تداوم قدرتمند اعتراضات مطالباتی در متن شرایط جدید انقلاب-مهران محبی
جمهوری اسلامی از حدود بیش از دو ماه قبل از سالروز قتل مهسا امینی و یک سالگی انقلاب “زن، زندگی، آزادی” همه تلاش خود را بکار گرفت تا مانع از شروع دور جدید انقلاب شود. از قرق کردن چهارراه ها و میادین اصلی شهرها با استقرار نیروهای مسلح به سلاح های جنگی و خودروهای زرهی گرفته تا به محاصره در آوردن گورستانهای محل دفن جانباخنگان انقلاب جاری و نشانه گرفتن گورستانها با لوله تانک جنگی، تقلای حکومت برای جان به در بردن از خطر روز ۲۵ شهریور بود.
جمهوری اسلامی روز۲۵ شهریور سرنگون نشد. حکومت خوشحال است که آن روز سرنگون نشده است. شدیدا وحشت کرده بود، ماه ها بود که کابوس سرنگونی در روز ۲۵ شهریور امانش را بریده بود. حالا خوشحال است که هنوز سرپا مانده است. این در حالی بود که جامعه مشغول سرنگون کردن حکومت، فراخوان برای سرنگونی حکومت در روز معین ۲۵ شهریور نداده بود. بلکه همه بخشهای خواهان سرنگونی حکومت از جوانان گرفته تا کارگران، زنان و خانواده های دادخواه، و کسبه و بازاریان آزادیخواه در شهرهای کردستان، فراخوان تسخیر خیابانها و اعتصاب عمومی در سالروز قتل مهسا و یک سالگی انقلاب برای تقویت و استحکام بخشیدن به بنیانهای انقلاب تا رسیدن به پیروزی نهائی را داده بودند. انتظار حکومت از قدرت و اراده مردم و وحشتش از سرنگونی بیشتر از حد بود، انتظار داشت که همان روز سرنگون شود. این اتفاق خیلی زود خواهد افتاد و کابوس سرنگونی توسط انقلاب “زن، زندگی، آزادی” برایش به واقعیت خواهد پیوست. جامعه در تدارک آن است.
اما مردم انقلابی طبق برنامه در ۲۲ شهر به خیابان آمدند و با فریاد شعارهایشان خیابانها را به تسخیر در آوردند. اعتصاب عمومی هم در شهرهای کردستان شکل گرفت و دامنه اش به چند از استانهای دیگر نیز کشیده شد و بیست شهر را در بر گرفت. بدین ترتیب هیچ جزئی از نقشه های از پیش سازماندهی شده برای شروع دور جدید انقلاب “زن، زندگی، آزادی” ناکام و روی زمین باقی نماند. مردم با کسب اعتماد به نفس بیشتر و با قدرت نمائی کم نظیر و پیشروی شان در روز ۲۵ شهریور در مقابل جمهوری اسلامی، فضا را تعرضی تر از گذشته کرده اند و همچنان حلقه محاصره و فشار بر حکومت را فشرده تر می کنند.
از روز بعد از ۲۵شهریور که هر روز، سالروز قتل چندین نفر از جانباختگان انقلاب است و فراخوان خانواده های داغدار و دادخواه برای برگزاری مراسم بزرگداشت عزیزانشان فضای جامعه را اعتراضی تر کرده است و همین فضاست که باعث شده تا حکومت همچنان مزدوران سرکوبگرش را در سطح شهرها و مسیر گورستانها و اطراف گورستانها و حتی اطراف منازل خانواده های دادخواهان مستقر و در حال آماده باش نگه دارد. ضمن اینکه در همین اوضاع و احوال کارگران، بازنشستگان و پرستاران و مالباختگان نیز در حال اعتصاب و تجمع بوده اند.
