به پیشواز اول ماه مه، روز جهانی کارگر می رویم- مصطفی صابر
یک سوال از مصطفی صابر
کارگر کنونیست: در آستانه روز جهانی کارگر قرار داریم. با توجه به فضای پر التهاب جامعه و جنبش کارگری اول ماه مه امسال چه رنگ و چهره ای میتواند بخود بگیرد؟
مصطفی صابر: اگر حتی فقط به اعتصابات سراسری معلمان همین چند روز پیش یعنی اول اردیبهشت ۱۴۰۱نگاه کنیم که هزاران زن و مرد آموزگار در دهها شهر به میدان آمدند و علیرغم همه بگیر و ببندهای جمهوری اسلامی مطالبات خود را مطرح کردند و شعار معلم زندانی آزاد باید گردد سر دادند، تا حدی دستمان می آید که اول مه امسال تا چه حد چهره ای شاداب و رادیکال و سراسری به خود خواهد گرفت. همینطور تدارک بازنشستگان برای گرامیداشت اول مه، یا اعلام تصمیم کارگران نفت به اعتصاب سراسری در همین روزهای قبل از اول مه (۱۱ اردیبهشت) شواهد دیگری از استقبال و تدارک اول مه امسال از سوی کارگران است. علاوه بر اینها باید به جنب و جوش هایی که در محافل و اجتماعات کارگری در همه جا جریان دارد نیز بعنوان شواهدی از برپایی یک اول مه گسترده و پر شور، اشاره کرد. این تحرک طبقه کارگر را ضربدر اعتراضات وسیع جامعه علیه جمهوری اسلامی که هر روز از گوشه ای بیرون میزند، ضربدر دعواهای درونی رژیم و موقعیت لرزان و تحت فشار جمهوری اسلامی در مناسبات بین المللی کنیم تا ببینیم چطور اول مه معنای سیاسی ویژه ای می یابد. به این جایگاه سیاسی اول مه امسال پایین تر دوباره برمیگردم. اما ابتدا میخواهم از این فرصت استفاده کنم و شاید برای فعالین جوانتر قدری توضیح دهم که این اهمیت و جایگاه اول مه سابقه ای طولانی دارد.
در واقع، اول مه روز جهانی کارگر با تاریخ سیاسی ایران معاصر پیوند عمیقی دارد. این پیوند بویژه بعد از انقلاب ۵۷ و مبارزه چهل و اندی ساله جامعه ایران برای رهایی از شر جمهوری اسلامی بروشنی قابل مشاهده است. هم نسلی ها من اجتماعات اول مه سال ۵۸و بویژه تظاهرات پرشور و صدها هزار نفره در تهران را بیاد دارند. آن اول مه خاری بود در چشم جمهوری اسلامی و نقطه امیدی بود برای همه مردمی که انقلاب کرده بودند و می خواستند به آزادی و برابری برسند. از همان وقت جدالی گسترده و بی امان بین کارگران و اول مه از یکسو با جمهوری اسلامی و تمام جناح ها و ارگانهای امنیتی اش از سوی دیگر شروع شد که تا به امروز همچنان ادامه دارد. اینجا فرصت نیست به این تاریخ جالب و شورانگیز بطور مفصل پرداخته شود. فقط به یاد می آورم تلاش های مسخره جمهوری اسلامی برای خنثی کردن اول مه و تفرقه انداختن بین کارگران و معلمان با جا زدن روز ترور مطهری در ۱۲اردیبهشت، دوم ماه مه، بعنوان روز معلم. یا تلاش های مذبوحانه خانه کارگر برای ترتیب دادن مراسم های دولتی روز کارگر که هر بار با ابتکارات کارگران به ضد خودش تبدیل شد. بیاد می آورم اجتماعات چند هزار نفره اول مه در سنندج بویژه بعد از سال ۶۳که موجب وحشت جمهوری اسلامی شده بود. خمینی در یکی از سخنرانی هایش در ۱۶اردیبهشت ۶۴گفت: “اینها تمام دلخوشی شان به اول مه بود. من مواظب بودم. اینها روز کارگر را خیال می کردند که الان کارگر برای آنها سینه میزند. روز کارگر آمد و گذشت و کارگرهای عزیز بیشتر از سابق در صحنه بودند و فریاد هم میزدند که ما میخواهیم خدمت کنیم.”