انقلاب زنده است؛ از بندهای زندان اوین تا کف کارخانه فولاد اهواز-یاشار سهندی
” جنبش زن، زندگی، آزادی، زنده است.” این فریاد زندانیان سیاسی در بند زنان زندان اوین است. نه به وقت هواخوری، یا فرصتی برای تجمع در میان زندانبانان، بلکه در اعتراض به حضور قاتلانی که نام قاضی بر خود گذاشته اند. یکی از اینان قاتل محسن شکاری به نام عموزاد است. نرگس محمدی از داخل زندان گزارش داده است: “صدای فریاد دیگری را میشنوم. سپیده سرش را از لای میلههای پنجره جلو میبرد و خطاب به عموزاد میگوید چرا محسن را کشتی؟ چرا محمد مهدی کرمی را کشتید؟” نرگس محمدی همچنین نوشته است: “صحنهای که مقابل چشمانم بود تصویری واضح و قدرتمند از برپاییِ یک”داد”گاه و” داد” خواهی مردمی علیه عوامل قضائیِ دخیل در جنایتها بود که احکام ضد بشری را صادر و اجرا کرده بودند.” گزارش کوتاه از حرکتی بی مانند در تاریخ مبارزات مردم ایران؛ که خود گویای قدرت انقلابی است که خاموشی ندارد.
قاتلان در میان انبوه محافظان در اتاقی گرفتار میشوند که به سختی موفق به گریز از صحنه ای میگردند که در آینده نزدیک راه گریزی از آن برایشان نیست. نرگس محمدی خطاب به ایشان میگوید:” این یک دادخواهی مردمی است… شما الان که هنوز در مسند قدرتید و در داخل زندان جمهوریاسلامی در میان گارد مسلح محافظت میشوید، جرات ندارید که به میان ما نُه زن زندانی بیائید یا درِ اتاق را باز کنید و در مقابل ما بایستید و پاسخگوی رفتارتان باشید. یقین دارم در پیشگاه مردم در روز دادخواهی نیز نخواهید توانست حتا یک کلمه بر زبان برانید. اینجا دادگاه مردمی در قلب زندان اوین در بند زنان سیاسی- عقیدتی برای امر دادخواهیست.”
سوی دیگر انقلاب در جنوب ایران، در کف کارخانه فولاد اهواز در جریان است. در هشتیمن روز اعتصاب، کارگران فولاد فریاد برمی آورند: “کارگر می میرد ذلت نمی پذیرد”؛ موج جدید اعتصاب کارگران فولاد هشت روز قبل با این شعارها شروع شد: “نه تهدید نه زندان دیگر اثر ندارد”،” ما کارگران فولاد علیه ظلم و بیداد می جنگیم می جنگیم”و “ما کارگران آهنیم ریشهی ظلم رو میکنیم”
تشکلهای کارگری و بازنشستگان بیانیه حمایتی از اعتصاب کارگران فولاد منتشر کردند. کارگران هفت تپه به همکاران خود در فولاد اهواز هشدار دادند: “نیروهای سرکوبگر عدالتخوار، این ماران خوش و خط خال”؛ در میان شما دیده شده اند، هوشیار باشید.” و کارگران فولاد در بیانیه ای خطاب به “بسیجیان عدالتخوار” تاکید کردند: “سمتی که ایستادید رسوایی و تحقیر نصیبتان میگردد و طرف کارگر مملو از شرافت و انسانیت است. ما را مجبور نکنید تا علاوه بر درهای شرکت درهای دهان شما را هم ببندیم. خائنان را همهجا رسوا و طرد میکنیم.” و خبر خوش اینکه این کارگران با قدرت ایستادگی متحدانه خود و با هوشیاری فراوانشان در برابر تفرقه اندازی ها موفق به بازگرداندان ۳۸ همکار تعلیقی شان شدند و بخشی از طرح طبقه بندی نیز بصورت علی الحساب به آنها پرداخت شد. اما کارگران اعلام کردند چون باقی خواستهایشان پاسخ نگرفته است بر پیگیری آنها پافشاری میکنند.
