اول مه؛ فراخوان کل جامعه به زیر پرچم کارگران-یاشار سهندی
سال شروع نشده روز ۶فروردین کشاورزان در اصفهان به خیابان آمدند. روز ۹ فروردین در تقابل با ممانعت کردن از ورود زنان به استادیوم ورزشی، فریاد “ما اعتراض داریم” در مشهد با اسپری فلفل جواب گرفت و سرکوب زنان به شدت موجبات اعتراضات وسیع علیه حکومت اسلامی سرمایه گردید. در تعطیلات نوروز جشن و شادمانی و رقص در شهرهای کردستان شروع و دامنه اش به ایلام و خوزستان و خراسان کشیده شد و بدینگونه مردم حکومت ضد شادی و بساط آپارتاید جنسی اش را به چالش کشیدند. بعد هم شاهد به آتش کشیدن سریالی “تندیس” آیت الله ها این نمادهای تحجر و سرکوبگری و تحمیق در قم بودیم. این اتفاقات دیگر چیزی نیستند که با اطلاق الفاظی چون “مبارزه مدنی” یا “مبارزه دمکراتیک” بشود کمرنگش کرد. بلکه اینها بخشی از مبارزه بر علیه حکومت اسلامی سرمایه است که بورژوازی سر کل جامعه آوار کرده است. این اتفاقات بیش از هر کسی به کارگران و جنبش سوسیالیستی کارگران مربوط است. چرا که مبارزه علیه سلطه بورژوازی بر کلیه شئونات جامعه وظیفه اول و آخر طبقه کارگر است و پایان دادن به این سلطه و برای تحقق این امر همبستگی کل جامعه زیر پرچم کارگران لازم است.
بخشهای مختلف طبقه حاکم ( چه در اپوزیسیون چه در پوزیسیون) همگی بی هیچ شک و شبههای می دانند برای تضمین انقیاد کل جامعه باید طبقه کارگر را خاموش سازند. رژیم اسلامی سرمایه هر چه را توانسته به ضرب شکنجه و زندان و اعدام از کارگران گرفته و فلاکت بی سابقه ای را بر کارگران تحمیل کرده است اما نتوانسته روز اول مه را از کارگر بگیرد. از جمله در اوج کشتار و قدر قدرتیاش مجبور شده به صورت نیم بند در گوشهای از قانون کار کذایی خود از روز جهانی کارگر نامه ببرد و این روز را فقط برای کارگران به رسمیت بشناسد. بدون اینکه مشخصا نامی از اول مه ببرد. بعد هم خود را مجبور دیده است هر سال فکری بکند که این روز را “بدون تبعات خاصی برای نظام” از سر بگذراند. امام مرحوم شان اگر اقتصاد را زیر بنای الاغ میخواند اما اینقدر عقل داشت که معترف شود اگر “انفجاری میان کارگران واقع شود” هیچ اثری از ایشان باقی نمی ماند.
اول مه بر خلاف آنچه جا افتاده در دیدگاه دشمنان طبقاتی کارگران نیز به عنوان یک روزی که بهرحال “مطالبات صنفی” مطرح میشود نیست. چرا که اگر تنها محدود به مطالبه صنفی بود باندهای سیاه اسلامی حاکم خود را مجبور نمی دیدند مراسمی بگیرند و یا پیام تبریکی بفرستند. در پروسه مبارزاتی چهار دهه گذشته روز بروز با وجود اینکه ظاهرا مبارزات طبقه کارگر “حالت تدافعی” داشته (تصویری که بخشی از چپ چون خود را ناتوان معرفی مییابد از طبقه کارگر ارائه میدهد) اما به واقع این “مبارزه تدافعی”، هجومی بوده بر علیه منافع طبقه حاکم که کل جامعه را به سوی مصیبت و بدبختی روز افزون هدایت کرده است. و اول مه در این پروسه جای خود را داشته و هر سال مراسمات برگزار شده از سوی کارگران انقیاد طبقاتی سرمایه را به زیر سوال برده است.
