شورش گرسنگان، شورشی برای معیشت و منزلت-یاشار سهندی
شعارهای زیادی در دو دهه اخیر در مبارزات مردم علیه حکومت مطرح و محو شدند، اما شعار”معیشت و منزلت حق مسلم ماست” در این فاصله زمانی در بسیاری از اعتراضات انعکاس یافته و از قدرت و اهمیت آن کاسته نشده است. اگر هم مستقیما این شعار در جمع اعتراضی معینی بیان نشده اما در واقع اعتراضات کارگران و معلمان و پرستاران و بخشهای دیگر جامعه مانند کامیونداران آنچه که خواسته اند به واقع حول همین شعار متمرکز بوده است. هر خواسته مشخص معیشتی و صنفی را، این شعار پوشش میدهد و این شعار تاکید دارد، منزلت امری است که حکومت اسلامی هر گاه بخواهد به آن تن بدهد، باید به رفتن خود رضایت دهد چرا که نفس وجودی این حکومت تحمیل گرسنگی و زیر پا گذاشتن منزلت انسانی است.
بورژوازی صرفا از سر بد طینتی نیست که گرسنگی را به جامعه تحمیل میکند. بلکه این نتیجه کارکرد روتین نظام سرمایه داری، بخصوص در جوامعی مانند ایران است، که به همراه آن باید منزلت و کرامت انسانها لگدمال شود تا توده مردم حاضر شوند با هر شرایطی به استثمار وحشیانه تن بدهند.
جواب طبقه کارگر در ایران به این وضعیت در شعار”معیشت و منزلت حق مسلم ماست” خلاصه شده است. این بواقع کلیدی ترین شعار در دو دهه اخیر بوده که قدرت فراخوانی و متحد کننده دارد و مهمتر اینکه بیان کننده آلترناتیو حکومت اسلامی سرمایه است. این شعار در بطن مبارزات طبقه کارگر، بعنوان طبقه ای که ثروت جامعه را می آفریند اما خود از کمترین حق در برخورداری از این ثروت بسر برده ، شکل گرفته و قوام یافته است. این شعار انعکاس وضعیت فرودستان جامعه است که خطاب به کل جامعه می گوید: شرط رهایی، تحقق معیشت و منزلت برای همگان و بطور همزمان است. این شعار همین جوری، بی هوا و از سر ابتکار شخصی کسی شکل نگرفته ، بلکه در جدال و کشمکش دائمی طبقاتی که در بطن جامعه وجود دارد موجبات شکل گیری این شعار فراهم شده و پشتوانه آن و دلیل تداوم آن نیز تداوم این کشمکش است. شکل گرفتن این شعار نشانگر این است که این مبارزه به خودآگاهی رسیده است.
مفسران و کارشناسان بورژوازی بسیار کوشش می کنند مبارزات جاری را مبارزهای نامربوط به طبقه کارگر، گرسنگان و هر تلاشی برای رهایی از فقر نشان دهند. گویا بین فقر و آزادی دیوار چین کشیده شده است. که یک طرف برای رفع فقر دست به شورش میزنند و طرف دیگر فارغ از فقر و گرسنگی برای آزادی مبارزه می کند.
شورش گرسنگان؛ کلید واژهای بوده که سالهاست آنهای که درحکومت و بیرون از حکومت عقلی برایشان مانده به “سران نظام” هشدار دادهاند که با سیاستهایی که در پیش گرفته شده مقدمات شورشی را فراهم می آورند که در نتیجه آن “نه از تاک اثری می ماند، نه از تاک نشان!” و برای رفع خطر از سر نظام اسلامی توصیه کردند:”یک چیزی جلو اینها باید انداخت” تا ساکت باشند. این توصیهها در همین حد توهین آمیز را میتوان در کلام علی مطهری یافت، که رسما اعلام کرد که اگر دو کیسه برنج به ستار بهشتی داده می شد او ساکت می شد! و در عین حال به باند رقیب در حاکمیت حالی کنند که بدون حضور ایشان در حاکمیت کاری از پیش نمی رود.
دی ماه ۹۶ فرا رسید و بقول ایشان “حاشیه بر متن” چیره شد. اعتراضاتی که به صراحت اعلام کرد که ماجرا برای کل حکومت به اتمام رسیده است. برخی از این اساتید هاج و واج مانده بودند که با “اصلاحات اقتصادی”، از سردار سازندگی تا احمدی نژاد و روحانی، باید “توانی برای تهیدستان باقی نگذاشته باشد” که در خیابان حضور داشته باشند. و آبان ۹۸ ، این بار “حاشیه”، طوفان بس سهگین تری براه انداخت.
اساتید که تمامی تئوریهایشان در باب نقش متحول کننده “طبقه متوسط” باد هوا شده بود، سعی کردند کشف کنند که چرا “حاشیه” این گونه یکدست و بدرجه ای سازمان یافته، در متن حادثه هستند و حضور خود را بر تحولات تحمیل می کنند. تئوری ساخته شد و معلوم شد که این طبقه متوسط است که به سوی فقر رانده شده و گر نه “فرودستان” که درگیر تامین نان شب شان هستند چه به “عدالت خواهی”!
