جنگ ما و جنگ “آنها”-کارگر کارگاهی- حمید دائمی
با گسترده شدن ابعاد جنگ و تنش بین دوقطب تروریستی منطقه، انچه که هنوز از روی میز حضرات حاکم در دو سو حذف نشده، جنگ اصلی با قطب سوم، یعنی مردم معترض و بپا خاسته است. البته که شکل مطالبات در اورشلیم و تلاویو با تهران و اهواز متفاوت است. اما هر دو، یک مضمون را طی می کنند، که آن بخشی از مبارزه طبقاتی به شکل مخالفت و مبارزه فعال با تعرض از سوی حاکمان کشورهایشان به هستی انسان ها در هر نقطه از جهان و از جمله خاورمیانه است. شعار “جنگ افروزی را رها کن، فکری به حال ما کن”، صریح ترین مطالبه ای است که به سوی حاکمیت جنایتکاران اعلام می شود.
اما این روز ها تحلیل ها و نظرات عجیب و غریبی منتشر می شود؛ که البته بی سابقه هم نیست. من در اینجا قصد ندارم وارد جزئیات این افکار “مشعشع” شوم. فقط به گوشه هایی از موقعیت خودمان، از زاویه کارگران کمونیست متحزبی که برای محتوای مبارزه خود خط و برنامه داریم و ابایی از تشرهای “آقا مآبانه” چپ حاشیه که شبیه “مار قاشیه”، بجای جنگ با تروریسم جنایتکار حاکم، درصدد زدن و تضعیف جنبش ماست، نداریم.
جنگ آنها در هر مرحله ای که باشد؛ جنگ ما در نقطه سرنگونی است. این واقعیت روزمره زندگی در “جهنم” جمهوری دزدان اسلامی است. ما چاره ای جز جنگ آخر نداریم. همه راه ها را رفته ایم. همه شکل از مبارزه را تجربه کرده ایم و آماده ماندن- به معنی استندبای- و سازمان دادن جنگ آخر، تنها بازی محتوم ماست. نه اینکه از سازمان دادن دیگر بخش های مبارزه دست شسته ایم. کافی است عینک واقع بینی را به چشم بزنید. خواهید دید، اعتراض به وضع معیشت در همه بخش های مزدبگیران، به دزدی و غارت، به اعدام و زندان و شکنجه در همه سطوح، به سرکوب و تحقیر مهاجران و پناهجویان، به تبعیضات گوناگون و از جمله تبعیض و سرکوب جنسی علیه زنان، به تحمیل پوشش اجباری، به تبعیض و تفکیک دانشجویی، به کشتار و مدفون سازی کارگران معادن و کولبران و سوختبران و غیره، کار هر روزه ماست.
تکلیف ما کارگران، بعد از شروع جنبش انقلابی زن زندگی آزادی، کاملا مشخص است و حتی یک ذره از آن عقب ننشسته ایم. این موضع و موقعیت بسیاری از جنبش های پیشرو در جامعه است. تقریبا اکثر جامعه درگیر و فعال مستقیم این جنبش اند. هوش زیادی لازم نیست تا تشخیص دهیم، پشت هر شعار جنبش اعتراضی در صحنه، مطالبه “سرنگونی با انقلاب” نهفته است. هیچ جنبش مترقی در ایران بدنبال حاکم کردن آقا بالا سر، رژیم چنج به مرحمت سرمایه جهانی، حاکمیت “سناریو سیاهی” نیست. اگر سر و صدایی هم از جنبش های ارتجاعی دیگر است، به زور پول و سرمایه و دستگاه های تبلیغاتی است. این طبل، میان تهی تر از آن است که جامعه بپا خاسته برای انقلاب تره ای برایش خورد کند. اگر شما توان دیدن ما را ندارید؛ معنیش فقدان ما نیست. ضمن اینکه شمشیر از رو بستن جمهوری دزدان اسلامی، محصول توهم نیست، فشار واقعیت “جنبش سرنگونی طلب” در میدان است.