این اعتراضات مطالباتی- معیشتی در دوره های قبل از سالروز انقلاب هم تقریبا بی وقفه در هفته چند بار برگزار شده اند. ولی از روز ۲۶ شهریور، یک روز پس از سالروز قتل ژینا امینی و شروع انقلاب تا روزجمعه ۳۱ شهریور، هر روزه بوده است. روز ۲۶ شهریور، تجمعات سراسری بازنشستگان تأمین اجتماعی و اعتصاب پرستاران بیمارستان کاشانی اصفهان، روز ۲۷ شهریور، تجمعات سراسری بازنشستگان مخابرات، روز ۲۸ شهریور، تجمعات سراسری بازنشستگان کشوری، روز ۲۹ شهریور، اعتصاب کارگران قند قزوین، روز ۳۰ شهریور، اعتصاب کارگران شرکت رضوان درود ناحیه کرمان و اعتصاب کارگران ماشین سازی زرین شهر اصفهان و روز ۳۱ شهریور، اعتراض گسترده مالباختگان قزوین رقم خورده اند.
ضمن اینکه اعتراضات مطالباتی در هفته ها و روزهای نزدیک به سالروز قتل مهسا امینی و بعد از آن از نظر کیفی متحول و رو به جلو و به لحاظ سیاسی تعرضی تر بوده است.
شعار ” رئیسی، قالیباف این آخرین پیام است، جنبش بازنشسته آماده قیام است” بازنشستگان در تجمعات قبل از ۲۵ شهریور و شعار “مرگ بر ستمگر” همان بازنشستگان در تجمعات روز ۲۸ شهریور بیانگر یک تحول کیفی در اعتراضات بازنشستگان است. در چنین فضایی از اعتراض است که بازنشستگان با شعارهای “شاغل و بازنشسته اتحاد، اتحاد”، “لشکری کشوری فولاد تامین اجتماعی اتحاد، اتحاد”، “درد ما درد شماست مردم به ما ملحق شوید به پیشتاز اتحاد مبارزاتی سراسری کارگری علیه بساط بربریت و توحش حاکم و فقر و بی تامینی شده انند.
این شعارهای تعرضی و کاملا سیاسی بازنشستگان، بازتاب فضای انقلابی در جامعه است. بازنشستگان و بخشهای دیگر جامعه که معترض هستند، بخشهائی از یک کلیت هستند که علت و ریشه تمام معضلات و مشکلات اقتصادی و اجتماعی را سیاسی و موجودیت خود حکومت می دانند. هر بازنشسته، کارگر، معلم و پرستار، و هر مزدبگیری می داند تا جمهوری اسلامی در حاکمیت بماند، نه از رفاه خبری هست، نه از حقوق و دستمزد مناسب و نه حتی از دریافت به موقع چندرغاز حقوق خبری هست. همه می دانند که این حکومت باید سرنگون شود تا به خواستهایشان برسند.
در نتیحه سر دادن شعارهای “رئیسی، قالیباف، این آخرین پیام است” و “مرگ بر ستمگر” اتفاقی و فی البداهه نیستند. یک اعلام جنگ سازمانیافته برای سرنگونی حکومت است. “مرگ بر ستمگر” دقیقا شعار “مرگ بر جمهوری اسلامی” است. طرف حساب بازنشستگان سازمانهای دولتی، یعنی خود دولت و حکومت هستند و ستمگری که امروز بر بازنشستگان از نظر معیشتی ستم می کند، خود حکومت است. بنابراین نمی توان برای شعار “مرگ بر ستمگر” بازنشستگان هیچ معنا و مترادفی غیر از سرنگونی طلبی یافت.
این گونه است که مبارزات مطالباتی-معیشتی با مبارزات سیاسی پیوند می خورند و کل بخشهای جامعه را به سوی همبستگی و اتحاد عمومی و سراسری علیه کلیت جمهوری اسلامی سوق می دهد و این متأثر از عمق یافتن و قوام گرفتن انقلاب است.
دور نیست که همه کارگران، معلمان، بازنشستگان و پرستاران، و هر مزدبگیری، فضای کارخانه ها و مراکز کار و خیابانها را با شعارهای “مرگ بر جمهوری اسلامی” و “زنده باد شوراها” پر کنند.