ما و منصور حکمت و تحولات جاری-یاشار سهندی
۱۳ تیر امسال مصادف با بیستمین سالگرد درگذشت منصور حکمت است. به همین سرعت بیست سال گذشت. بیست سالی که جامعه ایران تحولات مهمی را از سر گذراند.
و اکنون نیز تحولات عظیمی در بطن جامعه ایران در جریان است. اعتصاب و اعتراض و تظاهرات، هر روزی، به بهانهای، مستقیم علیه کل رژیم شکل میگیرد. هر بخشی از جامعه با بحرانی روبرو میشود بی هیچ شک و شبهای راس حکومت را نشانه میگیرد. “حق خواهی” و “مطالبه گری” – به حق- به خواست همه مردم تبدیل شده است. دیگر این مثل روز روشن است که کل جامعه از حکومت بیزار است و هر بخشی از جامعه از هر اعتراضی تا آن حد انتظار گسترش دارد که منجر به سقوط حکومت گردد. حکومت اسلامی هم دیگر هیچ امری را در رابطه با معضلاتی که مردم با آن دست به گریبانند مربوط به خود نمی داند. به واقع و به عینه شرایطی شکل گرفته که لنین آنرا این گونه ترسیم میکند که حکومت ناتوان از ادامه حکومت کردن است و مردم دیگر آن حکومت را نمی خواهند و این وضعیت را انقلاب می نامد. این عین شرایطی است که بر شرایط امروز جامعه ایران حاکم است. دیگر الان حتی راست ترین تحلیلگران و مفسران اذعان می کنند که انقلابی در راه است.
در این بیست سال نیز کمونیسم کارگری نیز تحولات بزرگی را از سر گذرانده و توانسته است مهر خود را بر تحولات جاری در ایران بکوبد. کمونیسم کارگری متشکل در حزب کمونیست کارگری توانست “بعد از نادر” (نادر، نامی که منصور حکمت در تشکیلات حزب کمونیست کارگری به آن شناخته می شد) پرچمدار حزب “گسترش اعتراضات” شد. این دیگر ادعای این حزب نیست، بلکه اعتراف حکومتیان است در درماندگی شان در برخورد با اعتصابات کارگری.
حزبی که در متن تحولات کنونی تاکید می کند:” رهبرى محصول هژمونى سیاسى است و نه معدل گیرى میان جنبشها و یا قرار و مدار سیاستمداران.” حزبی که “پیدایش یک رهبرى در جنبش عمومى براى سرنگونى تابعى از دست بالا پیدا کردن یک افق (میداند)، وجود یک رهبرى واحد گواه این است که توده وسیع مردم انتخاب سیاسى خود را کرده اند. این انتخاب بدوا یک انتخاب حزبى نیست. مردم در خطوط کلى میان راست و چپ انتخاب میکنند. آیا افق آلترناتیو در برابر رژیم اسلامى در خطوط کلى از نظر مردم یک افق و راه حل چپ است یا راست؟ این سوالى است که قبل از بقیه پاسخ میگیرد….. شاخص پیشروى چپ در برابر راست در جنبش اعتراضى علیه رژیم اسلامى، بالا رفتن انتظارات مردم و نپذیرفتن نقطه سازشهایى است که هیات حاکمه و اپوزیسیون بورژوایى قدم به قدم جلوى مردم قرار میدهند.” ( منصور حکمت- گفتگو با نشریه انترناسیونال هفتگی- درباره وحدت اپوزیسیون)
بالا بردن انتظارات مردم و گسترش اعتراضات برای رادیکال کردن اوضاع، راه حلی است که منصور حکمت برای تامین هژمونی سیاسی برای کمونیستها تعیین میکند. امری که امروز بیش از زمان منصور حکمت که این نظرات را ابراز میکرد (دورانی که بقول منصور حکمت ” جنبش ملى اسلامى احتمالا هنوز چند فرمول دیگر براى همزیستى مردم با یک رژیم اسلامى اصلاح شده در آستین” داشت،) ضروری تر شده است. امری که حزب کمونیست کارگری در دستور کار خود گذاشته تا با وسعت و عمق بخشیدن به خواسته های توده مردم عملا اپوزیسیون راست را به بن بست بکشاند. بطوریکه امروز اپوزیسیون راست در موقعیتی قرار گرفته است که حتی مانند خمینی نمی تواند “خدعه” کند. آنچه که میخواهد انجام دهد و وعده آنرا میدهد همین سیاستهای جراحی اقتصادی جاری اما با مدیریت جدید است و برای این امر بدون هیچ پرده پوشی از همین الان اعلام کرده است که کمونیستها را باید قلع و قمع کرد و صدای همه را برید.
