طبقه کارگر از نگاه منصور حکمت
متن تنظیم شده گفتگو با شهلا دانشفر در تلویزیون کانال جدید
سیما بهاری: نگاه منصور حکمت به طبقه کارگر چیست و بری خود شما به عنوان یک فعال در عرصه جنش کارگری مکان اجتماعی سیاسی این رویکرد چیست؟
شهلا دانشفر: منصور حکمت طبقه کارگر را پدیده ای عینی و محصول پیدایش سرمایه داری میداند و با رجوع به مارکس میگوید با پیدایش سرمایه داری یک نوع آدمهائی بوجود آمدهاند که اگر بخواهند آزاد بشوند حرفشان باید این باشد که نباید شرایطی وجود داشته باشد که عدهای انحصار مالکیت وسایل تولید را داشته باشند و بقیه مجبور شوند برای آنها کار کنند تا بتوانند تامین معاش کنند و باید این وضعیت تغییر کند. به این معنا که موقعیت عینی کارگر ایجاب میکند که به یک تغییر رادیکال و ریشهای در جامعه دست بزند. به عبارت روشنتر کارگر اگر بخواهد رها بشود، و نه فقط وضعیتش بهتر شود، باید کل سیستم را ریشه کن کند. بنابراین رهائی کارگر که امر خودش است، ایجاب میکند که آن مناسبات معین یعنی سرمایه داری از بین برود، یعنی مالکیت بورژوائی لغو بشود و کارگر از این رسالت گریزی ندارد. از همین رو می بینیم که در جامعهای که مارکس پیش بینی میکند، کارگر در اول صحنه قرار دارد، نه به عنوان کارگر بلکه به عنوان عاملی که جامعه از هر نظر به آن نیاز دارد.
او در همین رابطه در نقد «سوسیالیسم مستضعف پناه» میگوید اگر شما صرفا طرفدار مستضعفها باشید، مستضعف زیاد است. یا اگر به خاطر دفاع از محرومین، و صرفا برای نجات اقشار ستمدیده به میدان آمده اید، آدم بدبختتر از کارگر بسیار است. مارکس هم به خاطر نگاه به مشقات کارگر نیست که تز انقلاب کارگری را آورد. یا اینکه کارگر را در مارکسیسم مطرح کرد. بلکه تعریف عینی و ابژکتیو کارگر سنک بنای درک مبارزه سوسیالیستی و اهداف اقتصادی این مبارزه در جامعه است.
بدین ترتیب بحث بر سر این نیست که کارگر چقدر دارایی دارد یا ندارد بلکه بحث بر سر اینست که کارگر اگر بخواهد آزاد بشود با تمام اموالی هم که دارد باید کار مزدی را از بین ببرد. اما سوسیالیسم مستضعف پناه برعکس می بیند. و به مستضعف احتیاج دارد و اگر مستضفعی نبود و یک عده در جامعه با دستهای پینه بسته نبودند، دیگر نمیتواند سوسیالیست بودن خود را به ما نشان بدهد. گویا کارگر از منظر اینها آدمهائی هستند که همه اموال جامعه و خوشبختیها را باید به آنها داد و از بقیه انتقام گرفت، یک درک مذهبی و اخلاقی از مارکسیسم و طبقه کارگر .
با این رویکرد منصور حکمت با این گفته که طبقه کارگر نفعش در نابودی کل سیستم سرمایه داری است. سیستمی که کل ساختار آن برای استثمار و کار مزدی شکل گرفته است، مکان عینی کارگر برای نابودی کل بساط سرمایه داری را توضیح میدهد. او برهمین اساس بر این تاکید دارد که کارگر برای رهایی خود و کل جامعه باید این بساط وارونه را زیر و رو کند. منصور حکمت میگوید مارکس کارگر را پیدا نکرده است، بلکه کارگر یک واقعیت عینی است و در تئوری مارکس کارگر تنها به عنوان عامل آزادی ظاهر میشود. و این موضع با موضع کسانی که از موضع سوسیالیسم مستضعف پناه، یا از موضع فرودست پناهی، سوسیالیسم را تبلیغ میکنند، متفاوت است.
منصور حکمت میگوید مارکس به خاطر جایگاه کارگر در جامعه کاپیتالیستی، جایگاه عینی کارگر در واقعیت جهان معاصر است که تئوریش را روی کارگر بنا میکند. نه به خاطر اینکه کارگر با معرفتتر است، یا فی الواقع انقلابیتر است یا بیشتر میفهمد یا بیشتر از همه زجر میکشد، یا انسانتر است و یا هر چیز دیگری از این دست.
