انقلاب در ماه چهارم-یاشار سهندی
در انتهای ماه سوم انقلاب، حکومت سفاک اسلامی با به دار کشیدن دو جوان، محسن شکاری و مجید رضا رهنورد یکبار دیگر چهره کریه “حکومت اعدامی” را به نمایش گذاشت.” قتل عمد دولتی” ابزار مهم سرکوب رژیم جنایتکار اسلامی در چهار دهه گذشته بوده است. از سوی دیگر شخصیت این دو جوان که جسته و گریخته از آنها شنیده شده، بیانگر این است که جوانان کف خیابان بخاطر “هیجان جوانی”، شور “قهرمانی و جانبازی” نیست که به مصاف رژیم تبهکار رفته اند.
محسن شکاری نام “دانته” را خلاصه “دشمن انسان نابودیت هدفمه” معنی کرده است. مجید رضا رهنورد در هنگامه ای که جلادان نقاب به صورت زده او را به سوی قتلگاه میبردند، بی پروا از مرگ و نیستی، بدون هیچ لرزشی در صدا به تاکید می گوید: “بر سر مزار من نماز و قرآن نخوانید، شادی کنید!” قاتلان مجید در پای چوبه دار از او فیلم تهیه کردند و منتشر کردند که مثلا او را تحقیر کرده باشند. اما این فیلم تاکیدی بود که جوانان چشم بسته و از سر هیجان نیست که بر علیه رژیم اسلامی سرمایه به پا خاسته اند. قتل فجیع دکتر آیدا رستمی که به مجروحان خیابان کمک میکرده، بیانگر گوشه ای دیگر از روحیه انقلابی شکل گرفته در بطن جامعه است. کسانی که میدانند کاری که می کنند ممکن است به مرگ آنها منتهی شود اما بی پروا به یاری همنوعان می شتابند. استقبال مردم آبدانان از نوجوان ۱۶ ساله، سونیا شریفی، که دو ماه اسیر دست شکنجه گران بود و حضور پیروزمندانه او در میان انبوه مردم، پرده ای دیگر از شکست جمهوری اسلامی است. و … از این دست صحنه ها هر روز به شکل های گوناگون تکرار میشود.
در بطن چنین اوضاعی ماه چهارم انقلاب با اعتصاب کارگران رسمی شرکت نفت شروع شد.” بنا برگزارشات منتشر شده از سوی شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت، (در) ۲۶ آذر کارگران رسمی شاغل در مراکز نفتی در سطحی سراسری وارد اعتصاب شده و تجمعاتی را برپا کرده اند. تاکنون گزارشات گویای اعتصاب در این مراکز میباشد: شرکت نفت و گاز پارس، کارگران رسمی شرکت بهره برداری نفت و گاز گچسارانُ، کارگران پتروشیمی و نفت ماهشهر، کارگران عملیاتی مناطق نفتخیز جنوب در اهواز پالایشگاه دوم فازهای ۲و۳ پالایشگاه و شرکت بهره برداری نفت و گاز غرب منطقه عملیاتی تنگ بیجار، ، واحد ایمنی و آتش نشانی جزیره خارک.”
این اعتصابات درست در زمانی شکل گرفته است که در چند روز گذشته بخشی از اپوزیسیون راست ( تلویزیونهای کانال یک، پارس و ایران فردا) که امیدشان به “شاهزاده” بود که شاید ایران را برای ایشان پس بگیرند! تلویحا بُز خطاب کردند! شاهزاده ایشان هر خصلت شخصی داشته باشد، اما به حضیض افتادن امید اپوزیسیون راست بیش از هر چیز نشانه این است که با جنبش انقلابی روبرو هستند که به کم راضی نخواهد شد و شاهزاده ایشان بسیار حقیرتر از این حرفهاست که حریف این انقلاب شود.
نمایندگان این انقلاب، محسن و مجید رضا و آیدا و سونیا و … بسیار، بسیاران دیگر هستند. اینها چهره انقلاب قرن بیست یکمی در ایران هستند. حضور ایشان و ” قهرمانی و جانبازی” ایشان کاری کرده که در عرض دو ماه گذشته دول غرب به سرعت از جمهوری اسلامی مانند بیماری جذام گریزان شده اند. قدرت این جنبش نمایندگان پارلمانهای اروپا را وادار کرد که “کفالت” زندانیان در معرض خطر اعدام را به عهده بگیرند؛ و یا با تیپا جمهوری اسلامی را از “کمیسیون مقام زن سازمان ملل” بیرون بیندازند.
