بازگشایی مدارس و مبارزه برای حق تحصیل رایگان- یاشار سهندی
در طول سال دو مقطع است که فقر و تنگدستی هیبت کریه خود را بر همگان، بخصوص کودکان بیشتر آشکار میکند. یکی عید نوروز است، یکی هم بازگشایی مدارس در اول مهر. کودکان به همراه والدین پریشان حال خود، شلنگ انداز و شادی کنان راهی بازار میشوند تا لوازم تحریر، لباس فرم و کیف و کفش برای مدرسه را تهیه کنند. خریدی که در انتهای آن نتیجه ای جز اندوهی سنگین برای بسیاری از کودکان ندارد و عصبانیت و خشم برای بسیارانی از والدین.
امسال این وضعیت بسیار سنگین تر خودش را بر خانواده ها تحمیل کرده است. بنابر برآورده ها اگر در سالهای نه چندان دور با دویست هزار تومان شاید میتوانستید این گونه اقلام را آنهم با کیفتی بهتر تهیه کنید، امسال برای هر فرد دانش آموز، تهیه لوازم التحریز و البته نه چندان با کیفیت، دو و نیم میلیون تومان هزینه روی دست خانواده میگذارد. با احتساب اینکه یک خانواده ممکن است دو یا سه فرزند دانش آموز داشته باشد، این هزینه به ۵ تا ۷.۵میلیون میرسد. این هزینه ها سوای خرجهای است که در طول سال تحصیلی به عناوین گوناگون به خانواده ها تحمیل میشود. اخبار دولتی نیز هزینه تحصیل برای هر کودک را ۵ میلیون و هفتصد هزار تومان گزارش داده اند.
امسال بعد از دو سال کرونا مدارس به صورت حضوری است. در دوره کرونا بسیاری از کودکان از تحصیل بخاطر نداشتن موبایل و تبلت جا ماندند، و بودند کودکانی در سن 13 و ۱۴ سالگی بخاطر نداشتن موبایل و تبلت دست به خودکشی زدند. در مناطقی که دسترسی به اینترنت ممکن نبود، بخشی دیگر از دانش آموزان از تحصیل بازماندند. امسال با گرانی ۳۰ تا ۶۰ درصدی لوازم تحریر بخش وسیعی از کودکان نیز از تحصیل باز می مانند. حکومت مانند همیشه همه چیز را به گردن خانواده ها می اندازد.حتی آنجا که به فقر اشاره می کند. فقر گسترده کنونی را نه نتیجه عملکرد خود، بلکه نتیجه ندانم کاری والدین می شمارند.
بهروز نظری، مدیر گروه پژوهشی آموزش و توسعه مطالعات و توسعه سازمان جهاد دانشگاهی، اسفند سال گذشته با اشاره به جغرافیای محرومیت از تحصیل در ایران گفته بود که استان تهران و پس از آن سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی و خوزستان بیشترین کودکان جامانده از کلاسهای درس را در خود جای داده اند. به روایت ایشان: “چرخه در حال تکرار بازماندگی از تحصیل”، هر سال مانع تحصیل کودکان بیشتری شده و طبق گزارش رسمی وزارت آموزش و پرورش از ۱۴۶ هزار نفر در سال ۹۹ به ۲۱۰ هزار نفر در سال ۱۴۰۰ رسیده است. او پیش از آن اما ارقام واقعی را میلیونی برآورد کرده و در مصاحبه با خبرگزاری مهر گفته بود :”در سال ۱۳۹۵، براساس اطلاعات سامانه آماری آموزش و پرورش، شمار کل کودکان و نوجوانان ۶ تا ۱۸ ساله بازمانده از تحصیل یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر برآورد شده بود اما براساس آمار غیررسمی در خصوص کودکان کار، رقمهای مختلفی مطرح است از ۳ میلیون در نظر بگیرید و گاهی این میزان تا ۷ میلیون نفر هم عنوان میشود. ( برگرفته از سایت رادیو زمانه)
به مانند همیشه کسانی هستند که بر مصیبت حاکم ماله میکشند و در نتیجه شریک فاجعه حاکم اند. خانم روان شناسی با نام “سیما فرودسی”، که در سالهای گذشته نامی برای خود دست و پا کرده، فکر میکند با لبخند به لب داشتن همه چیز حل و فصل میشود، یکی از توجیه گران ستم حاکم کنونی است. ایشان اکنون عضو شورای عالی آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی است.