این نقد تیز منصور حکمت اشاره مستقیمش به جریانات پوپولیست و حاشیه نشین، جریاناتی که با درکی سطحی و مذهبی از کارگر در خلسه لذت بردن از کارگر کارگر کردن بسر میبرند و عملا کارگر را از سیاست احتراز میدهند، است .
منصور حکمت با حرکت از موقعیت اجتماعی طبقه کارگر میگوید کارگر برای دفاع از زندگیش باید با این سیستم بجنگد و نهایتا باید به این سیستم پایان بدهد تا رها شود. تولید جمعی خود به کارگر ساختار میدهد . بنابراین کارگر آحاد نیست. توده بی شکل نیست. سوخت و ساز درونی خود را دارد و در دل مبارزاتش رهبری خود را بیرون میدهد . بدین ترتیب اولین نقد منصور حکمت به درکی وارونه از مفهوم خود طبقه کارگر در انواع کمونیسم بورژوایی است.
نگاه منصور حکمت به طبقه کارگر در پالایش چپ و درک طبقاتی از جایگاه این طبقه در انقلاب نقش مهمی داشت. او تبیینی رزمنده و مارکسیستی از کارگر بدست میدهد. و این نگاه بقول خودش سنگ بنای درک مبارزه سوسیالیسی و اهداف اقتصادی این مبارزه در جامعه است. او با این تعریف افق روشنتری از مبارزات طبقه کارگر بدست میدهد و این نگرش شیوه و سبک کار دیگری از کار در میان طبقه کارگر را می طلبد. در ادامه همین دیدگاه است که منصور حکمت از رابطه حزب و طبقه کارگر، حزب و جامعه و کسب قدرت سیاسی سخن میگوید. و اینها همه بطور واقعی در افزوده هایی بر جنبش کمونیستی در ایران است و من شخصا از گفته ها و نوشته های او بسیار آموخته و تاثیر گرفته ام.
سیما بهاری:-یکی از موضوعات دیگر مورد بحث منصور حکمت در برخورد به طبقه کارگر رابطه این طبقه با جنبش های اجتماعی دیگر است. کارگر برای رهایی خودش باید کل جامعه را رها کند. مکان و جایگاه سیاسی این رویکرد را چگونه می بینید؟
شهلا دانشفر: منصور حکمت در همه جا تاکیدش بر اینست که آزادی طبقه کارگر، این قشر جدید و پدیده ای که جامعه سرمایه داری به صورت میلیونی تولیدش میکند به آزادی کل جامعه گره میخورد. از همین رو کارگر مجبور است برای اینکه واقعا آزاد بشود کل جامعه را آزاد کند. در نتیجه خود بخود جنبش این طبقه در پیشاپیش جنبش های دیگر اجتماعی قرار میگیرد. این را ما امروز عملا در مکان جنبش کارگری در انقلاب و اوضاع سیاسی ایران می بینیم. چطور که بقول منصور حکمت جنبش کارگری در هر کشور در طول کل قرن با بهبود اوضاع اقشار فرودست و کسانی که ستم و زوری بر آنها شده است، تداعی شده است.
بعلاوه در همین رابطه او تاکید میکند که بحث بر سر سیاست ائتلافی و جلب اقشار مختلف نیست. بلکه بحث بر سر موقعیت عینی طبقه کارکر است که برای رهایی خودش به آن احتیاج دارد و همانطور که اشاره شد کارگر نمیتواند آزاد شود مگر اینکه همه اَشکال ستم را در جامعه از بین ببرد. او در ادامه سخنانش بر این اشاره دارد که جامعه را برای سرپا نگاهداشتن و حفظ کار مزدی سازمان داده اند. در چنین جامعهای نمیشود کار مزدی داشت ولی ارتش و زندان و دادگاه نداشته باشد. و یا اینکه راسیسم در جامعه بدون وجود کار مزدی ممکن نیست . برای اینکه همه اینها اجزائی است که کار مزدی را برقرار نگاه میدارند.
بدین ترتیب تعریفی که منصور حکمت از طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی بدست میدهد و ارجاع او به مارکس و مارکسیسم، تماما بیربطی جریاناتی را که به اسم چپ و تحت عنوان “صف مستقل طبقه کارگر”، کارگر را از سیاست، از احزاب و از مبارزات هر روزه ای که در جامعه علیه مصایب سرمایه داری صورت میگیرد برحذر میدارند، نشان میدهد.
