جنگ طبقاتی بر بستر انقلاب همگانی-یاشار سهندی
از شروع اعتراضات که شرکت کنندگان در آن بسیار سریع شعار دادند اسمش انقلابه، خیلی ها، خیلی تلاش کردند و میکنند همه چیز را به تفاوت نسلی تقلیل بدهند. “شکاف نسلی”، “نسل جدید”، “نسل دهه هشتاد، “نسل بازیهای کامپیوتری”، “نسل گیم نت”…، کلیده واژه همه تحلیل گران، مفسران، پاسدار ولترها و شکنجه گرانی که پوپر را خوانده اند و لِوْیاتان هابز را حفظ شده اند، بوده. گویا نسلهای گذشته محافظه کار تشریف دارند و نسل جدید بی پروا، مبارزه را از گیم نت ها فرا گرفته و یکباره از پشت کامپیوتر وسط خیابان پریده و صاف تو چشم حکومت ذل زده و به روایت حجاریان دنبال ” زیست شبانه” است. گویا جوانانی که سر پُر بادی دارند خطاب به حکومت می گویند: کافه و رستوران من چی شد؟ این حقوق برای من قایل میشوی یا یک کاری دست خودم، یا تو بدهم!
حجاریان به عنوان سازمانده شکنجه گران و تئوریسین سرکوب می گوید: ” واقعیت این است اطلاعات ما درباره نسل جدید کم است …، سرعت تحولات و مطالبات بالاست. … وظیفه ما این است بیشتر گفتوگو کنیم و بیشتر بشنویم. سپس اطلاعات را تحلیل کنیم و بعد سراغ تئوری و تجویز بریم. تجویزی که منتهی به گشودگی و همکاری بین نسلی باشد و از مرزکشی بیهوده جلوگیری کند.” پایین تر اشاره خواهد شد که تجویز ایشان “مگس پرانی” است! چیزی شبیه “علاج” جواد ظریف برای بعد از آفریدن فاجعه.
حجاریان بعد از دو ماه که مردم در کف خیابان کشتار میشوند به سران نظام پیام داده: “اصلاح طلبان زبان جوانان را بهترمی فهمند” به شرط اینکه مرزبندی با “خشک مغزها” و پادگانی ها” صورت بگیرد، بعد ایشان با معترضان در خیابانها مرزبندی خواهند کرد. برای اثبات صداقت خود نسبت به نظام اسلامی وعده دادند: “من حتماً با ریختن خون یک نفر به قیمت قدرت گرفتن یک آلترناتیو مخالفم.”؛ این پیام را برعکس بخوانید مطلب دست تان می آید که بهر قیمتی جلو شکل گرفتن آلترناتیو علیه حکومت اسلامی را خواهند گرفت، حالا با ریختن خون یک نفر نشد، با ریختن خون هزاران نفر ممکن است. تجربه اش را دارند. کشتار دهه شصت.
ایشان ضمن مرزبندی با “جنگطلبی، تجزیهطلبی، تحریمطلبی و ریختن خون ایرانیها” که اسم رمز مقابله با انقلاب جاری است به حکومت رهنمود میدهد: ” اول باید زخم ترمیم شود بعد مگسپرانی کنند.” جناب سرکوبگر از حکومت رانده شده، همانگونه که سلطنت طلبان انقلاب ۵۷ را از سر شکم سیری معرفی می کنند انقلاب جاری را نیز اعتراضی از سر شکم سیری میداند: ” … شاید اگر از آنها (جوانان معترض) بپرسید بگویند نظام سیاسی کشور هر چه را خواسته است به اقتصاد و سیاست کشور تحمیل کرده است ما میخواهیم کافه و رستوران و دانشگاه و پارک و خیابان و در یک کلام عرصه عمومی از این دخالت مصون باشد.”
به زعم ایشان انقلاب جاری سوای اعتراضات سالهای گذشته است. ایشان “تفاوت” معترضان ۱۴۰۱ با معترضان سال ۹۸ را اینگونه فرمول بندی میکند: “خوب است بگوییم که معترضان جنبش مهسا میگویند «میخواهیم زندگی کنیم» اما معترضان آبان ۹۸ میگفتند «میخواهیم زنده بمانیم».” و به “هسته سخت قدرت” که ایشان معتقد است ” دستگاه تحلیلیشان معیوب است” هشدار میدهد: ” هنوز هم جای امید هست به شرط آنکه در مسیر و گفتمان و شیوه بیان تجدیدنظر اساسی صورت بگیرد. ما باید به فکر روزی باشیم که جنبشهایی مانند «جنبش مهسا» و «اعتراضات آبان» با اعتصاب همزمان شود. آن وقت باید از چین نیروی نظامی وارد کنند!” یعنی از هر طرف که به ماجرا نگاه می کنند نهایتا جز سرکوب راه حلی ندارند.
