با پزشکیان هم دستور کار جامعه سرنگونی است-یاشار سهندی
تبلیغات فرسوده و حال بهم زن پیرامون پزشکیان بعد از بیرون کشیدن او از صندوق وقاحت اسلامی، شدت گرفته است تا پرده دیگری از خدعه و فریب تکمیل شود. مردم ایران گویا یک چیزی هم بدهکار پزشکیان شده اند که بعد از فوت “مادر دخترش”، به زبان خود آخوندها “زن دیگری اختیار نکرد!”؛ معصومه ابتکار، یکی از زنانی که به بردگی اسلامی خویش افتخار میکند، زمانی در نقش “دانشجوی خط امام” و در نقش یکی از مهره های سرکوبگر انقلاب ۵۷ هیچی کم نگذاشت. او رهرو سیاست امام خدعه، خمینی بود که در پاسخ به مطالبات یک انقلاب گفت همه فریادها باید سر شیطان بزرگ کشیده شود نه اینکه جامعه خواستار این شود همه چیز باید به عهده شوراها باشد. معصومه ابتکار اکنون نیز بطرز ابلهانه ای میخواهد با گفتن این حرف که “دختر پزشکیان همان نقش بی بی فاطمه زهرا را دارد و برای پدر مادر بوده است!” سمبل فرودستی زن را به جامعه بفروشد. معصومه ابتکار در تلاش است که دختر پزشکیان را به عنوان “الگوی زن مسلمان” به جامعه ای قالب کند که اولین انقلاب زنانه تاریخ در آن شکل گرفته است، و مردم همه آزادی و برابری را طلب میکنند.
در میان این تبلیغات مبتذل، این روزها معلوم گردیده که جناب پزشکیان فوتبال سالنی باز حرفه ای است! دارای سلامت نفس است، پاک دست و صادق است … خلاصه کلام بدهکاری ما مردم ایران به او خیلی بیش از این حرفهاست! سر ما منت دارند گویا در میان این همه هیولاها و مافیای اسلامی یکی هم دستش کج نیست. در حالی که این پیش فرض است که کسی در این حکومت به جایی نمی رسد مگر اینکه در این ماجرای غارت ۴۵ ساله شریک قافله و رفیق دزد باشد. بیشتر از آن کاربدستان جمهوری اسلامی باید شریک جنایت هم باشند. کارنامه پزشکیان از این نظر، چیزی کم ندارد چه در مقام دانشجویی، چه در مقام عضویت در ارگانی به اسم سپاه که نقش مستقیم در کشتار و شکنجه داشته و دارد و چه در نقش وزیر بهداشت دولت خاتمی درقتل زهرا کاظمی، خبرنگار کانادایی که به جرم عکس گرفتن در مقابل زندان اوین، در همان زندان توسط قاضی مرتضوی زیر شکنجه کشته شد و پزشکیان بشیوه همه دست اندرکاران حکومت اسلامی آنرا چیز مهمی ندانست. او همچنین نماینده مجلسی بوده که هر قانونی از آن بیرون آمده چیزی نبوده جز ضایع کردن حقی از مردم. از جمله یکی از آخرین مصوبات این مجلس “قانون برنامه توسعه هفتم” بود، که آنقدر به دهانشان مزه کرد که هنوز قانونی که بطور کامل “روند قانونی” در جمهوری اسلامی را باید طی کند تا به اجرا برسد؛ طی نشده، برای دست گرمی، قسمتی از آنرا که به مذاق همه جناحهای حاکم و حتی منتقدین حکومتی آن خوش آمد یعنی قانون بهره کشی بیشتر از کارگران با افزایش سن بازنشستگی را به اجرا گذاشتند. و در شلوغی نمایش انتخاباتی، سر دسته یک از مافیاهای مخوف جمهوری اسلامی، محمد مخبر در اول خرداد ابلاغیه رسمی اجرای کل قانون توسعه هفتم را صادر کرد.
پزشکیان هم در مصاحبه ای قبل از بیرون آمدن از صندوق کذا، به صراحت گفت:” من در صحبتهایی که بعد از ثبت نام انجام دادم گفتم که قرار نیست برنامه جدید بنویسیم و قرار نیست سیاست های جدیدی در کشور اجرا کنیم. بلکه سیاستهای کلی ابلاغی مقام معظم رهبری مشخص است و برنامههای توسعه هم وجود دارد؛ هر دولتی که میآید باید برنامههای موجود را اجرایی کند.” ایشان گفتند حالا تو “مسیر اجرا” اگر نیاز به اصلاحی بود، یک کارهایی خواهیم کرد و تاکید نمود: ” معمولاً وقتی دولتها برنامه اعلام میکنند، قطعاً کارهایی کارشناسی برای رسیدن به آن انجام داده و پیشبینیهای لازم را انجام داده اند و وظیفه ما این نیست که دوباره برنامه بدهیم. بلکه وظیفه ما این است که برنامهای را که دولت با کار کارشناسی به مجلس داده، ادامه دهیم و سعی کنیم برنامهها را درست و به موقع اجرا کنیم.”