منصور حکمت در این مباحث در عین حال مکان عینی و اجتماعی چنین جریاناتی را نشان میدهد. جریاناتی که وقتی صحبت از مبارزه علیه اعدام، علیه تبعیض بر زن، علیه مذهب و برای آزادی های اجتماعی میشود، بین این مبارزات و آن چیزی که آنها “امر مهم طبقاتی” کارگران می پندارند، خط فاصلی میکشند و تحت عنوان “حقوق بشر” و اینکه بورژوازی هم میتواند مدعی چنین مطالباتی باشد، چنین عرصه های مهمی از نبرد طبقاتی جاری در جامعه را کوچک میشمرند. بدون اینکه ذره ای به ذهن خود خطور دهند که خیلی از چیزهایی که امروز حقوق بشر مینامندش مثل حق تشکل، مثل آزادی بیان و غیره خود دستاوردهای جنبش کارگری و جنبش های آزادیخواهانه مردم است که به بورژوازی تحمیل شده است. به نظر من جریانات چپ فرقه ای با حاشیه ای شمردن چنین مبارزاتی تحت عنوان اعتراضات “دموکراتیک و حقوق بشری” ” اولا اعتباری به جریانات بورژوایی میدهند. ثانیا با کنار گذاشتن کارگر از عرصه های مختلف نبرد طبقاتی در سطح جامعه تا آنجا که تاثیری دارند، کارگر را صرفا به نیروی فشاری در کارخانه که با مبارزاتش نهایتا بهبودی در سطح مزد و معیشتش ایجاد میکند تبدیل میکنند و این خود خدمتی به بقای بیشتر سرمایه داری وحشی حاکم است. چنین جریاناتی بقول منصور حکمت به اعتراضات دیگر بخش های جامعه ادای احترام میکنند اما همه حواسشان اینست که مبادا بر روی “مبارزه طبقاتی کارگر” سایه بیندازد و مبارزه کارگر را به حاشیه برد.
اما با عروج طبقه کارگر و چپ به معنایی که اینجا بحث آنرا میکنیم. این تصویر عوض شده است. امروز منصور حکمت را در اعتراضات کف خیابان می بینیم. آنجا که کارگر نفت در اعتصاب مهر ماه خود در اول انقلاب شعار زن زندگی آزادی سر میدهد. یا وقتی که کارگر از حقوق زن و علیه اعدام و سرکوب و علیه تبعیض طبقاتی در جامعه سخن میگوید. منصور حکمت را در منشور خواستهای حداقلی بیست تشکل می بینیم. او را در ابراز وجود کارگر در جلوی صحنه سیاسی جامعه می بینیم.
سیما بهاری: -منصور حکمت میگوید مارکسیسم یک دستگاه فکری کارگری است و نه دستگاه فکری مربوط به کارگر. جوهر اصلی بحث او در این تاکید معین از نظر شما چیست؟ مثالهای بارز این تبیین در جنبش کارگری کدامند؟
شهلا دانشفر: همانطور که اشاره کردم منصور حکمت به مفهوم طبقه کارگر در مارکسیسم اشاره میکند و میگوید اگر کارگر را از مارکسیسم بگیریم دیگر مارکسیسم معنی ندارد و اساسا دیگر تئوری مارکسیستی به جا نمی ماند و مثل این است که بورژوازی را بگیرید و بخواهید از لیبرالیسم٬ فاشیسم و محافظه کاری حرف بزنید. او از مارکسیسم به عنوان یک دستگاه فکری کارگری سخن میگوید. نه دستگاه فکری مربوط به کارگر٬ نه تئوری انقلاب برای کارگران٬ بلکه تئوری کارگران برای انقلاب.
بطور مثال اینطور نیست که برای رشد نیروهای مولده و یا برای رشد اجتماعی و برای عدالت اجتماعی و رفاه و غیره کارگر باید به صحنه بیاید، آنطوری که چپ سنتی میگوید و تبلیغ میکند. بلکه کارگر بعنوان طبقه مزدبگیر نمیخواهد ستم باشد٬ نمیخواهد نابرابری باشد و نمیخواهد تبعیض باشد و به میدان می آید. تاکید منصور حکمت این است که ما مارکسیست های درون جنبش کارگری هستیم. شما در تمامی گفته های او مارکس و مارکسیسم را می بینید که دارد قدم به قدم وارونگی ها را نشان میدهد و همه چیز را جای خود میگذارد. بدین ترتیب منصور حکمت از طبقه کارگری سخن میگوید که میخواهد کل بساط کار مزدی و سیستم سراپا تبعیض و نابرابر سرمایه داری را از بین ببرد.
سیما بهاری: منصور حکمت از کمونیسم کارگری به عنوان جنبشی در درون طبقه کارگر یاد میکند ؟ نماد بارز این بحث همین امروز در جنبش کارگری چیست؟
شهلا دانشفر: از نظر منصور حکمت ” کمونیست کارگری” به عنوان جنبشی در درون طبقه کارگر معنا پیدا میکند. او کمونیسم کارگری را بعنوان یک حرکت آگاهانه در درون طبقه کارگر که علیه سرمایه شکل میگیرد تعریف میکند. مبارزه ای که قدمت آن به قدمت وجود سرمایه است. کارگر معدن انگلیس نمادی از جنبش اجتماعی طبقه کارگر علیه سرمایه داری است وقتی میگوید: ““من پول این ذغالها را جد اندر جد با خون خودم و پدرم پرداخته ام. اینها مال من است”. عین این گفته را ما هر روزه در شعارهای خیابانی کارگران، معلمان و بازنششستگان و غیره می شنویم.
