خواست ما کارگران اخراج جمهوری اسلامی از سازمان جهانی کار است- پویان پیروز
نشست سالانه سازمان جهانی کار ( ILO ) بزودی در خرداد ماه برگزار می شود. این کنفرانس و اجلاس در حالی برگزار می شود که در فاصله نشست سال قبل تا امسال، رویدادهای بسیاری در ایران برای کارگران اتفاق افتاده است.
اخراج های گسترده و دسته جمعی، مرگ و مصدومیت های بیشمار ناشی از حوادث کار، بازداشت ها و پرونده سازی های مکرر علیه فعالان کارگری و اعضای برخی تشکل های مستقل و سناریو سازی های امنیتی از جمله مواردی است که کارگران ایران همواره با آنها مواجه بوده اند. اما با شعله ور شدن آتش انقلاب زن، زندگی، آزادی بحث بر سر یک جنگ تمام عیار بین حکومت وحشی جنایتکار حاکم و مردمی است که میخواهند خود را از جهنمی که جمهوری اسلامی به پا کرده رها کنند. در این جدال حکومت مستقیما مردم معترض را هدف گلوله قرار داده است. با شلیک به چشم معترضین آنها را نابینا کرده است. به مدارس حمله برده وکودکان را هدف گلوله و حملات شیمیایی قرار داده است. بنا بر گزارشات خودشان بیش از۵۰۰ نفر را به قتل رسانده است. و طی هشت ماه انقلاب هزاران نفر بازداشت شده اند که شماری از آنها کودکان هستند. در زندان نیز دستگیرشدگان مورد شکنجه و آزار و تجاوز قرار گرفته اند . بعد هم با تداوم انقلاب بر سرکوبگریهایش شدت داده تا انقلاب را عقب بزند. مردم هم ایستاده اند و انقلاب در اشکالی عمیق تر و متعین تر و سازمانیافته تر به جلو میرود و سر باز ایستادن ندارد.
روشن است که در این انقلاب کارگران خود بخشی از همان مردمی هستند که همراه با مردم به جان آمده از فقر و بی تامینی و جنایات حکومت به خیابان آمده و علیه کل بساط دیکتاتوری، اختناق و سرکوب به پا خاستند. ضمن اینکه جنبش کارگری و مبارزات بخشهای مختلف طبقه کارگر نقش مهمی در کشیده شدن اوضاع سیاسی جامعه به انقلاب و جلو آمدن گفتمان های چپ و رادیکال در سطح جامعه داشته اند. در عین حال طی هشت ماه انقلاب نیز اعتراضات کارگری همراه با خیرشهای مردمی جریان داشته است. برای مثال در روزهای هفدهم تا نوزدهم مهرماه بود که کارگران پروژه ای منطقه پارس جنوبی با شعار مرگ بر دیکتاتور به میدان آمدند و بدینگونه حمایت خود را از اعتراضات خیابانی مردمی علیه قتل مهسا امینی و علیه سرکوب و دیکتاتور و فقر و بی تامینی اعلام کردند و در جریان آن بیش از سیصد کارگر بازداشت شدند که شمار زیادی از آنها همچنان درگیر پرونده های امنیتی و اتهامات بی اساس هستند و دهها نفر از این کارگران بازداشتی تا این زمان هنوز نتوانسته اند به کار بازگردند و اخراج شده اند.
و یا “محسن شکاری” و “محمد حسینی” دو کارگری بودند که به اتهام محاربه با خدا و افساد فی الارض به دار کشیده شدند. همین چند روز پیش نیز دو جوان کارگر به نامهای “یوسف خوب ایمچه” مشهور به “یوسف مهرداد” و “صدرالله فاضلی زارع” در زندان اراک اعدام شدند. “رفیق سلیمی” یکی دیگر از فعالان کارگری است که اکنون خطر اعدام او با اتهام بی اساس افساد فی الارض وجود دارد.