! از همان سال ۱۳۵۸تا همین ۱۴۰۱اول مه هر سال روز کابوس جمهوری اسلامی است و رژیم از مدتها پیش با تدارکات تبلیغی و امنیتی و بگیر و ببند خود را مهیا میکند تا این روز را مگر از سر بگذراند. در سالهای اخیر و بخصوص از ۸۸به این سو که جنبش سرنگونی طلبانه مردم ایران روز به روز متعین تر و وسیعتر و رادیکالتر شده، البته گسترش اعتراضات و اعتصابات کارگری و ارتقاء سازمانیابی و تشکل یابی کارگران یک رکن اصلی این تحول بوده و لاجرم اول مه هر سال بیش از سال قبل جایگاه سیاسی و مبارزاتی مهمتری یافته است. سنت جالب صدور قطعنامه ها و بیانیه های اول مه که سالهاست رواج دارد و اکنون بسیار جا افتاده است وجه دیگری از اهمیت سیاسی اول مه را بیان میکند. کارگران در این قطعنامه ها و بیانیه ها فقط خواست ها و مطالبات بلافصل و مختص خود را مطرح نمی کنند بلکه مهمترین خواسته های کل جامعه از قبیل آزادی های سیاسی و حق تشکل و اعتصاب و برابری زن و مرد و تحصیل و بهداشت رایگان و غیره را مطرح میکنند. به نوعی برنامه ای برای اداره جامعه میدهند. متقابلا جامعه هم به طبقه کارگر و اول مه بعنوان روز ابراز وجود نیروی سیاسی جدی نگاه میکند که در تمام این سالها یک روز هم از مبارزه با جمهوری اسلامی و شرایط برده واری که ایجاد کرده از پای ننشسته و انسانی ترین و رادیکالترین خواسته ها را نه فقط برای خود که برای همه مطرح میکند.
این جایگاه سیاسی اول مه، روز جهانی کارگر، که سعی کردم بطور خلاصه تصویری از سابقه آن بدهم، بنظر من امسال حتی شفاف تر و برجسته تر از گذشته مطرح است. دلیل این برجستگی هم دو تحول متقابلا مربوط بهم در سالهای اخیر است: از یکسو پیشرفت جنبش انقلابی سرنگونی جمهوری اسلامی در کل جامعه و از سوی دیگر پیشروی های آشکار طبقه کارگر و بویژه معلمان در امر سازمانیابی و متحد کردن نیروی عظیم خود. در مورد تحول اول، یعنی رشد و ارتقاء جنبش های اعتراضی و سرنگونی طلبانه در جامعه ایران علیه جمهوری اسلامی لازم به توضیح نیست. همه داریم می بینیم که مردم گرسنه و تشنه و بی حقوق ایران هیچ فرصتی را برای اعتراض و تلاش برای رهایی از بختک جمهوری اسلامی را از دست نمی دهند. اما در مورد تحول دوم لازم است یکی دو نکته مهم را یادآور شوم. الان معلمان با جهشی که در سازماندهی خود و گسترش اعتراضات داشته اند، بطور واقعی به امید اول و الگوی جامعه به تنگ آمده از جمهوری اسلامی تبدیل شده اند. قبلا هم ما دیدیم که چطور مبارزات قهرمانانه کارگران هفت تپه و طرح شعار “اداره شورایی” مورد توجه و استقبال مردم قرار گرفت یا اعتصاب کارگران نفت موجی از امید برانگیخت. به این پیشروی ها این تحول بسیار مهم را هم باید اضافه کرد که از چند سال پیش به این طرف روز به روز اتحاد طبقاتی کارگران و معلمان محکم تر و شفافتر شده است. الان طیف وسیع تری از فعالان آموخته اند که طبقه کارگر بخش های مختلف دارد که باید با هم متحد شوند و جامعه را با خود همراه کنند تا به خواست های خود و آزادی و برابری و رفاه برسند.
اول مه امسال میتواند به محل تلاقی و همینطور ابراز وجود شفافتر همه فاکتور های امید بخشی تبدیل شود که اشاره کردم. میتواند به روزی تبدیل شود که همه بخش های طبقه کارگر، معلم و کارگر و بازنشسته به میدان بیایند و این امکان بدهند که جنبش های اعتراضی نظیر جنبش رهایی زن و جنبش دادخواهی و همه اقشار زحمتکش و تحت تبعیض جامعه زیر پرچم اول مه کارگران و شعار نان، آزادی، اداره شورایی اش متحد شوند. لازم به تاکید نیست که چنین اول مه ای چگونه نویدی از آینده آزاد و برابر برای ایران خواهد داد.
چقدر حتما اینطور میشود؟ بستگی به تلاش تک تک همه ما دارد. حزب ما، حزب کمونیست کارگری، با تمام قوا در جهت شکل دادن به این شرایط کار کرده و جزئی از این تاریخ و تحولات بوده و امسال هم دست تک تک دست اندرکاران یک اول مه هر چه پر شورتر را به گرمی می فشاریم.