ببینید کمونیسم جنبشی است علیه سرمایه داری و علیه سلطه سرمایه. جنبشی علیه استثمار کارگران توسط سرمایه داران. همانطور که اشاره شد طبقه کارگر ناچار است خود را از ستم و استثمار خلاص کند، چون هرروز بیشتر به گرسنگی و فقر محکوم میشود و برای دفاع از زندگیش باید با این سیستم بجنگد و نهایتا به این سیستم پایان بدهد. نکته اینجاست که گلوگاه سرمایه در دستان کارگر است . به این معنا که کارگر ابزار قدرت و تولید اجتماعی را در دست دارد و با اعتصاب خود میتواند اقتصاد را فلج کند. بنابراین با انقلاب کارگری است کارگر میتواند خود را و کل جامعه را از این بربریت خلاص کند و این وضع را از اساس دگرگون سازد.
البته ما وقتی عبارت کمونیسم کارگری را بکار میبریم منظورمان کمونیسم مارکس است. جریانات مختلف بورژوایی و خرده بورژوایی، جریانات رفرمیستی و ناسیونالیستی مختلفی هستند که به دلایل اجتماعی گوناگون خودشان را کمونیست مینامند. ما کلمه کمونیسم کارگری را بکار میبریم تا تمایز خود را با همه اینها بیان کنیم و کمونیسم را بعنوان یک جنبش اساسا متعلق به طبقه کارگر ، جنبشی که اساسش بر انسانیت گذاشته شده بشناسانیم. همانطور که جلوتر نیز توضیح دادم ما مارکسیست های درون جنبش کارگری هستیم. و مارکسیسم اساسا یک دستگاه فکری کارگری است و اگر کارگر را از آن بگیریم کل تئوری مارکسیسم بی مفهوم میشود.
سیما بهاری: یک درک معمول از مبارزه اقتصادی طبقه کارگر به گفته منصور حکمت در میان چپ سنتی، تحقیر مبارزه اقتصادی است. این درک محدود مشخصا در جنبش کارگری چگونه نمود پیدا کرده است؟
شهلا دانشفر: منصور حکمت از یک مبارزه دائمی و بی وقفه طبقه کارگر برای بهبود زندگیش سخن میگوید و این مبارزات را درهمان مسیری میبیند که در آن طبقه کارگر قویتر و قویتر ظاهر میشود و در موقعیت مساعدتری برای انقلاب کارگری قرار میگیرد. کارگر برای بهبود اوضاع خود، برای جلوگیری از تنزل سطح موجود زندگی خود و برای حفط حرمت انسانی اش در جامعه سرمایه داری ناگزیر و دائما باید دست به مبارزه برای بهبودهای اقتصادی و اجتماعی بزند. منصور حکمت در توضیح جایگاه و اهمیت مبارزه اقتصادی طبقه کارگر بر این اشاره دارد که تنها طبقه کارگری که در جریان پیشروی طبقاتی باشد میتواند به همه چیز چنگ بیندازد و کل انقلاب کارگری را بخواهد. منصور حکمت از مبارزه اقتصادی طبقه کارگر بعنوان جزء لایتجزای وجود اجتماعی کارگر و مبارزه ای تعطیل ناپذیر سخن میگوید و نتیجه میگیرد که حزب کمونیستی که میخواهد حزب کارگران باشد باید بدوا در این قلمرو فعال باشد. تحقیر مبارزه اقتصادی و صنفی دیدن صرف آن و بر اساس آن ندیدن جایگاه این مبارزات در تحولات سیاسی جامعه از سوی جریانات چپ سنتی و حاشیه ای خود را در برخورد به خیزش های مردمی این چند ساله و در انقلاب زن زندگی آزادی را به روشنی نشان داده است.
سیما بهاری: در پرتو این بحث نگاه منصور حکومت به مطالبات کارگری چیست ؟
شهلا دانشفر: وقتی به مبارزات جاری نگاه میکنیم میبینیم منصور حکمت مثل یک رهبر کارگری کمونیست ظاهر میشود. ما این چهره را در کتاب کار ارزان کارگر خاموش و در مباحث این میز گرد میبینیم. به مباحثی که منصور حکمت در میز گرد حول قانون کار جمهوری اسلامی دارد مراجعه کنید. تصویری که او از کارگر و مطالباتش بدست میدهد به راستی یک درافزوده مهم به نگرش ما به طبقه کارگر، موجودیتش، مبارزاتش و خواستهای اوست.