از سوی دیگر فقر، گرانی، بیکاری بیداد میکند. ما در این مدت با موجی از اخراج کارگرن روبرو بوده ایم. و محیط های کار نیز با پایین ترین استاندارد هر روز بیشتر به قتلگاه کارگران تبدیل میشود. از جمله در سالی که گذشت دستکم ۲۰۵۶۸۷ کارگر اخراج شدند، ۱۲۸۷ کارگر در سوانح کاری که تماما نتیجه توحش سرمایه داری حاکم است جان خود را از داست دادند و ۴۳۲۴ کارگر دچار مصدومیت شده اند. از سوی دیگر بنا بر آمارها بیست هزار کارگر هم در مجموع دستکم ۷۶۹ ماه حقوق طلبکار بوده اند. این ها نمونه هایی از جهنمی است که جمهوری اسلامی برای کارگران و مردم در ایران ساخته است. و این داستان ۴۴ ساعت حاکمیت جمهوری اسلامی این رژیم آپارتاید جنسی و استثمار و سرکوب و جنایت است.
علیرغم این حجم از بی حقوقی توام با سرکوب تشدید شده، کارگران لحظه ای از تلاش و مبارزه برای احقاق حقوق اساسی خود دست نکشیده اند. برای مثال هم اکنون جنبش وسیعی برای افزایش دستمزد در بخش های مختلف کارگری به راه افتاده که پرچم آن در دست کارگران پروژه ای است. و ما شاهد این هستیم که در طول انقلاب اعتراضات کارگری علیرغم همه سرکوبها و جنایتکاریهای حکومت همراه با خیابان جریان داشته است. و تشکلهای مختلف کارگری نیز به اسم تشکلهای خود بیانیه داده و در کف خیابان پیگیر مطالباتشان شده اند. منشور خواستهای حداقلی بیست تشکل که بطور واقعی منشور اتحاد مبارزاتی همه مردم است، مثال بارزی از نقش درخشان کارگران در دل انقلاب است.
اکنون نیز که حکومت بر اعدامها شدت داده است، اعتراضات شجاعانه هر روزه بازنشستگان و یا تجمعات معلمان در همین هفته در سی و دو شهر نقش مهمی در فعال نگاهداشتن فضای سیاسی شهرها در سطح سراسری را داشته است.
همواره یک وحشت حکومت اسلامی گسترش دامنه اعتراضات هر روزه کارگری و شکل گیری اعتصابات سراسری بوده است. چرا که اعتصابات سراسری یک حلقه مهم در پیشروی انقلاب و برای فلج کردن اقتصادی جمهوری اسلامی و زدن ضربه نهایی بر پیکر حکومت است. از همین رو اکنون که هزاران کارگر پروژه ای نفت در اعتصاب بسر میبرند، نگرانی کشیده شدن دامنه این اعتصابات به کل صنعت نفت این بخش کلیدی کارگری و به دیگر بخش های کارگری کابوسی بزرگ حکومت است. از همین رو ما شاهد تشدید فشارهای امنیتی بر روی معلمان و فعالین کارگری هستیم و هم اکنون شمار بسیاری از آنها در زندانند. برای مثال طبق گزارشات در این مدت قریب به ۶۰ نفر از فعالان کارگری بازداشت شده اند.
