دست مذهب از آموزش و پرورش کوتاه-مهران محبی
حکومت کثیف اشاعه گر خرافات و تعفنات مذهبی جمهوری اسلامی از ابتدای تحمیل خود بر جامعه، آموزش و پرورش را به عنوان مهمترین فضا برای نفوذ سیاستها و ایدئولوژی های مذهبی و مخرب هدف قرار داده است. تلاش حکومت همواره این بوده که از این ابزار برای سربازگیری و تأمین و تربیت نیروی اجرائی و پیش برنده اهداف ضد انسانی، تروریستی و نابودی زندگی مردم سود جوید. در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی هیچ بخشی از جامعه مصون از تعرض افکار، سنتها و قوانین پوسیده و ارتجاعی نبوده است. اما کودکان بیشتر از همه مورد هجوم سازمانیافته و هدفمند دستگاه های تبلیغاتی و ترویجی ایدئولوژی مذهبی قرار گرفته و آسیب های جدی دیده اند. کودکان از بدو تولد در معرض تراوشات و تشعشعات خرافی هستند. حتی از داشتن نامی غیر مذهبی و امروزی محروم هستند که هنگام معرفی خود احساس شرمساری نکنند. از دوران پیش دبستانی از طریق آموزشهای قرآنی ذهنشان مسموم می شود و در دوره های بعدی با شرکت اجباری در صف مراسم دعای قبل از ورود به کلاس و حضور در کلاسهای دروس دینی و داستانسرائی های دروغین آخوندها ذهنشان آزرده می گردد. جمهوری اسلامی حکومت به عقب بردن جامعه، حکومت ضد علم، ضد نشاط و سرزندگی و ضد پویائی در جامعه است.
برای چنین سیستم حکومتی متحجر و ضد انسانی ای، انسان به طور عموم (غیر از جانیان و فاسدان خودی) فقط ارزش ابزاری برای بکارگیری در راستای اهداف ضد انسانی و جنایتکارانه خود دارد. مرجع اش قرآن است که تجاوز محمد هموفوبیائی دارای اختلال و روانپریش جنسی به عایشه در سن ۹ سالگی را با آیه و از زبان خدا تقدیس می کند و با رجوع به آن بر دختربچه ۹ ساله تکلیف شرعی (مورد تجاوز قرار دادن با عنوان ازدواج) را واجب می کند. مرجع اش قرآن است که عموم مردم را به دست کشیدن از زندگی گذرا در دنیای مادی و واقعی و امیدوار شدن به زندگی ابدی در بهشت موهوم دعوت می کند. مرجع اش قرآن است که شادی، خندیدن، نشاط ، سرزندگی و ترانه عاشقانه خواندن و دوست داشتن را ممنوع و جرم اعلام می کند و به جایش غم، اندوه، گریه کردن، سینه زنی و نفرت و بیزاری را ترویج می کند.
حکومت جانیان بر مبنای آیات و آموزه های قران تبعیض، تجاوز، خشونت، قتل و جنایت مذهبی را ترویج می کند تا دزدی و غارت برای سران و دم و دستگاه های حکومتی اش مجاز و امکان آن را فراهم کند. از اینرو برای تحقق این اهداف جنایتکارانه اش باید اساسی و بنیادی عمل کند. به طور طبیعی کودکان مستعدترین، تأثیرپذیرترین و ناتوان ترین نیروی انسانی در برابر هجوم موریانه های تحجر و خرافات مذهبی در جامعه هستند.
در این راستا است که وزارت آموزش و پرورش، نه یک دستگاه آموزش علوم مدرن و ضروری مانند ریاضی، فیزیک، پزشکی و علوم انسانی که نیاز امروز بشریت برای زنده ماندن و زندگی کردن هستند، بلکه یک دستگاه امنیتی، ایدئولوژیکی-اسلامی است که مانند بختک بر همه مقاطع تحصیلی از پیش دبستانی و ابتدائی گرفته تا دبیرستانی و دانشگاهی سایه افکنده است.
با اینحال حکومت علی رغم تلاشهای فراوان و صرف هزینه های سرسام آور برای اسلامی کردن مراکز آموزشی ، اما ناکام مانده است. فضای عمومی مدارس و دانشگاه ها نه تنها اسلامی نشدند، بلکه به مراکز لگد مال کردن نمادها و ارزشهای اسلامی و کانونهای اعتراضات سرنگونی طلبانه و انقلابی مردمی تبدیل شده اند. دانشگاه ها ده ها سال است از تیر سال ۷۸ به مراکز اعتراضات علیه کلیت حکومت تبدیل شده اند و در جریان انقلاب “زن، زندگی، آزادی” دانش آموزان دبیرستانها و دبستانها هم بخصوص دختران به انقلاب پبوستند و نشان دادند که هر آنچه جمهوری اسلامی برای اسلامی کردن مراکز آموزشی و تبدیل کردن دانش آموزان به سربازان گوش بفرمان خامنه ای رشته اند، پنبه کرده اند. به عبارت روشنتر این تلاشها همه و همه یکی از عرصه های شکست حکومت اسلامی و سیاستهایش است. یک نشانه بارزش جنبش زن زندگی آزادی است که بطور واقعی رنسانی علیه مذهب و خرافه بوده است.