او در این مباحثات وقتی از سطح توقعات و خواستهای کارگران صحبت میشود،. با اشاره به اینکه شرایط سرمایه گذاری در دنیا به سمت استاندارد شدن میرود اما شرایط کارکردن در چهارچوبه ای که مرزی دور آن کشیده اند و در زیر سرنیزه طوری دیگری است، میگوید یک شاخص مهم در بر شمردن مطالبات طبقه کارگر اینست که این مطالبات و خواستهای کارگر با پیشرویهای انسان قرن امروز و پیشرویهایی که طبقه کارگر در سطح جهانی داشته و با رشد هر روزه تکنولوژی مطابقت داشته باشد.
همچنین الگوی او آخرین پیشرفت های جهان متمدن امروز است و در تعیین حقوق و مطالبات کارگران بر مطالبات بخش پیشرو جنبش طبقاتی در جهان تاکید دارد و با همین دیدگاه به بحث ساعت کار، میزان دستمزد کارگر و حقوق و مطالبات دیگرطبقه کارگر پاسخ میدهد.
و بالاخره اینکه منصور حکمت تاکید دارد که باید تصویر کارگر را از خودش و از موقعیتش در جامعه تغییر داد و بر همین اساس ذهنیت جامعه را نیز از موقعیت کارگر و زندگی و مبارزه اش باید عوض کرد.
منصور حکمت در عین حال به شرایط مشخص توجه دارد و از توازن قوا و از اینکه کارگر چقدر زورش میرسد تا مطالبات و خواستهایش را بکرسی بنشاند سخن میگوید و بر یک مبارزه دائمی و بی وقفه طبقه کارگر برای بهبود زندگی اش اشاره دارد.
با این متدلوژی است که منصور حکمت به مبارزه اقتصادی طبقه کارگر و مطالباتش نگاه میکند. چنانکه اساس این نگرش را میتوان در شکل شفاف و فرموله تری در شاهکار او در یک دنیای بهتر دید. با این دیدگاه منصور حکمت میکوشد بینش طبقه کارگر نسبت به خودش و موقعیت اجتماعی اش را تغییر دهد. اینکه کارگر بعنوان یک انسان حق دارد همانند هر شهروند دیگری در جامعه از نعمات آن جامعه بهره مند باشد. اینکه کارگر در دنیای متمدن جهان امروز با توجه به پیشرویهایش در عرصه تکنولوژی و دستاوردهایش از بالاترین استانداردهای زندگی بشر متمدن امروز برخوردار باشد و همچنین جهانشمول بودن حقوق طبقه کارگر همه و همه گوشه هایی از نحوه نگرش او به طبقه کارگر، خواستها و مطالبات او و مبارزاتش است. با این دیدگاه منصور حکمت افق و تصویر روشنی از مطالبات و مبارزه اقتصادی در مقابل طبقه کارگر قرار میدهد و همه جا تمایز خود را با گرایشات چپ سنتی و بی ربط به طبقه کارگر متمایز میکند٠
سیما بهاری: یک موضوع دیگر مورد نقد منصور حکمت در برخورد به گرایشات دیگر موضوع طبقه کارگر و تحزب آنست ، یعنی رابطه حزب و طبقه کارگر و بحث های مفصلی هم در مورد سازمانیابی حزبی طبقه کارگری دارد. تاکیدات او چیست و خود شما بطور عملی چه مشاهداتی دارید؟
شهلا دانشفر: منصور حکمت بحث خود را با نقد گرایشات دیگر و دیدگاه چپ سنتی به تحزب طبقه کارگر که همچون نردبان ترقی از محفل به اتحادیه و سازمان صنفی و بعد به عنوان پله نهایی به حزب میرسد، آغاز میکند و میگوید:”توده عظیمی از انسانها در ارتباط با هم در حال اعتراض به سرمایهداری هستند و این اعتراض وجوه و دقائق و لحظات گوناگونی دارد و اینها در اشکال مختلفی بروز و تعین پیدا میکنند که یکی از آنها حزب سیاسی طبقه است. و توضیح میدهد:” حزب نماینده و سازماندهنده فعالیتی دائمی و ادامه کار برای امر انقلاب اجتماعی است و همه مبارزات دیگر را در چهارچوب این مبارزه عمومی برای انقلاب اجتماعی بهم مرتبط میسازد. این تحزب بنابراین ابدا آلترناتیو و بدیلی در مقابل سایر اشکال فعالیت طبقه کارگر نیست” .