در تعریف ایشان حاشیه نشیان در بهترین حالت می توانند دست به “شورش کور” بزنند. شورشی چند ساعته و حداکثر یک روزه که همه چیز را ویران می کند و بعد ناپدید میشود. شاهد مثال هم شورش کوی طلاب مشهد و محله اسلام شهر تهران در نیمه اول دهه هفتاد است. اما همین “شورش کور” به اذعان خود این عالی جنابان، شیپور شکست سیاستهای دولت سازندگی، رفسنجانی و استوانه نظام بود. این شورش ها منجر به عمق یافتن اختلافات حاکمان اسلامی شد؛ شورشی که ظاهرا قرار بود کور و بی هدف باشد حاکمیت را دو شقه کرد.
در پی اعتراضات دو هفته آخر اردیبهشت ۱۴۰۱، بار دیگر تحلیل گران و مفسران و جامعه شناسان پریدند وسط که این جنبش گرسنگان نیست! چرا؟ چون مثلا “حاشیه نشینان تهران که به شدت در فقر غوطه ورند اصلا اعتراض نمی کنند. اما شاهد هستیم که مثلا در شهر قدس ( قلعه حسن خان) اعتراضات وسیعی در سال ۹۸ شکل گرفت و این جنبش محذوف شدگان طبقه متوسط است، که از مرکز شهر رانده شده اند و مسئله شان نان هم نیست بلکه آزادی سیاسی است.” و مدعی اند “شورش گرسنگان توهین به ملت ایران است!”؛ “قیام فقرا دروغ است!”
حقیقت این است که شورش گرسنگان در ایران شورشی کور نیست. هدف فوری آن سرنگونی حکومت اسلامی است. اساتید و مفسران فوق چون مشاهده می کنند که اعتراضات فورا رنگ سیاسی میگیرد و شخص دیکتاتور و کل حاکمیت را نشانه می گیرد و به مراکزی مانند حوزه های علمیه و بسیج به عنوان دو ابزار مهم سرکوب مردم حمله می شود، نتیجه گرفته اند این شورش گرسنگان و فقرا نیست. چون گویا اعتراض برای گرانی یعنی اینکه به بود و نبود حکومت نباید کار داشته باشد و فقط باید درخواست کنند که جلوی تورم و گرانی همین حاکمیت که مسبب آن بوده گرفته شود. این اساتید خود را به نفهمی میزنند تا منکر شوند اگر اعتراضات به بهانه گرانی نان شکل گرفته، این توده گرسنه تنها برای ارزان نگه داشتن نان نیست که جان بر کف در خیابان با جانیان اسلامی، دست خالی درگیر می شوند؛ بلکه در پی معیشت و در نتیجه منزلت خود هستند که تنها با سرنگونی حاکمیت اسلامی زمینه رسیدن به آن فراهم می گردد.
اساتید و مفسران آنقدر دانش دارند که بتوانند درک کنند گرسنگان اکنون صدا دارند. حزب سیاسی دارند. این گرسنگان تنها برای سدجوع خواستار سرنگونی حکومت نیستند بلکه به دنبال رفاه شایسته یک انسان قرن بیست یکمی هستند، همراه با کل آزادی. این دو لازم و ملزوم هم هستند که در شعار معیشت و منزلت حق مسلم ماست به تمامی منعکس است.
همانگونه که اشاره شد این شعار بیان خودآگاهی جنبش گرسنگان است. و این خودآگاهی بخاطر وجود چپ و کمونیستی است که در حزب کمونیست کارگری متشکل است. در چهار دهه گذشته در طی مبارزه ای نفس گیر، کمونیسمی در ایران شکل گرفته که چیزی نگفته و نخواسته جز معیشت و منزلت برای کل جامعه؛ و به صراحت اعلام کرده: اساس سوسیالیسم انسان است. زندگی و کرامت انسانی تماما در رفاه کامل جامعه محقق می شود، و این مهم در شعار “معیشت و منزلت حق مسلم ماست” انعکاس یافته است.
همه تلاشهای شبانه روزی ای که صورت می گیرد تا مبارزات جاری را به اسم طبقه متوسط، حالا به سوی فقر رانده شده و محذوف شده بزنند، تلاشی از سر ناامیدی است تا شاید بتوانند یک جورهایی سدی بر مبارزات جاری باشند و این مبارزات را به راهی دیگر بیندازند. اگر اپوزیسیون راست هر روز تو سر خودش می زند که ” ما چه اپوزیسیون بی خاصیتی هستیم”، بیش از آنکه نشان توان حکومت اسلامی در تفرقه انداختن بین ایشان باشد، به این بر میگردد با مردمی طرف هستند که به چیزی کمتر از معیشت و منزلت خود رضایت نمی دهند.
مردمی که در کف خیابان به جنگ یکی از هارترین حکومتهای بورژوازی رفته، همه آزادی و همه رفاه را طلب میکند؛ و حزبی که خود را نماینده طبقه کارگر در مقابل جامعه و نماینده کل جامعه در مقابل حاکمیت تعریف کرده ، تضمین کننده این امر است که شورش گرسنگان نه شورشی کور، بلکه شورشی کاملا آگاه است که پیش از بیش به توان خود پی می برد و نیازی به روح یک شاه مومیایی شده ندارد.