در وصف انقلاب زن زندگی آزادی در صدمین روز تولدش-حمید تقوایی
انقلاب جاری انقلاب انسانی است. انقلاب انسانی برای یک جامعه انسانی. این یک توصیف احساسی، از سر شیفتگی و یا نوعی ادای دین به عزیزانی که در این صد روز از دست داده ایم نیست، بلکه یک واقعیت عینی و قابل مشاهده است. انسانی بودن انقلاب جاری، انسانیت در تمایز از و در برابر اسلامیسم و ناسیونالیسم، یک واقعیت عینی است.
در تحولات صد ساله اخیر ایران، از انقلاب مشروطه تا انقلاب ۵٧، بطور پیوسته ای دو جنبش سیاسی-اجتماعی، و متناظر با آن دو سیستم فکری- ارزشی، هم در صف انقلاب و هم ضد انقلاب فعال بودند: جنبش و تفکر اسلامیستی و جنبش و جهان بینی ناسیونالیستی. از آیت الله طباطبائی و بهبهانی و شیخ فضل الله نوری تا آیت الله کاشانی و خمینی و خامنه ای و از مجاهد خلق و پان ایرانیسم و جبهه ملی و نهضت آزادی، تا اپوزیسیون سلطنت طلب امروزی و شاهزاده تبری جسته و منصرفش، متعلق به این دو جنبش و سیستم فکری-سیاسی- ارزشی هستند. انقلاب جاری، به حکم شرایط عینی سیاسی-اجتماعی-اقتصادی که زمینه آنرا میسازد، نقطه پایان هر دو اینهاست. انقلابی که اجتماعا و بنا بر مشخصات عینی خود با اسلامیسم و ناسیونالیسم هر دو تسویه حساب تاریخی خواهد کرد.
زن زندگی آزادی
زن زندگی آزادی نماد و شعار این انقلاب است. این شعار و نمادی است که آزادی زن را به آزادی کل جامعه و به نفس زندگی پیوند میدهد. نه تنها به این خاطر که آزادی زن معیار آزادی هر جامعه ای است بلکه مشخصا به این دلیل که در واقعیت سیاسی- اجتماعی چهل ساله اخیر جامعه ایران رهائی کل جامعه به آزادی زن گره خورده است. جمهوری اسلامی با سرکوب زنان شروع کرد، با حجاب زنان، حجاب اختناق را بر کل جامعه گسترد، و به همراه تعرض به حرمت و شخصیت زن، حرمت و معیشت و منزلت همگان را به یغما برد. زن زندگی آزادی ضرورت خود را از تقابل یک جامعه به جان آمده با یک حکومت ضد زن، ضد زندگی، ضد آزادی کسب میکند.
این انقلاب در قالب تقسیم بندیهای انقلابات و تحولات تاریخ معاصر ایران نمیگنجد. نه مانند مشروطه آرمانش پارلمان و دولت ملی است و نه مانند جنبش دهه سی خواهان ملی کردن صنعت نفت و یا رشد صنایع است و نه مانند انقلاب ۵٧ بدنبال استقلال از امپریالیسم و بزیر کشیدن سگ زنجیری امپریالیسم است، بلکه امر انسانی همه نسلهائی که در این انقلابات بپاخاستند و شکست خوردند را نمایندگی میکند. اینجا دیگر ناسیونالیستها و مذهبیون میداندار نیستند که یکی آزادی و رهائی را در محراب “اسلام علوی” و “الهیات رهائیبخش” قربانی کند و دیگری در بارگاه درفش کاویانی و افتخارات ملی- میهنی. این مدعیان خود گمارده امتحان خود را پس داده اند و مردود شده اند. دوره ای سایه خدا و دوره دیگری آیت خدا حکم رانده اند و هر دو جز فقر و سرکوب و دیکتاتوری حاصلی برای مردم نداشته اند. اگر در ٩۶ مردم اعلام کردند “اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا” ، انقلاب حاضر اعلام میکند که نه تنها برای اسلامگرا از هر سنخی، بلکه برای ملی گرا نیز ماجرا بپایان رسیده است.