او تاکید میکند که نمیتوان جدا از کل این حرکت اجتماعی – طبقاتی دست بکار ساختن یک حزب سیاسی برای طبقه کارگر شد. کسی که میخواهد یک حزب کمونیستی کارگری بسازد باید در کل این مبارزه همه جانبه و مرکب دخیل بشود. عضو یک واقعیت اجتماعی بزرگ و به رسمیت شناخته آن باشد و این یعنی قدرت حزب. بله منصور حکمت از مبارزه عمومی برای امر انقلاب اجتماعی و مرتبط کردن همه مبارزات دیگر در چهارچوبی عمومی و دخیل بودن حزب در کل این مبارزه همه جانبه و مرکب سخن میگوید. چیزی که برای چپ سنتی غریبه و ناشناخته است.
بطور واقعی کارگران و کل مردم در ایران با جنگ هر روزه شان در تمام جبهه ها با رژیم اسلامی سرمایه داران درگیر یک نبرد طبقاتی زنده و هر روزه اند و مبارزه علیه مذهب و علیه مقدسات یکی از جبهه های مهم این نبرد است. نبردی که یکسرش مبارزه برای افزایش دستمزدها و علیه فقر و گرانی و دستمزدهای پرداخت نشده و جهنمی است که رژیم برای کارگران و کل جامعه ساخته است، و سر دیگرش جنگ هر روزه علیه حجاب، علیه سنگسار، قوانین ارتجاعی اسلامی ، و برای دست یابی به جامعه ای آزاد، سکولار، برابر و انسانی است. جنگی که کلیت حاکمیت رژیم اسلامی را با ماشین سرکوب و جنایتش به چالش کشیده است. اما برای چپ سنتی و فرقه ای دیدن این واقعیت عظیم و همه جانبه دشوار است. اینها همه جریاناتی هستند که به اسم چپ سخن میگویند و عملا در کنار راستترین جناح و سیاستهای حاکمیت قرار میگیرند.
منصور حکمت درک مشخص از رابطه حزب و طبقه کارگر را یکی از شاخص های مهم جریان ما میداند و در نقد نگرش چپ غیر پرولتری مینوسد: “یکى از ارکان نگرش تشکیلاتى چپ غیر پرولترى در ایران دو قطبى حزب – توده ها است. در این تصویر در یکسو حزب یا سازمان قرار دارد به مثابه یک ارگانیسم فشرده، منضبط، رزمنده و آگاه براى عمل انقلابى، و در سوى دیگر، توده هاى کارگر قرار میگیرند، بصورت جمع عددى آحاد کارگر، یک توده بى شکل از کارگران منفرد، متفرق، مظلوم واقع شده ساده دل و بى اطلاع از علل فقر و رنجشان. سازمان “درد” کارگران را میداند، آنان را آگاه میکند، به ضرورت مبارزه واقف شان میسازد و یک به یک آنان را به صفوف خود، یعنى به مبارزه مضبط تشکیلاتى در درون سازمان، جذب میکند.” این برداشت از رابطه حزب و طبقه در واقع تعمیمى مبتنى بر زیست اجتماعى و مکانیسم رهبرى و مبارزه سیاسى خرده بورژوازى است. نگرش سرمایه به کارگر در تولید، پایه و مبناى نگرش چپ به کارگر در عرصه سیاست است. و توضیح میدهد که چگونه وقتى این چپ میخواهد از کارگر سخن بگوید صرفا متوجه محرومیت و فقر اوست و در تئورى هایش هم کارگر به روشنى از زحمتکش و رنجبر و فقیر بطور کلى قابل تمیز نیست
“این چپ راجع به اینکه این طبقه کارگر بعنوان یک پدیده اجتماعى در چه موقعیتى است و چه میکند، آیا اساسا زندگى و سوخت و ساز سیاسى، فرهنگى، معنوى و هنرىاى دارد یا خیر، آیا اعتراضى در درون آن در جریان است یا خیر و اشکال این اعتراض کدامند و غیره چیز زیادى نمیداند. این چپ کمترین تبیین و تحلیل را از این مساله دارد که کارگر در آنسوى تولید و اشتغال در اجتماع چیست.”
او میگوید: حزب ما حزبی نیست که یک عده مصلح اجتماعی برای نجات طبقه کارگر تشکیل داده باشند، بلکه حزبی است که بخش و گرایشی در درون خود طبقه کارگر برای متحد کردن و هدایت کل طبقه کارگر در جهت اهداف طبقاتی اش تشکیل داده است. ما نه یک حزب سیاسی خارج طبقه بلکه حزب یک گرایش انتقادی، با نگرش اجتماعی معین، در درون خود طبقه هستیم که مواجهه فکری و سیاسی و عقیدتی با گرایشات دیگر درون طبقه کارگر برای ما جایگاه مهمی دارد.
