علیه فقر،علیه حکومت چپاول– کاظم نیکخواه
فقر در ایران تحت حکومت اسلامی بیداد میکند. کارگران و معلمان و بازنشستگان و همه مردم فریادشان بلند است و به فشار خردکننده فقر و اختلاسها و دزدیها و تبعیضات و چپاولگریها اعتراض دارند و مدام دارند تجمع و تظاهرات و مبارزه میکنند. اکنون از درون حکومت نیز صداهایی شنیده میشود که از خط فقر ۳۰ میلیونی و اینکه در یک خانواده که سه نفر کارکن و شاغل دارد با حقوق حداقل حتی سه نفره نمیتونند خود را به خط فقر برسانند، سخن میگویند. این هفته یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس اسلامی اعلام کرد که خط فقر در تهران ۳۰ میلیون تومان است. مرکز پژوهشهای مجلس اسلامی بعلاوه اعلام کرده است که نرخ خط فقر طی یک دهه اخیر از ۱۹ درصد به ۳۰ درصد افزایش یافته است و نزدیک به ۳۰ میلیون نفر زیر خط فقر به سر میبرند . بدتر از این بنا به اعتراف خود حکومتی ها، امروز جمعیتی نزدیک به ۱۰ میلیون نفر در فقر مطلق بسر میبرند و از تامین سادهترین نیازهای زندگی یعنی غذا و سرپناه و پوشاک و امثال اینها ناتوانند و نمیتوانند کالری مورد نیاز برای زندگی روزانه را به دست آورند.
روشن است که در تمام جوامع مزخرف و غیرعادلانه سرمایه داری فقر کشنده نصیب کارگران و مردم زحمتکش میشود. یعنی بخش وسیعی از آنها که در این جامعه ثروتها را با عرق جبین تولید میکنند و جامعه را ارتزاق میکنند، یا مثل معلمان و کارکنان زحمتکش به جامعه سرویس و خدمات میدهند، خود از غذا و پوشاک و مسکن و تفریح و رفاه محرومند. و دزدان و اختلاسگران در ثروتهای نجومی غلت میزنند و در گوشه کنار دنیا ویلاها و کاخهایشان را برپا میدارند.
خبرگزاری حکومتی ایلنا نوشته است که اگر فرض بگیریم در یک خانوادهی کارگری دو نفر شاغل باشند، یکی کارگر ساده و حداقلبگیر و دیگری کارگر متوسط بگیر یا معلم رسمی که ۱۲ میلیون تومان حقوق میگیرد، بازهم مجموعِ دریافتی این دو نفر، ۲۱ میلیون تومان میشود که هنوز ۹ میلیون تومان کمتر از «خط فقر» در تهران است. شرم بر همین خانه کارگریها و ایلنائی ها که همین را میدانند و میگویند، اما شغلشان را این تعریف کرده اند که به کمک نیروهای انتظامی و سرکوب، صدای اعتراض کارگران و معلمان را خفه کنند.
مدتهاست که فریاد کارگران و معلمان و بازنشستگان از ابعاد کشنده فقر بلند است. ابعاد فاجعه از آنچه اینها اعتراف میکنند بسیار یبیشتر است. شمار زیادی از معلمان همین روزها به دلیل اعتراض به این وضعیت دستگیر و زندانی شده اند. تشکلهای مستقل سرکوب میشوند. کارگران نفت و فولاد و هفت تپه مورد حمله قرار میگیرند.
اینکه امروز مجلسی ها و خانه کارگریهای منفور حکومتی به فقر ۳۰ میلیونی اعتراف میکنند دلیلش اینست که زندان و سرکوب دیگر جواب نمیدهد. اعتراض از سرتاسر جامعه میجوشد. با توجه به این شرایط اینها دارند به غیرقابل تحمل بودن اوضاع اعتراف میکنند، تا شاید بتونند خود را به جنبش اعتراضی وصل کنند و آنرا به انحراف و یا به شکست بکشانند. به خط فقر اعتراف میکنند تا مانع ادامه انقلاب شوند. اما کار از این حرفها هم گذشته است. یک اقتصاد داغان، با هزاران باند دزدی و اختلاس و مافیائی، و جامعه ای که با هیچ فشار و سرکوبی دیگر کوتاه نمی آید. تنها راهی که برای خانه کارگریها و کل حکومتیان باقی مانده این است که گورشان را گم کنند و مردم را راحت بگذارند.
با برافراشتن پرچم دفاع از یک زندگی انسانی و یک جامعه مرفه و انسانی، میتوانیم متحد و یکپارچه در سراسر کشور به میدان بیاییم و به حکومت چپاولگران حاکم و فقر کشنده پایان دهیم. این تنها راه است. انقلاب زن زندگی آزادی در واقع یک پایه مهمش پایان دادن به فقر و چپاول و تبعیضات اجتماعی است. یک شعار مهم اعتراضات بازنشتسگان و کارگران و معلمان اینست: منزلت معیشت حق مسلم ماست. «معیشت» علاوه بر غذا و معاش یعنی رفاه، یعنی مسکن مناسب، یعنی زندگی بدون محرومیت، یعنی زندگی مرفه برای همه. و منزلت یعنی داشتن آرامش و احترام و آزادی. تردیدی نباید داشت که با اتحاد و عزم سراسری مان میتوانیم خیلی زود اینها را از آرزو به واقعیت تبدیل کنیم. نابود باد حکومت چپاولگران اسلامی.