اگر چه علی رغم شکست و ناکامی حکومت در اسلامی کردن مراکز آموزشی، نمی توان تأثیرات مخرب فضای امنیتی و مذهبی حاکم بر مراکز آموزشی بر روح و ذهن کودکان را نادیده گرفت. چنگی که باورها و آموزه های اسلامی در مدارس بر روان کودکان می کشد، آثارش را در مراحل بعدی زندگی و در روابط اجتماعی همچنان همراهشان خواهد بود. ایجاد فضای غم و انده در مدارس و وادار نمودن کودکان به گریه کردن و سینه زنی با نوحه خوانی روایتهای جعلی از زندگی و کشته شدن حسین و علی اکبر و علی اصغر و حمل تابوتهای به اصطلاح حامل استخوانهای کشته شدگان جنگ، گورستان گردی و به دیدار محل قتل سربازان و به اصطلاح شهدای جنگ بردن کودکان تحت عنوان کاروان های راهیان نور، همه از شرایطی و عواملی هستند که روحیات شاد و دنیای پر جوش و خروش و هیجانی کودک را به چالش می کشد. قرار گرفتن کودک در چنین شرایط و محیط هائی باعث ایجاد دوگانگی و ضدیت ذهنی با زندگی واقعی و مادی اش می گردد. برای بخشی از کودکان حتی با خارج شدن از دایره بمبارانهای مستقیم افکار ارتجاعی و مذهبی، سالها طول می کشد تا از بحران رها شوند .
حتما خانواده ها و افراد نزدیک به کودکان متوجه تفاوت حرکات و رفتارهای کودکان قبل از رفتن به مدرسه با زمانیکه به مدرسه می روند شده اند. اما تصویری که روز بیستم دی ماه جاری از دختربچه هائی که تابوتهای خالی (نمادین) و شاید خیلیها نمایشی حکومتی در مراسم دومین کنگره موسوم به “شهدای غواص” در جزیره کیش را بر دوش داشتند، دیده باشند. تصویری بسیار مشمئزکننده که دستگاههای تبلیغاتی متعفن جمهوری اسلامی خالق آن هستند بیانگر اوضاع روحی افسرده و اندوهگین این کودکان در فضائی سنگین و پر از اضطراب و نگرانی است. این کودکان که باید در محیطهای شاد با امکانات شادی بخش باشند و قهقهه خنده سر دهند، اینگونه مورد سؤاستفاده حکومت قرار می گیرند و حق طبیعی شادی و خندیدنشان را سلب کرده اند. جمهوری اسلامی ، این حکومت جانی و کودک کش، هر جا که نیاز داشته باشد کودکان را از محیط کودکی و انسانی خارج کرده و در میادین مختلف به ابزارهایی در راستای منافع سیاسی، نظامی، مکتبی و ایدئولوژیکی خود تبدیلشان می کند. جمهوری اسلامی حکومت جنایتکاری است که در جریان جنگ ارتجاعی هشت ساله با عراق هزاران کودک را با تزریق خرافات به ذهنشان مغزشوئی کرد و به روی مین فرستاد. این حکومت تنها با چهره ددمنش قاسم سلیمانی که کودکان سوریه ای را قتل عام کرد و تنها با جنایاتی که در جریان انقلاب جاری در حق کودکان کرد، کودکش بودنش به اثبات نمی رسد. جمهوری اسلامی از روز اول ضد انسان، ضد کودک و کودک کش بوده است.
حکومت کودک کش فقط با شلیک مستقیم گلوله، کودکان را نمی کشد و یا کودکی را از آنها نمی گیرد، بلکه با تعلیمات دینی و خرافی و استفاده های ابزاری شادی و زندگیشان را می گیرد و کشنده انسانیت و دوست داشتن و عشق ورزیدن به همنوع است. با این فرهنگ حکومت میکوشد که لشکر خود را برای دست زدن به هر جنایتی پرورش دهد. در مقابل جنبش قدرتمندی را در جامعه شاهدیم که تمام مظاهر توحش و بردگی حکومت را به چالش میکشد. از جمله یک خواست اعتراضی معلمان در اعتراضات قدرتمندشان علاوه بر رایگان بودن آموزش، غیر ایدئولوژیک بودن و آموزش با کیفیت بوده است. وظیفه همه ما مردم است که با در دست گرفتن این مطالبات جلوی سیاست جنایتکارانه جمهوری اسلامی را در قبال آموزش و پرورش که آینده کودکانمان را رقم میزند، بگیریم.
باید در مقابل سیاستها و اقدامات ضد کودک حکومت ایستاد و اجازه نداد کودکان را قربانی سیاستهای کثیف و ارتجاعی خود کند. معلوم است که جمهوری اسلامی تا آخرین لحظه عمر ننگین اش دست از سر کودکان بر نخواهد داشت و در حقشان دست به هر جنایتی می زند. اما نباید آن را به حال خود رها کرد تا همچنان از کودکان به انحاء مختلف قربانی بگیرد.
همه جا باید با شعار “دست مذهب از آموزش و پرورش کوتاه” به جنگ با حکومت برویم. در همه شهرها بر روی دیوارها و مخصوصا دیوارهای مدارس و مراکز آموزشی این شعار را بنویسیم و در تجمعات و اعتراضات هر روزه خود، این شعار و شعارهای دیگری که ماهیت عمومی و سراسری دارند را به شعارهای مطالباتی بیافزائیم.