انقلاب؛ از جنگ و گریز خیابانی تا اعتصاب -یاشار سهندی
بار دیگر انقلاب در میزند. بیش از یک هفته است جامعه کاملا دگرگون شده. جنگ و گریز خیابانی شبانه با نیروهای سرکوبگر حکومت جزی از زندگی مردم شده. یک عده خانوادگی خودشان را با ماشین میرسانند. یک عده با موتور، و دیگران پیاده. محلات برای ساعاتی کاملا در کنترل مردم است. شعار میدهند. زنان روسری بر میدارند. با نیروهای سرکوبگر درگیر میشوند. جهان به تماشای مردمی نشسته است که چنین شجاعانه بر سر خواسته های کاملا انسانی، دسته به مبارزه زده اند و بدین سبب تحسین همگان را برانگیخته است.
همه چیز تغییر یافته. همه اذعان میکنند این انقلاب است، موش کور انقلاب. وقایع رخ داده ثابت کرده که انقلاب امر همگانی است. اما در بطن چنین شرایطی کشمکش طبقاتی نیز در جریان است. بورژوازی که تا همین یک هفته پیش بهر شکلی بود سعی داشت زیر بغل این حکومت هار و وحشی را بگیرید دربدر به دنبال نیرویی است که شاید بار دیگر سدی بر انقلاب باشد. فعلا چاره ای ندارد، دندان روی جگر بگذارد و شعار زن آزادی زندگی را تحمل کند، ترجیحا مایل است مهسا امینی به عنوان نماد، “دختر ایران” شناخته شود. مهسا امینی اما، به نماد انقلاب زنانه تبدیل شده. انقلابی که در پی آزادی و برابری برای کل جامعه است، که این مهم بخصوص در برابری کامل زن و مرد در شرایط امروز ایران خود را بیان میدهد.
مفسران پر چانه بورژوازی، این روزها بسیار فک میزنند. اذعان میکنند که انقلاب شکل گرفته اما شش دانگ حواس شان است که آنرا به عنوان یک “قیام ملی” جا بزنند. یکی میگوید: “ما شاهد یکی شدن طبقه متوسط با طبقه کارگر… ( یادش می آید، این یادآوری بد آموزی دارد! حرفش را قورت میدهد.) طبقه کارگر که نه! … نیازمندان، ( خودش از بیان چنین صفتی خجالت میکشند؛ اصلاح میکنند) تهیدستان… ( تازه واژه گمشده را پیدا میکنند، آهان) فرودستان، آری فرودستان ( این بهتر است چون بهرحال آقای گفتن و نوکری گفتن!) هستیم.”
و از سوی دیگر بهانه جویان چپ می فرمایند: انقلاب زنانه نداریم. مسئله بر سر حجاب هم کافی است! از امروز اگر شعار آزادی برابری حکومت کارگری داده نشود این انقلاب، انقلاب نیست!
موش کور انقلاب ( مارکس شانس آورد، مارکس است و گر نه دمارش را در می آوردند، یعنی چی موش کور انقلاب نقب میزند!) کار خودش را کرده. پایه های نظام اسلامی ترکهای عظیمی برداشته. جنگ و گریز خیابانی تنها یک گوشه کار است. اعتصاب اما آن نیروی مهیبی است که روند یک انقلاب را سرعت میبخشد.
از دید بهانه جویان هر اعتصابی هم، اعتصاب نیست. اگر اعتصاب، اعتراض نباشد بدرد هیچ کوفتی نمی خورد! اعتصاب که در نفس خودش یعنی اعتراض، یکباره میشود یک حرکت بی خاصیت، بخصوص اگر اعتصاب همگانی باشد! اعتصاب فقط کارگری! یعنی اگر همین فردا معلمان و دانشجویان یا کارکنان مخابرات اعتصاب کنند،( فی الحال دانش آموزان و معلمان و دانشجویان در تدارک اعتصاب هستند) اگر این اعتصابات از این دست باعث شدت یافتن روند مبارزات جاری شود، کافی نیست باید حتما اعتصاب، اعتصاب کسانی باشد که دستشان پینه بسته است.
اما روند انقلاب، به بهانه جویان که چون نمی توانند برقصند و زمین را همیشه کج می یابند کاری ندارد، بلکه در پروسه واقعی خودش، نیاز خود را به اعتصاب بیان میکند. اعتصاب است که به یک انقلاب قوام و نیرو می بخشد. اعتصاب نه تنها کمر رژیم اسلامی را خواهد شکست همانگونه که رژیم سلطنت را زمینگیر کرد، بلکه در اعتصاب است که توده کارکن جامعه بیش از هر موقعیتی به قدرت واقعی اجتماعی خود پی میبرد. و در عین حال هر اعتصابی که بیانگر گوشه ای از خواسته های برابری طلبانه و آزادی خواهانه جنبش طبقه کارگر یعنی سوسیالیسم باشد، مانند اعتصاب برای لغو حجاب، که ضربه ای نابود کننده بر حکومت اسلامی سرمایه است، گوشه ای دیگر از کشمکش طبقاتی است.
بر خلاف آنچه چپ هپروتی باور کرده است کشمکش طبقاتی تنها بر سر خواسته های صنفی، در چهارچوب کارخانه نیست. هر امر اجتماعی که به مثابه زنجیری علیه کارگران بکار میرود، مبارزه علیه آن حکایت از کشمکش طبقاتی دارد. همانگونه که توسل بورژوازی به جنبش سیاه اسلامی، نهایتا ابزاری بوده که علیه یک انقلاب بکار برد تا شرایط برده وار را بر جامعه تحمیل کند.
از سوی دیگر مبارزه علیه ستون این جنبش یعنی حجاب، مانع بزرگی را سر راه طبقه کارگر کنار میزند. بورژوازی سخت در اشتباه خواهد بود اگر فکر کند آزادی زن تنها به لغو حجاب خلاصه میشود. در بطن مبارزه علیه حجاب، مبارزه علیه مذهب هم شکل گرفته، در بطن این مبارزه برابری کامل زن و مرد به وسیعترین شکل ممکن آن در جامعه مطرح شده است. زنان با لغو حجاب به خانه بر نمی گردند. آنها خواهان رفع کامل آپارتاید جنسی در همه زمینهای اجتماعی هستند. و این مهم تنها از جنبش طبقه کارگر برمی آید.
در عین حال برخی از اعتصابها هستند که نقش بسیار مهمی دارند. در ایران بخصوص اعتصاب کارگران شرکت نفت و پتروشیمی هاست که بواسطه نقش حیاتی این دو صنعت در اقتصاد جمهوری اسلامی ( و کل بورژوازی) میتواند شیشه عمر جمهوری اسلامی را بر زمین بزند؛ و در عین حال مُهر طبقه کارگر را بر تحولات جاری بکوبد. و بدین واسطه در فردای جمهوری اسلامی جنبش کارگری نقش بسیار مهمی در تحولات آینده خواهد داشت.