روز کارگر ، روز کل جامعه است. این را بیش از هر کسی خود بورژوازی باور داردکه بهر شکل ممکن یا این روز را به رسمیت نمیشناسد و یا اینکه سعی دارد دامنه این روز را محدود سازد و هر جا لازم شده از بازداشت و زندانی کردن کارگران تا ریختن خون آنان بر سنگفرش خیابان ابایی نداشته است. مانع تراشیدن بر سر گرامیداشت اول ماه مه از منفعت طبقاتی طبقه حاکم نشات میگیرید؛ چون میداند این به واقع مهمترین واقعهای که عملا به جامعه ثابت میکند که “تاریخ کلیه جوامع تاکنونی تاریخ کشمکش طبقاتی است” و جامعه معاصر نیز بری این حکم نیست و این روز نماد این کشمکش طبقاتی است که بروز علنی و خیابانی مییابد.
طبقه حاکم هم (هر چند به زبان نمی آورد) می داند رهایی طبقه کارگر بدون رهایی کل جامعه ممکن نیست. کارشناسانی که نان خود را از قِبل تحمیل ستم و استثمار طبقاتی تامین شده مییابند، کاملا آگاهانه برای سرپوش گذاشتن به این واقعیت تا توانستهاند و میتوانند تحولات بنیادی جامعه را به طبقه موهوم متوسط گره مینند و از طبقه کارگر تصویر موجودی مفلوک ارائه میدهند. گاه جسارت را به حدی رسانده اند که مدعی شده اند که کارگران با یک کیسه برنج هم راضی میشوند! و همین کارشناسان در تمام نسخه هایی که برای “بهبود فضای کسب و کار برای کارآفرینان محترم” می پیچند هدفشان دریغ کردن همان کیسه برنج است و به سوی فقر بیشتر راندن کارگران است. این نه صرفاً از سر بدطینتی ایشان، بلکه نیاز سرمایه برای سود بیشتر است که سطح معیشت کارگران را تا آنجا که ممکن است تنزل دهند و برای اینکار باید طبقه کارگر از نظر سیاسی سرکوب شود و برای سرکوب کارگر کل جامعه به انقیاد حکومت دربیاید.
شادی و رفاه، خواستهای عمیقا سوسیالیستی است. جامعه سوسیالیستی قرار نیست غیر از این هم باشد. باید به بذل و بخشش، بخشی از چپ که این خواستهها را دموکراتیک می شمارند خاتمه داد. اینها سوای اینکه یک تاریخ واقعی (تاریخ انقلاب روسیه) را تحریف می کنند، طبقه کارگر را یک طبقه بیگانه به جامعه معرفی می کنند که در چهار چوب کارخانه بر علیه استثمار مبارزه میکند. در مبارزات دو دهه اخیر، در ادامه مبارزات تمام سالها پیشتر از آن، آنچه کل جامعه دنبال آن بوده داشتن منزلت انسانی در کنار معیشتی است که از هر گونه دغدغه فراهم بودن یا نبودن آن خلاصی داشته باشد که این دومی اگر برقرار نباشد اولی یعنی منزلت انسانی تامین نمیشود و این تنها از سوسیالیسم یعنی جنبش طبقه کارگر ساخته است. بنابر این اول مه بعنوان نماد طبقه ای که می تواند این امر را ممکن سازد باید شناخته شود تا کل جامعه این روز را مربوط به خودش بداند.
اول مه روز جدا کردن طبقه کارگر از جامعه نیست و هندوانه زیر بغل گذاشتن آن نیست. بلکه فراخواندن کل جامعه به زیر پرچم جنبش طبقه کارگر یعنی سوسیالیسم است. جنگ آلترناتیوها اگر میخواهد معنی واقعی بیابد، اینست که باید همه انسانهایی که اعتراضی دارند و در پی احقاق حق انسانی هستند تحقق خواسته خود را زیر پرچم کارگر طبقه کارگر ممکن ببینند. بدین گونه جنگ آلترناتیوها به نفع طبقه کارگر رقم خواهد خورد.
اگر بقول شهلا دانشفر: “اول مه روز جهانی کارگر اساسا روز کیفرخواست علیه سرمایه داری و تمام مصائب آنست. به این اعتبار روز همه مردم و اعتراض سراسری در کل جامعه است. … روز اعتراض همه انسانهایی است که در این جامعه زندگی میکنند و اعتراضی دارند و خواستار پایان دادن به جهنم حاکم هستند،…” به این اعتبار باید نشان داده شود که به اهتزار در آمدن پرچم طبقه کارگر در روز اول مه آدرسی است به کل جامعه که خواستههایشان برای یک زندگی بهتر در همبستگی کل جامعه در زیر این پرچم ممکن است.
۱۵ فروردین ۱۴۰۱