خانم سیما فردوسی در یادداشتی در روزنامه حکومتی “همشهری”، این گونه همه چیز را سر والدین و دانش آموزان خراب میکند: “بچهای که ترک تحصیل میکند یا خانواده بیمسئولیت دارد و تحصیل برایش خیلی اهمیت ندارد یا خودش مشکل دارد؛ مثلا بیشفعال است، نقص دقت دارد، اختلالات رفتاری دارد، اختلالات شخصیتی دارد. اینها جزء گروه جدا افتادگان(!) از تحصیل قرار میگیرند.” ایشان خرده فرمایشات خود را اینگونه ادامه میدهند:”در جامعه ما پسرها از دخترها آزادتر و راحتترند و حتی میتوانند از مدرسه بیرون بیایند و بعضی از آنها در خانوادههایی زندگی میکنند که به پسرها خیلی سخت نمیگیرند. یا خانواده کلا مساله دارد و تحصیل فرزندان برایش مهم نیست وقتی پسر میگوید نمیخواهم درس بخوانم، به او میگویند که خب اشکال ندارد، به جای آن برو سر کار(!!)”؛ به گزارش خبرگزاری حکومتی ایسنا، محمد مهدی کاظمی معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش نیز معتقد است: ” بیشترین آمار دانشآموزان بازمانده از تحصیل مربوط به پسران و آنهم به دلیل اشتغال است.” به همین وقاحتی که ملاحظه می کنید مقوله کودکان کار و کودکان زباله گرد نتیجه سخت نگرفتن به پسرها از جانب والدین بی مسئولیت قلمداد میشود، نه سیاستهای یک حکومت فاسد تبهکار. از دید ایشان و همه مزدوران در خدمت جمهوری اسلامی، این کودکان از فرط خوشی و تنبلی و آزاد بودن به “اشتغال” روی آورده اند!
خانم فردوسی اشاره نمی کند که چه بر سر دخترها می آید. روشن نمی کند کودکان کار و خیابان و زباله گرد دختر کجای داستان هستند. عنوان نمی کند چرا دخترکان کم سن و سال در خانواده های فقیر به “خانه شوهر” فرستاده میشوند تا “یک نان خور کم شود!”؛ جناب معاون وزیر نگران اعتقادات پلشت اسلامی خود است. او با اشاره به آمار و ارقام دانشآموزان در مناطق مختلف روستایی، اینگونه اعتقادات نکبت خود را بیان میکند:” یکی از مهمترین مسائل، عدم اختلاط دانشآموز دختر و پسر در این گروه سنی است. اختلاط دانشآموزان به هیچ عنوان با مسائل اعتقادی ما سازگار نیست.” و راه برون از این “اختلاط” را همه میدانیم که خانه نشینی دختران است. و سرنوشت پسران مناطق مختلف روستایی چیزی بهتر از سرنوشت دختران نیست وقتی که خانواده گرفتار نان شب خود است. همه اینها را ضربدر سرنوشت کودکانی کنید که بیگانه و اتباع خارجی خوانده میشوند که سوای تحمل مصیبتهای مشترک با دیگر کودکان، به جرم زاده شدن خود یا والدین شان، در مکانی بیرون از مرزهای ایران کلا از حق تحصیل محروم هستند. همه این فجایع نتیجه کارکرد جمهوری اسلامی است که مدام این شرایط را به شکل های گوناگون باز تولید میکند.
از سوی دیگر در سالهای گذشته، بخصوص در سال ۱۴۰۰، با اوج گیری جنبش معلمان که خواستار آموزش رایگان برای کل کودکان ساکن ایران شدند و خواستار خروج ملاها از مدارس گردیدند حکومت را با سد محکمی روبرو ساخته که با همه بگیر و ببندها نتوانسته است این جنبش را خاموش سازد.
در اینجا هم ظاهر امر اعتراضات برای یک خواسته صنفی؛ طرح رتبه بندی معلمان است؛ اما جمهوری اسلامی به خوبی واقف است که جنبشی که اینگونه خواستار تحصیل رایگان برای کلیه کودکان است، در پی این هم هست که بنیان آموزشی که جمهوری اسلامی چیده است، محو گردد و در مدارس علم آموزش داده شود نه جهلیات آخوندها یا پا منبری آخوندها. این در واقع نشان میدهد طرح رتبه بندی بهانه است، اصل نظام نشانه است. در کنار این جنبش اعتراضی، دروسی که بر مبنای اعتقادات قبیح معاون وزیر تهیه شده موجب بیزاری وسیع دانش آموزان گردیده که در سن ۱۰ و ۱۱ سالگی، به درستی چرندیات زندگی پیامبران و ائمه اطهار را زیر سوال میبرند. این نشان از ناکامی و شکست حکومت اسلامی است.
جنبش معلمان اگر در سال گذشته بخاطر شیوع کرونا همراهان همیشگی خود را به همراه نداشت، هر چند نشانهای از همبستگی دانش آموزی، یا حضور فردی والدینی در اعتراضات را شاهد بودیم، امسال اما با حضوری شدن مدارس، نیروی وسیع دانش آموزان و خانواده های آنان را با خود همراه دارند. آموزش رایگان در کلیه سطوح تحصیلی. کوتاه شدن دست مذهب از آموزش و پرورش خواسته های متحد کننده ای هستند که میتوانند بخش وسیعی از جامعه را به حمایت از جنبش معلمان بکشانند و این خواستها امسال باید پر رنگتر مطرح شود.