طبقه کارگر در آستانه یک ساله شدن انقلاب “زن، زندگی، آزادی”-مهران محبی
نزدیک به یک سال از قتل مهسا امینی به دست عوامل جنایتکار جمهوری اسلامی که شروع یک انقلاب عظیم انسانی را باعث گردید، می گذرد. انقلابی که طی چند ماهه اول آن، حکومت قتل و کشتار و شکنجه و اعدام، صدها انسان آزادیخواه و انقلابی را با شلیک مستقیم گلوله های جنگی و ساچمه ای در کف خیابانها به قتل رساند، تعداد بی شماری را مجروح و ناقص العضو و نابینا کرد، هشت نفر را اعدام کرد، ده ها هزار نفر را بازداشت و شکنجه کرد که همچنان پی در پی اخبار به قتل رسیدن بازداشت شدگان در زیر شکنجه جلادان منتشر می شود.
اما علی رغم تمام جنایات کم سابقه در دنیای متوحش طبقاتی سرمایه داری که نسبت به مردم به پا خاسته ایران توسط جمهوری اسلامی اعمال گردید، مردم تشنه سرنگونی حکومت هار اسلامی نه تنها مرعوب و عقب ننشسته اند، بلکه مصمم تر و با روحیه بالاتر به مبارزات و اعتراضات خود ادامه داده و انقلاب را بالغ تر و آبدیده تر کرده اند. انقلاب مردم، انقلاب کارگران، زنان و جوانان که در ابتدای شروعش مورد طمع صاحبان سرمایه خارج از حکومت و طرفداران بازگشت دیکتاتوری سلطنت سرنگون شده قرار گرفته بود و شتابان در راهروهای پارلمانها و کاخ های ریاست جمهوری دولتهای غربی در رفت و آمد بودند و حمایتشان را برای بازگشت به قدرت گدائی می کردند، با ادامه مبارزات و اعتراضات توده ای و عمق یافتن و شفاف شدن هر چه بیشتر اهداف انسانیش طرح ها و برنامه ها و منشورهای کذائیشان را پی در پی خنثی و بی اعتبار کرد و آنها را پراکنده تر و بی انسجام تر از گذشته به انزوا راند.
انقلابی که با اعتراض به قتل دولتی مهسا امینی، انقلاب با شعار”زن، زندگی، آزادی” دنیا را لرزاند، با منشور مطالبات حداقلی تشکهای صنفی و اجتماعی پرچمش برای سرنگونی قطعی کلیت نظام جمهوری اسلامی و استقرار حاکمیت خود مردم از طریق شوراهایشان ترسیم و به احتزاز در آمد. انقلاب جاری، امروز و بعد از نزدیک به یک سال از عمرش بسیاری از ناروشنی ها و گرد و غبارهایی که جریانات فرصت طلب و ضد انقلاب برای قیچی کردن و بریدن سر انقلاب مردم ایجاد کرده بودند را از مسیر خود زدوده و افق رهائی را برای اکثریت انسانهای جامعه نمایان تر کرده است.
جمهوری اسلامی هیچ دلیل و شانسی برای بقایش نمانده است. همه شواهد جاری و عینی، از پاچه یکدیگرگرفتن های مدام سرانش به دنبال شکستهای پشت سرهم طرح ها و فرمانهای سرکوب زنان گرفته تا اعترافات فرماندهان سپاه به روحیه باختگی نیروهایشان در برابر جسارتها و انسجام و قدرت مردم انقلابی سیر پر شتاب نشانه هایی از ضعف و استیصال این حکومت است. از جمله در جلسات محرمانه ای که تا کنون به بیرون درز پیدا کرده اند خود به این ضعف اذعان کرده اند. و یا برای مثال برملا شدن آبرو ریزیهای اخلاقی وجنسی مسؤلان ارزشی، ایدئولوژیکی در مذهبی ترین و حیثیتی ترین مراکز حکومتی مانند حوزه های علمیه ونهادهای ارشادی توسط باندهای رقیب و فاسد حکومت که ناشی از فشار انقلاب است اوج تشتت و در هم ریختگی حکومت را نشان می دهد. از سوی دیگر فضای تقابل جامعه با حکومت و نیروهای مضطرب و نگرانش و بی حجابی زنان که دیگر برگشت ناپذیر است و نیز اعتراضات و اعتصابات و تجمعات هر روزه در اعتراض به گرانی و پائین بودن سطح معیشت مزدبگیران و اکثریت مردم تاکیدی بر تداوم انقلاب است. و یا برگزاری مراسمهای یادبود و جشن تولدهای جانباختگان انقلاب توسط خانواده های داغدار و با همراهی وسیع مردم زنده بودن و پویا بودن انقلاب را یادآوری میکند. بازتاب این اوضاع و احوال را در شعارنویسی های ضد حکومتی بر روی دیوارها در هر خیابان و کوچه و محله و هر دانشگاه و اماکن آموزشی و عمومی به روشنی میتوان دید. و این خود تأکید و اصراری بر ادامه انقلاب است. همه این شواهد تاکیدی بر اینست که جمهوری اسلامی محکوم به سرنگونی با انقلاب “زن، زندگی، آزادی” است.