سیما بهاری: بحث دیگر منصور حکمت در مورد سازمانیابی توده ای کارگر است . رویکرد منصور حکمت چه بود و امروز در جنبش کارگری چه میگذرد؟
شهلا دانشفر: در بحث مربوط به تشکل های توده ای طبقه کارگر٬ منصور حکمت تاکید میکند که در کنار تشکلهای حزبی طبقه، تشکلهای توده ای کارگری یک رکن اساسی مبارزه طبقاتی کارگران است. او تاکید میکند که پیشروی و پیروزی در مبارزه طبقاتی بدون پیدایش و تقویت این تشکلها و اتحاد وسیع توده های طبقه کارگر از طریق آنها ممکن نیست. منصور حکمت بحث بر سر تشکلهای توده ای کارگری را فراتر برده و به شکل معینی از این سازمانیابی یعنی جنبش شورایی تاکید میگذارد. این مبحث از نوشته های او به نوبه خود باز شاهکاریست که بار دیگر چشم ما را بروی گرایشات مختلف درون جنبش کارگری و آلترناتیو های طبقاتی متفاوت برای سازمانیابی توده کارگران باز میکند. او در مورد جنبش شورایی مینویسد: ” اینهم فقط یک الگو نیست، بلکه آلترناتیو یک جریان اجتماعی خاص و یک گرایش خاص در درون طبقه کارگر برای سازماندهی کارگری است.” او میگوید شوراها مدتهاست که بطور روزافزونی با کمونیسم تداعی شده و پیوند خورده است. تجاربی نظیر کمون پاریس و انقلاب اکتر، ایده شوراها و سازمانیابی شورایی کارگران را به تئوری کمونیسم و سیاست کمونیستی جوش داده است. جنبش شورایی نیز به این ترتیب جزئی از یک حرکت اجتماعی متمایز، با افق و دورنمای سیاسی، اقتصادی و اداری خاص خود است.
منصور حکمت همه جا تاکید میکند که ما به جنبش شورایی معتقدیم و شعار اصلی و سیاست عمومی ما در زمینه سازماندهی توده ای، تبلیغ و ایجاد شوراهای کارگری و سازماندهی شورایی طبقه کارگر است و میگوید: ” بحث شورا و سندیکا٬ بحثی بر سر انتخاب یکی از الگوهای تشکل توده ای کارگری نیست. این انعکاس جدال آلترناتیوهای دو گرایش اساسی در درون طبقه کارگر است. گرایش کمونیستی و رادیکال و رفرمیستی و سوسیال دمکرات .” (تشکلهای توده ای طبقه کارگر جلد ششم مجموعه آثار م ح)
منصور حکمت سازمان شورایی را پیشروترین شکل سازمانیابی توده ای کارگران نام میبرد و ساختمان این شوراها را توضیح داده و میگوید شورا مجمع عمومی منظم و سازمانیافته کارگر است. او با توضیح و ترسیم دقیق ساختمان شوراها به شرایط مشخص ایران میپردازد و میگوید یک راه حل فوری برای سازماندهی توده ای طبقه کارگر در شرایط امروز شکل گیری و گسترش جنبش مجمع عمومی کارگری است و مجامع عمومی کارگری را نطفه های پایه تشکیل شوراها میداند.
آبان ۶۶ یعنی ۳۶ سال پیش بود که منصور حکمت قطعنامه در باره تشکلهای توده ای طبقه کارگر تحت عنوان «شورا، مجمع عمومی، سندیکا» را نوشت. و در طول همه این سالهای می بینیم که مجامع عمومی به عنوان مکانی برای اعمال اراده مستقیم کارگری چه جایگاه مهمی در جنبش کارگری داشته است و امروز میبینیم که با عروج طبقه کارگر به جلوی صحنه سیاسی جامعه آلترناتیو شوراها مقابل کارگران قرار میگیرد. کارگر نیشکر هفت تپه از این میگوید که برای اینکه جلوی فساد از بالا تا پایین را بگیریم باید در همه جا اداره شورایی باشد و یک بند منشور خواستهای حداقلی بیست تشکل شوراهاست. به عبارت روشنتر امروز یک مشخصه فعال کمونیسم در ایران تعلقش به جنبش شورایی و جنبش مجامع عمومی کارگری است. جنبش شورای جلو آمده است.