در کنار شخصیتهای انقلاب که نام بردیم اما هستند کسانی که خود را کمونیست میدانند و ظاهرا در حرف از انقلاب گریزان نیستند اما در عمل هزار یک اما و اگر سر راه آن میگذارند. کارشان شده بهانه جویی، نشان دادن “حلقه ضعیف”، “کلید گم شده”، و اپوزیسیون راست هراسی؛ و برای تکمیل بی عملی خود انقلابی که دنیا را تکان داده، تا جایی که بتوانند تحقیر کردن، شده وظیفه روتین شان. به روایت ایشان مگه میشود هم ما و هم اپوزیسیون راست از انقلاب بگوید! مگر میشود شعار زن زندگی آزادی را همه بگویند! حتما یک جای کار مشکل دارد!
اینان اصلا متوجه نیستند دنیا تغییر کرده است. اینان کسانی هستند که حرفهایشان در فضای مجازی و دنیای دیجیتالی و ماهواره ها منتشر میشود و مدعی اند وقتی چپ و کمونیسم اثر بخش است که حتما مانیفست “به روی کاغذ” در دسترس باشد! این مثلا “چپ” نمی توانند درک کنند که این قدرت انقلاب است که از فلان شخصیت فارسی زبان تا فلان شخصیت بورژوایی که به هر زبانی تکلم میکند، و کارش تحکیم و تایید نظم استثمارگرانه موجود است، اگر شعار زن زندگی آزادی را تکرار میکنند نتیجه فشار انقلابی است که همه آزادی و برابری را میخواهد.
اگر این انقلاب مثلا بر سر “پس گرفتن ایران از غاصبان ایران ” و سپردن آن دست دیگر نمایندگان بورژوازی بود؛ و یا اگر بر سرعلم کردن جُل پاره کاوه آهنگر و پرچم شیرو خورشید بود، صدای آن تا مرزهای خود ایران هم نمی رسید و به سرعت رو به خاموشی میگذاشت. مهمترین نکته اما این است از ابتدای شکل گیری انقلاب جاری، کل جامعه تاکید داشته تا طبقه کارگر پا به میدان نگذارد به جایی نخواهیم رسید. همین حرفها و نظرهاست و خواست جامعه برای حضور پر رنگ طبقه کارگر است که عرصه را به اپوزیسیون راست تنگ کرده که با “ساحت مقدس سلطنت” توهین میکنند و بُز خطابش می کنند. آنهم نه در جلسه خصوصی بلکه در برنامه تلویزیونی.
در بطن انقلاب جاری ما شاهد حضور وسیعتر و پر رنگتر طبقه کارگر با اعتصاب هستیم و بیشتر خواهیم بود. اعتصابات اخیر کارگران رسمی شرکت نفت، ادامه اعتصابات در سه ماه گذشته است. اعتصاب جاری نوید دهنده حضور پر قدرت تر طبقه کارگر است. طبقه کارگر اما، در این انقلاب بدون نماینده نیست. کلید گم شده ای وجود ندارد. یافتن کلید گم شده را بگذاریم برای “چپ و کمونیستی” که دور خود میچرخد و فکر میکند پیش میرود.
کمونیستهای کارگری متشکل در حزب کمونیست کارگری تنها جریان و نیرویی بوده اند که تحول اساسی جامعه را با انقلاب ممکن می دانسته اند و به پیشواز آن رفته اند. چرا که در همچین مقاطعی است که جامعه نشان میدهد اسیر بالا دستی ها نیست؛ و این پایین دستی ها هستند که سرنوشت جامعه را رقم میزنند. اگر امروز جنبش علیه اعدام شکل توده ای گرفته، نتیجه تلاش آن کمونیستهایی است که به کمونیسم کارگری باور داشتند. اگر مسئله رهایی زن پرچم این انقلاب شده نتیجه تلاش بی وقفه کمونیسم بی تخفیف بوده که حجاب را سمبل بی حقوقی زن تعریف کرد و اکنون همه مجبورند به آن اذعان کنند. اگر نقش طبقه کارگر در جامعه برجسته شده است نتیجه تلاش آن کمونیسمی است که طبقه کارگر، طبقه ای محروم و با معرفت نشناخت و این گونه هم او را به جامعه معرفی نکرد، بلکه نشان داد رهایی جامعه مسئله اصلی و اساسی طبقه کارگر است و بنابر این هر موضوعی در جامعه به او مربوط است؛ که رهایی خود در رهایی کل جامعه می داند. کمونیستهای کارگری نماینده این طبقه هستند که توانستند علیرغم سم پاشی چهار دهه گذشته علیه انقلاب و طبقه کارگر و آزادیخواهی و برابری طلبی، همه اینها را به موضوع جامعه تبدیل کنند.
اعتصاب کارگران نفت در شروع ماه چهارم انقلاب نشانگر تحول مهم دیگری در بطن انقلاب جاری است. این انقلاب تنها به سرنگونی ساده یک حکومت خلاصه نمی شود بلکه تحول زیر و روکننده ای در ایران و جهان را رقم خواهد زد.