به عبارت روشنتر انقلاب جاری سر باز ایستادن ندارد و جمهوری اسلامی محکوم به سرنگونی و فنا است، همانطور که جامعه برای رهائی خود محکوم به ادامه و به سرانجام رساندن انقلاب است. هیچ راه دیگری میان مردم و حکومت باقی نمانده است و این را طی یک سال گذشته مردم به حکومت اعلام کرده اند.
در مدت یک سالی که از عمر انقلاب می گذرد، چه در ماههای اول که آتش جنگ میان مردم و حکومت در خیابانها شعله ور بود و چه دوره اخیر که انقلاب فرم و آرایش خود را تغییر داده است، نقش طبقه کارگر، شامل کارگران، معلمان و بازنشستگان برجسته بوده است. در جریان اعتراضات خیابانی انقلاب ده ها کارگر مانند نیکا، حدیث و شادمهر در همه شهرها از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب هدف گلوله مزدوران قرار گرفتند و جانباختند. محسن شکاری، محمد مهدی کرمی، محمد حسینی، مجیدرضا رهنورد و متهمان موسوم به خانه اصفهان و دو جوان اهل افغانستان که با پرونده سازی در رابطه با بمب گذاری شاهچراغ اعدام شدند، همه کارگر بودند. بیشترتشکلهای ارائه دهنده و امضاء کننده منشور مطالبات حداقلی از کارگران، معلمان و بازنشستگان در کنار تشکلهای اجتماعی بودند. علاوه بر اینها کارگران نفت و گاز در عسلویه و چند شهر جنوبی دیگر در حمایت از انقلاب دست به اعتصاب زدند.
حالا در آستانه فرا رسیدن ۲۵ شهریور سالروز قتل مهسا امینی و شروع انقلاب “زن، زندگی، آزادی” جامعه و بویژه جوانان در حال آماده شدن برای تسخیر مجدد خیابانها و به پیش بردن قدرتمندتر انقلاب هستند. دیوارها و پلهای شهرها وسیعا در فراخوان به حضور مجدد در خیابان شعار نویسی شده و معابر مملو از تراکت ها شده اند.
طبقه کارگر نیز باید خود را برای تقویت انقلاب و به سرانجام رساندن هر چه سریعتر آن همراه و متحد با بخشهای دیگرجامعه آماده کند. باید مانند بخشهائی که در حال آماده سازی و سازمانیابی برای حضور مجدد در خیابان ها هستند، خود را سازماندهی کند و رو به جامعه اعلام و فراخوان دهد. کارگران در هر کارخانه و مرکز کارگری و معلمان در هر مدرسه و مرکز آموزشی و بقیه مزدبگیران مانند پرستاران در هر بیمارستان و محیط کاری باید با پخش بیانیه و فراخوان به مناسبت سالروز قتل مهسا امینی و در حمایت از انقلاب، نقش تعیین کننده خود را بیش از پیش به نمایش بگذارند.
انقلاب امری عمومی و همگانی است. هیچ انقلابی به معنای واقعی که باید کلیت نظام دیکتاتوری با تمامیت دم و دستگاه سرکوب و کشتار و جنایتش به زیر کشیده شود، بدون شرکت و دخالت جدی و پیگیر همه بخشهای تحت ستم در آن به پیروزی نخواهد رسید. کارگری که بخواهد زنجیر استثمار و بردگی را از پای خود باز کند، بدون از میان برداشتن همه قید و بندهای تبعیض و تحقیر آمیز در جامعه امکان نخواهد یافت. اگر بخواهد تبعیض طبقاتی و نابرابری اقتصادی را از میان بردارد باید هر گونه تبعیض و نابرابری و ستمی را از میان بردارد. این وظیفه ای اخلاقی برای کارگر به عنوان طبقه نیست، بلکه نیاز زندگی اوست به خاطر شرایط زندگی و موقعیتی که در رابطه تولید در چهارچوب مناسبات سرمایه داری بر او تحمیل شده است. هر تبعیض و ستمی علیه هر بخشی از جامعه، تبعیض و ستمی است که بر کارگر مستقیما اعمال می شود. کارگر را با تبعیض جنسی به تحمل دستمزد کم وادار می کنند، با استفاده از تبعیض قومی، ملی و مذهبی میان کارگران ایجاد تفرقه می کنند تا در نهایت تضعیف شده تر به خواست کارفرما تمکین کنند.
در نتیجه باید برای رهائی خود، همه بشر را رها کند و در مقابل هم، هیچ بخشی از جامعه تحت ستم و رنجدیده از هر گونه تبعیض و نابرابری امکان رهائی قطعی نخواهد یافت مگر اینکه حول طبقه کارگر و زیر پرچم رهائی بخش آن متحد شود.
اکنون برای طبقه کارگر و همه مردم خواهان رهائی از ظلم و نابرابری و رهائی از خفقان و دیکتاتوری حکومت جمهوری اسلامی، زمان آن است که با قدرت متحد خود کار را یک سره کنند.
۲۵شهریور با تسخیر مجدد خیابانها و اعتصابات قدرتمند و سراسری در همه مراکز و محیطهای کار، از کارخانه گرفته تا حمل و نقل و معادن، و از مدرسه و دانشگاه تا مراکز درمانی و خدماتی، انقلابمان را به پیروزی نزدیکتر کنیم.