“عاملیت طبقه کارگر”، فرصت تاریخی برای کمونیستها-یاشار سهندی
یکی از جان باختگان انقلاب زن زندگی آزادی کارگر نوجوان ۱۶ ساله ای، به نام آرتین رحمانی بود. مادر آرتین، هنگامه چوبین، به مناسبت روز کارگر در توییتر نوشت:” : “روز کارگر است پسرم و تو در خوابی… تو که تمام آرزویت آزادی بود. مگر دستان کوچک و پینهبسته تو از این دنیا چه میخواست. جز سهمی برابر از کار و زندگی؟” و آرتین در پستی نوشته بود: “حالمون خوب میشه یه روز، ولی شاید اون روز من نباشم. اگه تو بودی، جای من بلند بخند از ته دل” و در دست خطی خطاب به مادر نوشته بود: «شرمندهام مادر. میخواهم در راهی قدم بگذارم که جوانیام را نبینی.»
در مقابل جان فشانانی این چنین چه میتوان گفت؟ نوجوانی که به روایت خودش “درسرزمین زندگی میکرد که هیچ سودی برایش نداشت” و نهایتا چنانکه وعده داده بود سر برایش زمین گذاشت. انسانهای بزرگ این چنین با مرگ شان به زندگی ما معنا می دهند. به بزرگترین ادیبان با یک جمله کوتاه طعنه میزنند و از آن بیشتر حکایت از جنبشی میکنند که در اعماق جامعه ایران ریشه دوانیده؛ جنبش طبقه کارگر.
“فرودستانی” چون آرتین، در روایت رسمی از تاریخ صد ساله گذشته هیچ “عاملیتی” نداشتند. تاریخی که “فرهیختگان” روایت کردند چیزی جز این نبوده که مستبد را “دیکتاتور مُصلح” نشان میدهند که در کنار روشنفکرانش، چون فروغی و داور با دکتر احمدی و پرویز ثابتی توسعه و پیشرفت را در این سرزمین رقم زده اند. توسعه و پیشرفتی به قیمت خون ریخته شده کارگران، بطور نمونه خون ریخته شده کارگران در اول مه سال ۱۳۲۵ در کرمانشاه. کارگران جهان چیت کرج در سال ۱۳۵۰، تا چپاول و غارت در سایه سیاه حکومت اسلامی سرمایه به قیمت خون ریخته کارگران خاتون آباد در سال ۱۳۸۲ و جانهای عزیزی چون شاهرخ زمانی، محمد جراحی، و … تا آرتین رحمانی.
اول ما مه امسال در بطن انقلاب زن زندگی آزادی، شکلی متفاوت از سالهای گذشته داشت. تنها گوشه مهمی از آن در خیابانهای اصفهان و تهران رقم خورد و مردم کف خیابان فریاد زدند: “کارگر بیدار است از استثمار بیزارند”، “مرگ بر حکومت کارگر کش”. امسال همچنین اتفاق دیگری که اول ماه مه را متمایز از سالهای پیش کرد، اعتصاب کارگران پیمانی نفت و پتروشیمی ها و معادن و فولاد سازی بود که از ابتدای اردیبهشت شکل گرفت و به اول مه گره خورد. و این چنین قدرت طبقه کارگر به نمایش گذاشته شد.
مفسران، تاریخ نویسان، جامعه شناسان و فعالان سیاسی فرادستان تا عمق وجودشان باور دارند که باید نظام ضد انسانی سرمایه داری را حفظ کرد، تا حالا، تا جا داشته زبان به کام میگرفتند و چیزی از طبقه کارگر نمی گفتند. اگر از تحولات میگفتند یک صدا بر “نقش پر رنگ طبقه متوسط” اشاره داشتند. آن وقتی هم که اگر حرفی از کارگر در میان بود، نه به عنوان طبقه معین بلکه بعنوان “جامعه کارگری” یا “قشر کارگران” یاد میشد و کارگر را موجود مفلوکی نشان میدادند که شکم خود و خانواده اش را سیر کند خیلی هنر کرده است. برخی سالها مبارزه کارگران را ندید گرفتند و با وقاحت مدعی شدند “کارگران کجایند!”؛ کارگر را جزو “قشر خاکستری” تعریف کردند که ساکتند و نظاره گر. اما اکنون مجبورند اعتراف کنند وقتی سرمایه داری هار میشود “شبح مارکس”، مبارزه طبقه کارگر لازم است. این را رضا علیجانی، فعال سیاسی ملی و مذهبی، در گفت وگویی بیان کرد. و اینجا به نمونه دیگری اشاره میکنیم که در نوع خودش بسیار جالب است و نشان از تحکم قدرت طبقه کارگر دارد.