تحولات انقلابی، کشمکش بین نسلی نیست. حضور وسیع جوانان در خیابانها طبیعی ترین اتفاقی که در هر انقلابی رخ میدهد. “انقلاب می تواند کلیهی برآمدهای بزرگ تاریخی را توضیح دهد”(مارکس) و در ایران انقلاب دیگری شکل گرفته که نه نتیجه تفاوت نسلی و از روی شکم سیری بلکه نتیجه روندی است که رژیم اسلامی سرمایه بر توده مردم تحمیل کرده؛ و این نه صرفا بخاطر لجاجت و خباثت فرد دیکتاتور بلکه نتیجه دیکتاتوری طبقه حاکم است. طبقه محکوم اما هیچ وقت ساکت و خاموش نبوده. انقلاب نتیجه کشاکش دائمی طبقات است که در مقطع انقلاب شکلی کاملا آشکار و عریان به خود میگیرد.
تا آنجا که به توده کارگران مربوط است کوششهای صورت گرفته و دارد صورت میگیرد که کارگران به شکل اعتصاب سراسری مهر خود را به طور روشن و شفاف بر تحولات جاری بکوبند. هر چند که جوانان این طبقه بطرز وسیعی در مبارزات جاری در کف خیابان شرکت دارند. اما نباید فراموش کرد درچهار دهه گذشته، بخصوص در بیست ساله اخیر کارگران بطور وسیعی بخاطر “مسایل صنفی” با حکومت بشدت درگیر بوده اند. مبارزاتی که ابتدا به ساکن، سیاسی و علیه حکومت بود چرا که حکومت با تمام نیرو ازسرمایه داری با خشن ترین راهها دفاع کرده است. بازداشت، شکنجه، شلاق، زندان، اعدام؛ همه راههای ممکن برای مقابله با کارگران بوده است.
کشمکش طبقاتی تنها در پروسه استثمار در کارخانجات بروز پیدا نمی کند. حمله به زنان، زن ستیزی حکومت اسلامی گوشه ای دیگر از این مبارزه است که دامن زنان طبقه دارا را هم گرفته؛ اما حقیقت این است که مسئله رهایی زن، که معیار رهایی جامعه است و رهایی طبقه کارگر که بدون رهایی جامعه ممکن نیست کاملا بهم گره خورده است.
جمهوری اسلامی قرار بود، حکومت انتقالی باشد که در فردای سرکوب انقلاب ۵۷ جای خود را به حکومتی متعارف بدهد، اما دوام این حکومت تنها نشانه این است که این حکومت نتوانست در ماموریت خود موفق شود. وجود چپ و کمونیستی که سال به سال در مبارزه نظری و عملی قوی تر شده، چنان بورژوازی را ترساند که با وجود همه مشکلاتی که این حکومت برایش درست میکرد آنرا مشروعیت بخشید و هنوز هم که هنوز است تردید دارد دست از حمایت آن بکشد چون بخوبی میداند با چه نیروی بنیان برافکنی در صورت سرنگونی جمهوری اسلامی توسط انقلاب متوجه کل دنیای سرمایه داری خواهد کرد.
اگر شعار “زن زندگی آزادی” در همه جای جهان انعکاس می یابد و مورد استقبال قرار میگیرد بدین خاطر است که هر مولفه این شعار مسئله همه جهان است که نتیجه کارکرد سرمایه داری در قرن بیستم ویکم است. بورژوازی کاملا متوجه است چه خطری انقلاب جاری ایران متوجه اش کرده است.
از بدبختی بورژوازی است که جمهوری اسلامی سیخ تو چشم همه بخشهای جامعه، و همه نسلهای که بر آن حاکم بوده کرده که چنین فراگیر سراسر ایران به جوش و خروش آمده است. هیچ بخشی از جامعه، از ستمکاری رژیم اسلامی سرمایه در امان نمانده است. شکل همگانی انقلاب به این معنا نیست که گویا مبارزه طبقاتی فعلا تا اطلاع ثانوی تعطیل است. مبارزه طبقاتی در حادترین شکل آن در جریان است. نمایندگان دو طبقه اصلی جامعه بشدت در تلاشند تا در جریان تحولات جاری هژمونی پیدا کنند.
بورژوازی چه در پوزیسیون و چه در اپوزیسیون بر خلاف همه هیاهوها و همه امکانات خود، جوابی جز سرکوب برای مشکلات پیش روی جامعه بشری ندارد. این بار دست سرمایه بیش از هر زمانی در تاریخ تنگ تر است که بتواند سر این انقلاب را زیر آب کند. از همین الان مجبور شده اند هر جور شده خود را مخالف شعار اساسی انقلاب، زن زندگی آزادی با اضافه کردن پسوندهایی درست بر خلاف این شعار نشان دهند. هیچ وعده روشنی جز اعتبار به پرچم شیرو خورشید نشان و پاسپورت ایرانی ندارند و به همین سبب فرصت بسیار تاریخی برای کمونیستها بعنوان نمایندگان سیاسی طبقه کارگر فراهم آمده است تا مسیر تاریخ را برای همیشه تغییر دهند.