انقلاب زن زندگی آزادی دیگر نه با واسطه اسلامیسم و یا ناسیونالیسم بلکه مستقیما و بلاواسطه به سراغ آزادی و رفاه و برابری رفته است. و این یک انقلاب نوین است، انقلاب قرن بیست و یکم. انقلاب نسل متولد در قرن و بیست و یکم، متکی بر تکنولوژی ارتباطی قرن بیست یکم و تجربه خیزشهای قرن بیست و یکم. انقلابی که نه از انقلابات قرن گذشته بلکه از تحولات قرن حاضر می آموزد و الهام میگیرد: از جنبش اشغال، انقلابات بهار عرب، و خیزشهای ٨٨ و ٩۶ و ٩٨ در خود ایران.
خصلت جهانی انقلاب حاضر
جاذبه جهانی انقلاب که تا همینجا نام مهسا، شعار زن زندگی آزادی، و سرود “برای” را به آیکون و نمادی جهانی در میان میلیاردها انسان ساکن کره ارض بدل کرده است، دقیقا از خصلت انسانی آن سرچشمه میگیرد. انقلاب مشروطه، جنبش ملی کردن صنعت نفت، و یا انقلاب ۵٧ نمیتوانست جهانی باشد چون امر خود را زیر پرچم ملی- مذهبی مطرح و دنبال میکرد. انقلاب جاری در دفاع از زن و زندگی و آزادی بپا خاسته و این امری جهانی است. تلقی و درکی از آزادی که در سرود “برای” زنده و ملموس و مشخص بیان شده، نه به جغرافیای معینی متصل است و نه به مذهب و قومیت و فرهنگ و سابقه تاریخی معینی. از زنان و توده مردم تحت سلطه طالبان تا جنبش “می تو” در غرب و از جنبش جهانی حفظ محیط زیست تا جنبش رنگین کمانی ها، از کارگران و کارکنان بزیر خط فقر رانده شده زیر بار ریاضتکشی اقتصادی در سراسر جهان تا بپا خاستگان در انقلابات نافرجام “بهار عرب” و جنبش اشغال در غرب و نود و نه درصدیهای جهان، آرمان خود را در این انقلاب باز میجویند و امید تازه ای می یابند. زنان و دهه هشتادیها علیه ارتجاعی ترین نظام تاریخ معاصر بپا خاسته اند و مشعلی برافروخته اند که شعله هایش از هر کران پیداست.
جای تعجب نیست که چنین انقلابی در جمهوری اسلامی شکل میگیرد چرا که اینجا ضد انسانی ترین، وحشی ترین و جرثومه تمامی پلیدی ها و تبهکاریهای یک درصدیهای حاکم عصر ما در قدرت است. قعر ارتجاع، اوج آزادگی را در برابر خود بمیدان آورده است. فنر فشرده شده ای به پیش می جهد و از درک و تلقی جهانی از آزادیخواهی و رهائی و انسانیت را با خود به پیش میراند.
انقلاب انسانی برای یک جامعه انسانی انقلابی است که دست به ریشه میبرد و بقول مارکس” برای انسان ریشه خود انسان است”. انقلابی در یک جامعه اسلامزده ضد مدنی برای رسیدن به جامعه ای فرا مدنی، به جامعه ای انسانی. انقلابی نه تنها علیه جمهوری اسلامی و آیت الله های میلیاردر بلکه در بطن و جوهر خود علیه یک درصدیهای عالم. انقلابی برای فرا رفتن از مدنیت به قهقرا کشیده شده جهان معاصر به جامعه انسانی، از جامعه طبقاتی شده به انسانیت اجتماعی شده. جامعه ای که در آن شهروند جهان وطن است، مهاجر صاحبخانه است، و “خدا شاه میهن” جای خود را به “زن زندگی آزادی” داده است. و این فقط پاسخ اسلامیون، تنها پادزهر سم مذهب در ایران و افغانستان و سومالی و سوریه و عراق و خاورمیانه، و تنها جواب تروریسم اسلامی در سراسر جهان نیست، بلکه فراتر از آن پاسخ پست مدرنیسم و نسبی گرائی فرهنگی هم هست. پاسخ اجتماعی به دیدگاه ارتجاعی پست مدرن که با اسلامیون بعنوان نمایندگان فرهنگ و مردم جوامع اسلامزده مماشات میکرد و خود زمینه ساز پاگرفتن اسلامیسم در افغانستان و ایران بود. انقلاب ١۴٠١ ایران پاسخ جهان به قهقرا کشیده شده نئولیبرالها و نئوکانها و سرمایه داری افسار گسیخته بازار آزاد پسا دیوار برلین هم هست. این انقلابی علیه مذهب و ناسیونالیسم و جمع کردن بساط آنها از زندگی سیاسی و اجتماعی نه تنها در ایران بلکه در کل جهان است. این انقلابی است که مشت به آسمان میکوبد و علیه هر نوع مقدسات و تابوهای ملی- مذهبی، علیه هر نوع دولت و اتوریته مافوق مردم بمیدان آمده است. این انقلابی است برای بازگرداندن اختیار به انسان، در ایران و در خاورمیانه و در تمام جهان!