دو تن از اساتید اقتصاد، حسین راغفر و فرشاد مومنی نامه ای نوشتند به جناب پزشکیان، و با “تمسک جستن” به علی، امام اول شیعیان، که گویا امیری که منصوب کرده در راه رسیدن به امارات است نصیحت میکند: ” …اگر عامه بشورند همچون دریا خواهند بود که چون طوفانی شود و هیچکس را یارای ایستادگی در قبال آن نیست…” هشدار دادند که حواسش باشد که با چه جامعه ای طرف است.
در حالی که جناب پزشکیان افتخارش این است که هیچ وعده ای نداده که بخواهد عملی کند، این اساتید تاکید کردند شما وعده دادید و خودت خبر نداری! ایشان به پزشکیان توصیه کردند “به حول و قوه الهی” طبق تعهدت باید ” نسبت به ریشهکنی گرسنگی و پایبندی به تعهدات قانون اساسی در ارائه آموزش و خدمات سلامت همگانی” اقدام کنید. همان قانون اساسی که طبق آن نماینده خدا به روی زمین فرمانش بالاتر از هر قانونی است! این دو تن، پزشکیان را تهدید کردند در غیر این صورت با اتکاء به همان” به حول و قوه الهی” در کنارت نخواهیم ماند!
ایشان نوشتند باید از” ظرفیتهای دانایی ملی”، یعنی کسانی مثل خود ایشان که موهایشان را در نقشه کشیدن در چگونگی بهره وری و استثمار کارگران سفید کردند استفاده بهتری شود. و یادآوری فرمودند: ” پیشنهاد میکنیم که فوریترین اقدام خود را بسیج ظرفیتهای دانایی ملی برای اصلاح، تکمیل و طراحی … برنامه هفتم قرار دهید و لوازم آن را نیز چنانچه وعده داده اید فراهم کنید ….”
این اساتید اقتصاد بارها و بارها آژیر خطر شورش گرسنگان را به صدا در آوردند و با نامه خود به پزشکیان همین خطر را گوشزد میکنند که جامعه ناامید است ” از کف رفتن امید به آینده منشاء اَشکال مختلف اعتراض و طغیان است” و جامعه ناامید بهر کاری دست میزند، از جمله “طغیان آغشته به خشونت پاییز سال ۱۴۰۱” تا “طغیان مدنی کنونی منجر به عدم شرکت ۶۰ درصد در انتخابات ریاست جمهور در دور نخست و ۵۰ درصد در دور دوم شد.”
از یک سو جامعه ناامید است، امیدش را از دست داده که این حکومت نمیتواند و اساسا نمیخواهد کاری در جهت رفع مشکلات بی شمار زندگی مردم انجام دهد. نمونه؛ قانون هفتم توسعه، که ادامه شش قانون قبلی است، که همین اساتید محترم در تدوین آنها نقش موثر داشتند چیزی نبوده جز قانون توسعه و تضمین کارگر ارزان و البته خاموش کردن آنها به مدد نیروهای وحشی امنیتی و انتظامی و نظامی. از سوی دیگر جامعه خیلی سال است حکم سرنگونی حکومت را صادر کرده است. بهمین خاطر امید به سرنگونی این حکومت و تغییر روش زندگی را از دست نداده است. نشانه هایش تلاشهای توده ای بخصوص از سال ۹۶ به این سو است.
حکومت اسلامی جواب آخر مردم را در هشت تیر و ۱۵ تیر و در اعتصاب بزرگ وسیع کارگران پیمانکاری نفت در بحبوحه نمایش مضحک انتخاباتی دریافت کرد. جمهوری اسلامی جواب خود را در ادامه هزاران اعتصاب سالانه کارگران و اعتراضات گسترده بازنشستگان، پرستاران، معلمان، زنان، جوانان، و خلاصه دراعتراضات هر کسی که هر مشکلی دارد کل حکومت را مقصر میداند، میگیرد. مردم خواستار سقوط این حکومت به قعر تاریخ هستند. صد تا پزشکیان پاک دست و فوتبال سالنی باز و صادق و دارای سلامت نفس، در عین حال تبهکار هم جمع شوند نمی توانند جواب جامعه ای را بدهند که معیشت و منزلت را حق مسلم خود میداند و میداند با وجود این حکومت این مهم شدنی نیست. همین است که با وجود همه تبلیغات مبتذل پیرامون پزشکیان هیچ بخشی از جامعه (البته بجز باندهای مافیایی حکومت) منتظر نمانده اند حالا ببینند پزشکیان چکار خواهد کرد.
دستور کار جامعه سرنگونی حکومت است، این را دیگر “دانایان ملی” هم باور دارند که سالهاست مدام ترس خود را از شورش گرسنگان بیان میکنند. مشکل دانایان ملی این است که این گرسنگان تنها برای دست آوردن بخور و نمیری تلاش نمی کنند، بلکه همه زندگی را طلب میکنند و از برابری و رفع تبعیض و کرامت انسانی میگویند. این را بخصوص در انقلاب زن زندگی آزادی به اثبات رسانده اند.