چیزی که چپ هپروتی و “کمونیست” های در گیومه قادر به تشخیص آن نیستند و با دل مشغولی های روزمره شان، آرزو می کنند، “جنبش سرنگونی” و “سازماندهی برای سرنگونی”، رویای عده ای موجود مجازی باشد. چرا که قادر به درک زنده از آن نیستند. آماده شرکت و پذیرش اینهمه بی پروایی نیستند. قرار نیست پیشرو و کنار مردمی بایستند که شادی از هلاکت حسن نصرالله را قبل از ابراز تأسف برای کشته شدگان لبنان ابراز کرده اند. سرنگونی تروریسم اسلام سیاسی و قل همتایش، تروریسم دولتی اسرائیل و همپالگی هایش را قبل از کشتار جنایتکارانه اسرائیل ابراز می کنند. افول و خان آخر تروریسم در منطقه به زور و اکتیویته قطب سوم برایشان بی معنی است. نسبتی با آن ندارند؛ جز چند عکس یادگاری از گذشته و اینکه زمانی با این جنبش نزدیکی داشتند. و روزگاری هم به طمع موج سواری با “اصلاحات” از آن دور و دورتر شده اند. برای این “کمونیست” های در گیومه، “سرنگونی” شبح است و “سازماندهی” آن رویای مُشتی اتوپیست که تنها در صفحات مجازی زیست می کنند.
برای ما اما این جنگ و جنبش واقعی است. ما از اینکه یک رهبر و فعال کارگری تحلیل نادرستی از جریان مبارزه طبقاتی در منطقه داشته و خودآگاه و ناخودآگاه، آب به آسیاب تروریسم اسلامی میریزد، واهمه نداریم. به توجیه و حتی تقبیح او نمی پردازیم. این خصلت جنگ ماست که گاه، تعدادی با آدرس های غلط “چپ سنتی ضد امپریالیستی”، چپی که از شادی هلاکت جنایتکاران و تروریستها واهمه دارد، آب به آسیاب دشمن بریزند. جنگ اما ادامه دارد. در مسیر ما بسوی سرنگونی و انقلاب، همواره منجلاب هایی قرار داشته که هر روزه دعوت به آن شده ایم. در صفوف ما گاه تمایلات و گاه در غلطیدن تعدادی رخ داده است. اما این به معنی این که جنبش ما یعنی جنبش سرنگونی در گیومه رفته باشد نیست. این جنگ همچنان جنگ اول ماست و البته جنگ با انحرافات و جریانات انحرافی اطراف ما، جنگی ذیل یا زیر این جنگ تعریف شده است و وجود دارد.
ما برای اثبات خود نیازی به آی پی آدرس و کد پستی برای رضایت خاطر حضرات نداریم. ما در هلاکت و افول تروریستها شادی سازمان می دهیم. در غم جانباختگان غزه و لبنان سوگواریم. چنانکه در غم جانباختن همقطاران مان در معادن و کارگاه ها و ساختمان ها و “جهنم کار” سوگواریم. اما تعزیه سازمان نمی دهیم، مبارزه سازمان می دهیم. علی رغم بگیر و ببند و سرکوب، هر هفته در کف خیابان تجمع و اعتراض سازمان می دهیم. در کلاس های درس، کارگاه های کوچک و بزرگ، در زندان ها- بخوان در زمین پلیس و دشمن-، اعتصاب و اعتراض سازمان می دهیم. علیه اعدام، علیه کشتارها در محیط های کار، علیه دزدی و غارت ثروت جامعه، علیه فقر و فلاکت و خودکشی و اعتیاد و کار کودک و برای “زن- زندگی- آزادی” مبارزه میکنیم.
از انگ و توهم “دیگران” نسبت به آنچه که خود هستیم؛ واهمه نداریم. چپ و “کمونیست” در گیومه تلاش میکند خود را با ما تعریف کند. البته در نقش داور سوت به دست و خط نگهدار مبارزه طبقاتی جاری. نه خود ما، که از تلاش روزمره برای سرنگونی، لحظه ای دست نکشیده ایم. برای تعریف و تشخیص ما از عبارت “گرسنگان”، “پابرهنگان” و امثالهم استفاده می کنید!؟ ما علی رغم گرسنگی مزمن، خستگی و فرسودگی و درد کلیه و فشار خون و درد دندان و کمر و هزار درد و مرض مزمن و بی درمان حاصل از کار سخت و محرومیت از “موهبات” زندگی، بپا خاستگانی هستیم که “تا حق خود نگیریم، از پا نمی نشینیم”. این شعار معرف ماست. “معیشت، منزلت، حق مسلم ماست”، شعاری از سر تفنن و سرخوشی نیست. مشخصه ما شعار “فقر فساد گرونی، میریم تا سرنگونی” است. این شعار جامعه جان به لب رسیده ای است که جز رفاه و برابری و زندگی انسانی پاسخ دیگری نمی طلبد. ما را یک مشت یقه چرکین بدنبال کاسه ای غذا تعریف کردن، بازتولید همان ادبیات بورژوایی است که هدفش فرودست انگاری و کم اهمیت جلوه دادن قدرت و مبارزات مان است. مبصری و داوری برای این صف- یعنی صف براندازی و سرنگونی طلب- رفتن به صف منجلاب سرمایه و مدیای هزار رنگش است.