نکته مهم اینکه علاوه بر خواستهای معیشتی، کارگران و اساسا مردم ایران از پایه ترین حقوق سیاسی و آزادی ها محرومند. برای مثال کارگران در ایران از حق تشکل، تجمع و اعتراض محرومند و بسیاری از فعالین کارگری در قبال مبارزاتشان برای ایجاد تشکل و برای پیگیری خواستهایشان هزینه سنگینی پرداخته اند. و این نقض آشکار مقاوله نامه های ۸۷ و ۹۸ سازمان جهانی کار است که بر حقوق بنیادین کارگران در برخورداری از حق سازمانیابی، آزادی تشکل و چانه زنی دسته جمعی برای تعیین مزد و شرایط کار تاکید دارد. همینطور سایر اصول، مقاوله نامه ها و توصیه نامه های سازمان جهانی کار در ایران رعایت نمیشود. و این اقدامات جمهوری اسلامی در حالی رقم می خورد که برابر مقررات موجود تمامی دولتهای عضو سازمان بین المللی کار ملزم به اجرای همه مقاوله نامه های بنیادین حقوق کار هستند. از جمله با وجود ۷ شکایتی که در چهل سال گذشته (با عناوینی چون سرکوب اعتراضات کارگری، دخالت دولت در انتخابات انجمن های صنفی، دستگیری فعالین کارگری به جرم شرکت در مراسم اول ماه مه، کشتار کارگران خاتون آباد، دستگیری، زندان و اخراج کارگران سندیکای واحد تهران و فعالین کارگری هفت تپه و شرکت نمایندگان دولت تحت پوشش تشکل های کارگری در اجلاس ILO) علیه حکومت ایران در این سازمان ثبت شده و گزارش های متعددی که از نقض حقوق اساسی و بنیادین کارگران به سازمان جهانی کار رسیده، این سازمان و اعضای آن نه تنها در مواجهه با واقعیت های انکار ناشدنی موجود، برخوردی مماشات جویانه با جمهوری اسلامی داشته اند، بلکه به عضویت نمایندگان سرکوبگران جمهوری اسلامی در هیات مدیره ILO هم رای داده اند که این خود لگد مال کردن حقوق پایه ای کارگران و توهینی آشکار به کارگران و مردم ایران و به مبارزات چندین ساله آنهاست. ما کارگران این مماشات گری با حکومت اسلامی را از سوی سازمان جهانی کار و دولتهای جهانی نمیپذیریم.
از نظر ما کارگران جمهوری اسلامی باید در سطح جهان بایکوت و از همه نهادهای بین المللی از جمله سازمان جهانی کار و کنوانسیون جهانی حقوق کودک اخراج شود. و هر ساله تلاش کرده ایم که صدای اعتراض خود را به سازمان جهانی کار برسانیم.
به عنوان نمونه در اسفند ماه سال ۱۳۸۶ کارگران ایران خودرو، در پی صدور احکام غیر انسانی و قرون وسطایی شلاق برای کارگران سنندجی که در مراسم یک مه شرکت کرده بودند، با انتشار اطلاعیه ای، از تشکلهای مستقل کارگری بین المللی خواهان اخراج جمهوری اسلامی ایران از سازمان جهانی کار شدند.
همچنین در خرداد ماه سال ۱۴۰۱، شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان در نامه ای به سازمان جهانی کار، از هیأتهای شرکتکننده در اجلاس سالانه این سازمان خواست تا نمایندگان جمهوری اسلامی را به دلیل سرکوب دائم تشکلها و فعالان صنفی، از هیات مدیره سازمان جهانی کار اخراج کنند.
اخراجِ هیات اعزامی جمهوری اسلامی ، آزادی فوری معلمان زندانی، کارگران بازداشتی، دستگیر شدگان انقلاب و همه زندانیان سیاسی و پایان دادن به سرکوبگری ها و به رسمیت شناخته شدن حق تشکل، حق اعتصاب و آزادیهای سیاسی پایه ای خواستهای پایه ای و برحق ما کارگران است و از آنها کوتاه نمی آییم. باید تلاش کنیم که این خواسته ها را هر چه رساتر به گوش همه سازمان ها و نهادهای بین المللی مدافع حقوق کارگران و همه جهانیان رساند.
حکومت اسلامی و نمایندگان سرکوبگر آن نه تنها نباید به سازمان جهانی کار راه پیدا کنند بلکه می بایست به دلیل جنایت علیه بشریت، در یک دادگاه بین المللی مورد محاکمه قرار گیرند.
سازمان جهانی کار و اعضای شرکت کننده در اجلاس و نشست های آن باید بدانند زمان مماشات در برابر حکومت جنایتکار و سرکوبگر جمهوری اسلامی و سکوت در مقابل رفتار ضد انسانی آن به پایان رسیده است و می بایست به صدا و خواست کارگران، معلمان، بازنشستگان و همه مردم ایران گوش فرا دهند. این فرمان انقلاب زن زندگی آزادی است.