این دو حرکت مهم تنها گوشه ای از تداوم انقلاب است. فقط کافی است نگاهی کنیم به اعتراضات هفته گذشته که گواهی است بر اینکه قلب انقلاب زن زندگی آزادی همچنان می تپد. اعتراض متحدانه بازنشستگان لشکری و کشوری و مخابرات وتامین اجتماعی در تداوم اعتراضات هفتگی ماههای گذشته، اعتصاب پرستاران در شهرهای مختلف، تجمع کارکنان شهرداری تهران، تجمع اعتراضی داروسازان در تهران و اهواز و دزفول، اعتصاب کارخانه بلبرینگ سازی در تبریز، تجمع اعتراضی کارگران کارخانه قند دزفول، تدوام اعتراضات کارگران نفت آغاجاری و همچنین در شرکت فلات قاره در سیری و بهرگان و بیشمار اعتراض زنان با بی حجابی نمونه هایی از آنست. در صحنه ای که خود شاهد بودم گله “حجاب بانان” درمترو، ایستگاه میدان انقلاب، زنان را تهدید میکردند: “خانم روسری!” و کسی محل نمیگذاشت. در یک مورد چند نفری به یک زن هشدار دادند اما زن سرافراز به راه خود ادامه داد. یک نرینه حجاب بان صدایش را کلفت کرد: “خانم با شماند! نمی شنوی!” و آن زن شنید، همانطور که همه جمعیت شنید، اما با سری افراشته از مترو قدم به بیرون گذاشت و حجاب بانها سنگ روی یخ، همانجا در انبوهی جمعیت خود را بدبخت و بازنده یافتند. ساعت بعد که ساعت کاری شان تمام شده بود ناپدید شدند. زنان بیحجاب هم آسوده و پیروز در رفت و آمد بودند.
جمهوری اسلامی اما صبح جمعه ۸ دی ماه چهار نفر دیگر درزندان ارومیه به قتل رساند. در همان روز تصویب کردند که هزینه استفاده از اینترنت به ظاهر ۳۰ درصد اما در واقع سه برابر گرانتر شود. مادران دادخواه را به محاکمه میکشاند. مبارزانی مانند سپیده رشنو را محکوم به زندان میکند، فعال کارگری در بند را آزار میدهد و حتی بیماری زندانی را تبدیل به ابزار شکنجه کرده است و …؛ حکومت اسلامی تصمیم اش را گرفته که تا آخرین لحظه مردم را از یک سو تیغ بزند و جیب مردم را خالی کند و در عین حال ماشین شکنجه و کشتارش فعال باشد. کدام سو پیروز است؟
اعتراضات از اوین تا کارخانه فولاد اهواز بیانگر این است آن طرفی که رو به سقوط میرود جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی است که با وجود شکنجه و انواع و اقسام آزار زندانی سیاسی نه تنها ساکت نیست بلکه معترض است و جانیان را در همان زندان برای لحظاتی در اتاقی محبوس میکند. جمهوری اسلامی محکوم به سقوط است چرا که با وجود تهدید اخراج و بازداشت و انواع و اقسام روشهای فریب و سرکوب، مجددا کارگران متحدانه دست به مبارزه زده اند . اما این بار تجربه مبارزات دورهای قبل را نیز با خود دارند. جمهوری اسلامی محکوم به نابودی است چون خاکریز حجابش سقوط کرده و امامان جمعه همگی به هذیان گویی افتاده اند. جمهوری اسلامی چاره ای جز رهسپار شدن به گورستان تاریخ ندارد، چرا که حتی نمی تواند به اندازه یک خواسته کوچک هر بخشی از جامعه کوتاه بیایید. چون میداند مانند دومینو خاکریزهایی که با خون مردم بر پا داشته از سوی همان مردم فتح خواهد شد، و در عین حال می بیند یکی یکی خاکریزها را دارد از دست میدهد.
انقلاب، و به طریق اولی انقلاب زن زندگی آزادی نیرویی را آزاد کرده که هیچ حکومتی نمی تواند آنرا مهار کند. کافی است توده مردم قدرت بی بدیل خود را باور کنند، آنگاه خونریزترین دیکتاتورها سقوط خواهند کرد. سقوط جمهوری اسلامی اما تنها به این منجر نخواهد شد که “آخوندها از حکومت کنار روند و کار بلدها تمشیت امور را بدست گیرند” چرا که هم اکنون در هنگامه ای که مافیایی اسلامی بر مسند قدرتند زندانی سیاسی به یمن حمایت کل جامعه قاتلان را به محاکمه کشانده اند و به هزیمت افکنده اند. و کارگران مزدوران سرکوب گر را تهدید میکنند تا ساکت شوند و گر نه ساکت شان میکنند. انقلاب یعنی همین که توده های مردم اعمال قدرت میکنند و توده ها از انقلاب نیرو میگیرند و ما شاهد توان و قدرت انقلاب از بندهای مخوف زندان اوین تا کف کارخانه فولاد اهواز هستیم. صحنه هایی که در تاریخ مبارزات توده های مردم سراسر جهان بی نظیر و بی سابقه است. زنده باد انقلاب زن زندگی آزادی