نادیده انگاشتن مبارزه هر روزه در میدان و ندیدن اهداف و تلاش های هر روزه جنبش سرنگونی، تنها نتیجه گیجی و پرتی چپ غیر اجتماعی است. ادعای “سازماندهی اعتراضات” و تقویت “جنبش سرنگونی”، حتی اگرشعار باشد- که نیست و وجود(هستی) امثال ما نشانه ربط و صحت آن است(البته اگر “چپ” سوت بدست در گیومه بدنبال کد ملی و آدرس آی پی ما به سبک رضا مقدم و امثالهم نباشد)- مهم ترین سند اجتماعی بودن و ربط اجتماعی کمونیست ها در شرایط حاضر است و حزب ما این ویژگی را دارد.
دو خصلت مهم جنبش سرنگونی که سرمایه جهانی و حاکمیت باهمه یال و کوپالش قادر به انکار آن نیستند و در این میانه تنها چپ هپروتی است که “از فرط درخت، قادر به دیدن جنگل نیست”؛ سازمان یافتگی و نقشه مند بودن اجزاء مختلف این جنبش است. شما تا قبل از جنبش انقلابی زن زندگی آزادی می توانستید با ذره بین “دایی جان ناپلئونی” به مردم هشدار “خر نشوید” بدهید. اما امروزه با وجود همگانی شدن وسایل ارتباطی و تبلیغاتی، همه جهان شاهدند که جنبش سرنگونی، با مانیفست و پلتفرم های روشن و محکم، نه تنها به عقب بر نگشته که هر روز گام های مهمی را به جلو بر می دارد. “منشورها” و “میثاق” هایی که همچون منوی مبارزاتی هر روز از یک نقطه جامعه به اهتزاز در می آید. اگر دیدن آن نیاز به مهارت و سواد داشته باشد- که ندارد-؛ ندیدن آن نشان از “تبه کاری” و آن “خواب دیگر دیدن” برای توده مردم و جامعه است.
با آغاز انقلاب زن زندگی آزادی؛ تشکل ها و گروه های انقلابی زیادی در نقاط مختلف، با مطالبات مشخص و از دل اقشار ستمدیده جامعه برخاستند تا با مبارزه متعین کار رژیم فاسد و جنایتکار حاکم را یکسره کنند. این تشکل ها چه در دل آتش و خون روزهای رویارویی مستقیم خیابانی، چه پس از آن در مناسبت ها و موقعیت های مختلف صنفی و سیاسی، هیچ گاه امر “سرنگونی” و تشکل یابی را از دستور کار خود خارج نکرده اند. این امر، اتفاقی و “خدادادی” نبود. این دست آورد، برآیند فعالیت و کار سازماندهی عمیق و گسترده کمونیست های کارگری در همه بخش ها و در دل جنبش های مطالباتی رادیکال و انقلابی بود. که البته رد پای گذشته شما در آن به یادگار مانده است و امروز آن را انکار می کنید.
ما کارگران کمونیست، از اینکه این تلاش ها و دست آوردها را نادیده بگیرید نگران نیستیم. از این نگرانیم که به بهانه سهل انگاری ما و تلاش های مان، برای محاسبه شدن در میانه نبرد طبقاتی عمیقی که هر روز پیش تر می رود؛ هرچه بیشتر به ورطه بی عملی و آب به آسیاب دشمن ریختن درافتید. مبارزه طبقاتی امری هر روزه و برای بخشی از طبقه ما و دیگر اقشار جامعه، امری روشن و با برنامه است. برای آن منشور و پلتفرم داریم و با شعار فقر، فساد، گرونی، میریم تا سرنگونی” صف خود را مشخص و با شعار “زن زندگی آزادی” افق و هدف مبارزه مان را تعریف کرده ایم و باور داریم جز با تحزب و پیوند با حزبی که امرش انقلاب از طریق سازماندهی اجتماعی برای سرنگونی است؛ غیر ممکن است.
زنده باد جنبش سرنگونی طلبانه زن زندگی آزادی، مرگ بر حکومت جنگ افروزُ زنده باد حزب کمونیست کارگری