معنی پیروزی انقلاب
آینده ای که این انقلاب میخواهد و بالقوه میتواند بسازد نیز در چهارچوب مدلهای گذشته نمیگنجد. چهره اثباتی این انقلاب، و معنی و مضمون پیروزی آن نمیتواند چیزی کمتر از دخالت و ایفای نقش مستقیم مردم در اداره جامعه باشد، یعنی چیزی کمتر از آنچه در قرن ١٨ کمون پاریس، در قرن بیستم انقلاب اکتبر، و در قرن ما جنبش اشغال مبشر آن بود. آنها شکست خوردند اما امر و آرمانشان هرگز شکست نخورد و امروز ایران قرن بیست و یکم نوید بخش تحقق و پیروزی این آرمان است. همه این تجارب، و بویژه تجربه ایران معاصر، نشان میدهد انقلاب جاری اگر متضمن آزادی از بردگی مزدی نباشد به آزادیهای مدنی هم نخواهد انجامید؛ اگر برابری اقتصادی را تضمین نکند به برابری سیاسی و مدنی هم منجر نخواهد شد؛ اگر تبعیض طبقاتی را بر نیاندازد، هیچ تبعیض دیگری را نیز ریشه کن نخواهد کرد. انقلاب حاضر نیز مانند هر انقلاب دیگری حرکتی اعتراضی- انتقادی و براندازانه علیه حکومت و نظم موجود است اما هر چه این نقد ریشه ای تر و عمیق تر باشد بنائی که در آینده برپا میکند انسانی تر و آزاد تر خواهد بود. و انقلاب جاری تا همینجا نشان داده است که پرچمدار ریشه ای ترین نقد به ارکان نظم موجود است.
ممکن است این حقایق غلو آمیز و یا اظهاراتی از سر ذوقزدگی و خیالپردازی تلقی شود اما در همین صد روز اول همه این نشانه های امید بخش را میتوان مشاهده کرد. کافی است مروری بکنید به هزاران کلیپی که از خیابانهای ایران به جهان مخابره میشود، به همراهی و همدلی مردم کردستان و آذربایجان و بلوچستان و چهار گوشه ایران، به شعار “یاشاسین کردستان، بژی آذربایجان”، به سخنان رادیکال سارینا اسماعیل زاده، به گفته های گوهر عشقی مادر ستار بهشتی، به سخنرانی مادر کیان بر سر مزار فرزندش، به مصاحبه مجیدرضا قبل از اعدامش، به حرکاتی مثل عمامه پراکنی در خیابانها و درهم شکستن دیوار آپارتاید جنسی در دانشگاهها، به توئیت های ریشخند مذهب و به سخره گرفتن تابوها و مقدسات اسلامی، به زبان حال درختان فرسوده در هوای آلوده و کودکان افغانی و زباله گرد در سرود “برای”، به سخنرانی ها ومراسم های ضد مذهبی در خاکسپاری ها و در چهلم ها، به رقص دهه هشتادیها به گرد حجابهای به آتش کشیده شده در خیابانها، و بالاخره به موج جهانی حمایت و همبستگی با انقلاب ایران و آیکونهایش در چهار گوشه دنیا. اینها همه نشانه ها و نمادهای انقلابی است که میخواهد نه تنها جامعه ایران بلکه جهانی را زیر و رو کند. میخواهد عالمی از نو بسازد و از نو آدمی!
صدمین روز تولد انقلاب زن زندگی آزادی مبارک باد!
حمید تقوائی
٣ دیماه ١۴٠١