سیما بهاری: نقش طبقه کارگر در تحولات سیاسی و مبارزه سیاسی و اقتصادی و جایگاه هر کدام موضوع دیگریست که منصور حکمت در نقد گرایشات چپ بوروزوایی و غیر کارگری به آن میپردازد. بحث او چیست و مصدای گفته های او در جریان اعتراضات کارگری را چگونه توضیح میدهید؟
شهلا دانشفر: منصور حکمت در رابطه با اوضاع سیاسی امروز و ورود طبقه کارگر به عرصه مبارزه سیاسی، میگوید بطور کلی مبارزه اقتصادی طبقه کارگر در جامعه کاپیتالیستی تقابل سیاسی در جامعه را نشان میدهد و طبعا در ایران مبارزه طبقه کارگر بنا به ماهیت شرایط کاملا سیاسی است، حتی اگر کارگر فقط دستمزدش را بخواهد. در همین رابطه او از شکل بروز اعتراضات کارگری و تفاوت آن با مبارزات بخش های دیگر جامعه صحبت کرده و بر قدرت کارگر در موقعیت اقتصادی اش تاکید میگذارد و مثال می آورد که چگونه کارگران نفت در زمان شاه با اعتصاباتشان تولید را تحت کنترل خود گرفتند.
او با توجه به شرایطی که طبقه کارگر در ایران بسر میبرد و با توجه به تهاجمی که هر روزه به زندگی و معیشت آن میشود استدلال می کند که فقر و ناامنی کارگر الزاما به اعتراض و مبارزه منجر نمیشود و حتی مینواند کارگر را در مبارزه اش محافظه کار کند. و یا کارگری که ماهها دستمزدی نگرفته ممکن است نتواند برای مدتی طولانی دست به اعتصاب بزند. بنابراین در مقابل این وضعیت جنبش کمونیستی وظیفه دارد که استراتژی روشنی در مقابل طبقه کارگر قرار دهد. و همانجا خود بر نقش مجامع عمومی کارگری تکیه میکند. میگوید مجمع عمومی کلید مهمی برای برون رفت طبقه کارگر از این وضعیت است.
در همین بحث منصور حکمت وقتی از رابطه خواستها و مبارزات طبقه کارگر با بخش های مختلف جامعه سخن میگوید به تقابل با گرایشات موسوم به “کارگر کارگری”، گرایشاتی که کارگر را تنها بصورت یک صنف میبیند و آنرا از سیاست و احزاب برحذر میدارد، گرایشی که از نظر او مبارزه زنان، دانشجویان و دیگر بخش های جامعه ربطی به کارگر ندارد، می ایستد و میگوید: “کارگر بودن به معنی بایکوت بقیه جامعه نیست. خلقی ترین، ملی ترین و ناسیونالیست ترین جریانات سیاسی طرفدار جنبش های کارگری ای در کارخانه هستند که فقط در کارخانه بماند، به کسی هم کاری نداشته باشد و بشود شاخه کارگری حکومت مصدقی ایشان” . در ادامه این بحث است که میگوید کارگر باید بخواهد روی اقشار دیگر تاثیر بگذارد، از تحرکشان استقبال کند و آنرا بخودش مربوط بداند. او معترضانه به بحث خود ادامه میدهد و میگوید کارگر را میفرستند دنبال مزدش و سیاست را به دیگری می سپارند و تاکید میکند که مقابله با جریانات ناسیونالیست و لیبرالی که میخواهند کارگر کارگر باشد وظیفه ماست.
همانطور که میبینید یک جنبه بسیار آموزنده و مهم در نگرش منصور حکمت برخورد او به جنبش کارگری و تبین او از قانونمندیهای حرکت طبقه کارگر در زیست، در تولید و در مبارزه است. منصور حکمت میگوید برای سازماندهی طبقه کارگر باید قانونمندیهای مبارزه او را شناخت و ویژگی ها و اوضاع و احوال مشخص طبقه کارگر در ایران و در اوضاع سیاسی معین را توضیح داد و او خود با این کار خط متمایز روشنی با چپ سنتی و گرایشات “کارگر کارگری” و گرایشات غیر مرتبط به طبقه کارگر بدست میدهد. نوشته های سیاست سازماندهی ما در میان کارگران، مبانی کمونیسم کارگری٬ عضویت کارگری، بحث پیرامون تشکل های توده ای طبقه کارگر، بحث در باره آژیتاتور و آژیتاسیون علنی و همچنین مباحث او در میز گرد حول قانون کار جمهوری اسلامی و بالاخره سخنرانی او در کنگره سوم حزب در مورد مبارزه سیاسی و اقتصادی طبقه کارگر از جمله شاهکارهایی است که جوهر دیدگاه او را در رابطه با طبقه کارگر و مبارزات این طبقه بیان میکند. منصور حکمت را باید خواند و آموخت. طبعا بحث بر سر منصور حکمت و دیدگاههای او در زمینه جنبش کارگری بحث وسیع و همه جانیه ایست اما من کوشیدم در خطوط کلی به گوشه هایی از بینش منصور حکمت در این عرصه اشاره کنم. *