تورج اتابکی استاد دانشگاه درهلند که دستی در تحقیق و مطالعه در” تاریخ اجتماعی، تاریخ فرودستان، تاریخ کار و کارگری، تجدد و نوسازی در قلمرو جغرافیایی خاورمیانه،” دارد، اما بیشتر وقتها حواسش به فرهیختگان و نخبگان طبقه حاکم بوده، در مصاحبه ای کوتاه با تلویزیون ایران اینترنشنال درباره “جایگاه مبارزات کارگران در خیزش انقلابی”، این چنین به ستایش طبقه کارگر و جنبش کارگری در ایران پرداخت: “تجدد ایرانی مدیون مبارزات کارگران ایرانه. … وقتی نگاه کنیم به تاریخ بلند مبارزات کارگری، … در صد سال گذشته چه تلاش چشمگیری از سوی کارگران ما دیدیم برای اینکه جامعه ایران را متجدد کنند.” ایشان صادقانه اعتراف میکند که همیشه وزن و جایگاه طبقه کارگر نادیده گرفته شده: “…همیشه در تاریخ تجدد ما در حقیقت به فرهیختگان و نخبگان و خبرگان پرداختیم که از بالا به شکل تجدد آمرانه این دگرگونی ها را جاری میکنند. هیچگاه عاملیت فرودستان، تهی دستان، کارگران را به دیده نگرفتیم که با چه سختی در حقیقت تلاش کرده اند جامعه ایران را متجدد کنند …” ایشان ادامه میدهد: “انسان ایرانی فقط محدود به اون نخبگان و خبرگان نیست، این جمیع کسانی که از قِبل کار و معیشت زندگی شان را میگذرانند در حقیقت عاملیت چشمگیری دارند برای دگرگونی ها اجتماعی.”
بهرحال از این ایشان انتظار نمی رود که به نقش سازمانها و احزاب سیاسی که در پرتو مبارزات طبقه کارگر در ایران شکل گرفته اشاره کند. برای همین ایشان تاکید میکند :”… جنبش مستقل کارگری، مستقل از احزاب و سازمانهای سیاسی برای شرایط بهتر، نه تنها برای خودشان، … برای همه ایرانیان در حقیقت تلاش میکنند.” و بر تاکیدات خود در باره نقش مبارزات طبقه کارگر این چنین می افزاید: “تقلیل مبارزات تنها به مبارزات برای زندگی بهتر و رفاه بیشتر یک نوع جسارته، یک نوع توهین است به طبقه کارگرایران. طبقه کارگر ایران پرچمدار مبارزه برای آزادی برابری جنسیتی و کرامت انسانی بوده و هست.”
تورج اتابکی در ابتدای سخنانش به جان فشانی های کارگران در “خیزش زن زندگی آزادی” اشاره میکند و تاکید دارد در “جنبش اخیر” نقش کارگران بسیار پررنگتر از اعتراضات پیشین بوده است.
این ستایش از “عاملیت طبقه کارگر” در تحولات جامعه ایران، توسط کسانی که “فرودستان” را تنها به اعتبار فرودستی، و مظلومیت و تنگدستی اجتماعی شان به رسمیت میشناسند نه اینکه یک پای مهم تحولات جامعه ایران در صد سال اخیر بوده اند، اول ماه مه سال ۱۴۰۲ را از اهمیت بیشتر برخوردار کرده است.
چیزی که اما در سخنان “فرهیختگان” غایب است نقش پیشروان طبقه کارگر، نمایندگان سیاسی طبقه کارگر یعنی کمونیستهاست. اما با پیش رفتن انقلاب زن زندگی آزادی شاهد این هم خواهیم بود که به “عاملیت کمونیستها” در “تجدد انسان ایرانی” نیز اعتراف کنند. اول ما مه سال ۱۴۰۲ یک پیام روشن به نمایندگان سیاسی طبقه کارگر دارد، که نقش خود را دست کم نگیرند. اسیر تحلیلهایی نشوند که اپوزیسیون راست را قوی تر از آنچه است جلوه میدهد و از ترس تکرار تاریخ، حواس شان بیش از آنکه به دستاوردهایشان باشد نه نداشته هایشان پرت است. کمونیستها با اتکا به “عاملیت طبقه کارگر” بیش از هر زمانی در تاریخ معاصر به این نزدیک شده اند که بتوانند قدرت سیاسی را به چنگ آورند.
“حالمون خوب میشه یه روز، ولی شاید اون روز من نباشم. اگه تو بودی، جای من بلند بخند از ته دل”؛ پیامی عمیق و روشن از آرتین، کارگر ۱۶ ساله برای ما کمونیستها؛ برای آن روز فرصت امروز فراهم شده است تا آرزوی آرتین، آزادی و “سهمی برابر از کار و زندگی” برآورده شود.