این روزها که بیش از هر زمان دیگری سرنگونی بوسیله انقلاب توده مردم، احتمال آن شدت گرفته، مسئله رهبری جنبش اعتراضی به مسئله مهم در تحولات جاری تبدیل شده؛ ” مردم دنبال رهبر یک تحول سیاسى – اجتماعى میگردند، نیروهاى در صحنه را نگاه میکنند و تصمیم میگیرند که با راست بروند یا با چپ. و اگر با چپ رفتند با آن چپى میروند که هژمونى سیاسى دارد، هژمونى فکرى دارد، هژمونى سازمانى دارد”(منصور حکمت- سخنرانی آیا پیروزی کمونیسم در ایران ممکن است) ” ؛ ” امروز مردم ایران حزب کمونیست کارگرى را سخنگو و بستر اصلى چپ در جامعه میدانند. در نتیجه رهبرى تابعى از انتخاب سیاسى مردم میان یک راه انقلابى و یا غیر انقلابى براى سرنگونى حکومت اسلامى است. حزب و جنبش ما مصمم است که این رهبرى را تامین کند. همه فعالیت حزب کمونیست کارگرى معطوف به جداکردن مردم ایران از هر آلترناتیو و خط مشى بورژوایى و سوق دادن آنها به یک موضع چپ و انقلابى در تحولات سیاسى جارى ایران است. ( منصور حکمت- گفتگو با نشریه انترناسیونال هفتگی درباره وحدت اپوزیسیون)
برای جدا کردن مردم ایران از هر آلترناتیو و خط مشى بورژوایى، طرح وسیع انبوه مطالبات و بالا بردن انتظارات مردم مهم است؛ برجسته کردن شعاری مانند “معیشت و منزلت حق مسلم ماست” و تبدیل کردن آن به پرچم اعتراضات علیه حکومت اسلامی و آوار کردن آن بر سر کل بورژوازی مهم است و این کاری که حزب کمونیست کارگری انجام میدهد، واین اپوزیسیون راست را آچمز میکند؛ و در عین حال ” باید یک جنبش سیاسى زنده باشد که مردم میبینند این قدرت پیروز شدن دارد. میبینند این میتواند براى مثال در ایران به جنبش اسلامى فائق بیاید، جلوى راست غربى، سلطنت طلبها، محافظهکارهاى ناسیونالیست، که دیدهایم چه جوامعى پیاده میکند، بر آنها فائق بیاید، میتواند با آمریکا، با غرب در یک مناسباتى قرار بگیرد که بتواند بقاى خودش را حفظ کند، میتواند جامعه را اداره کند، میتواند در مقیاس وسیع جلوى طبقه حاکم قد علَم بکند. اگر این را ببینند آنوقت است که حتى ناباورترین آدمها میگویند باشد این سیستم را امتحان میکنیم. اگر بنا باشد فقط ارشاد کنیم بنظر من جواب نیست. باید حزب سیاسى درست کنیم و باید در جنگ قدرت شرک کنیم. بنظر من کلیدش این است کمونیسم بعنوان یک حزب زنده سیاسى که از وجناتش اینطور برمیآید که ممکن است بتواند پیروز شود اول خودش را مطرح کند. اگر این بشود آنوقت خیلى از این ناباوریها جاى خودش را به استقبال و پیوستن میدهد.” (منصور حکمت – آلترناتیو کمونیسم کارگری- مصاحبه با رادیو انترناسیونال)
حزب کمونیست کارگری در بیست سال گذشته بعد از منصور حکمت، تمام سیاستش و وجناتش بر این بوده که بتواند در میدان سیاست ایران پیروز باشد. و خود را یک پای مهم بر سر کسب قدرت سیاسی تعریف کرده و به همان نسبت نه از سوی راست، ( راست تا توانسته این حزب را سانسور کرده، با این وجود منکر این نشده است که میتواند قدرت را بدست گیرد) بلکه از سوی کسانی که خود را چپ میخوانند اما همچون جزیره های سرگردان در دنیای سیاست ایران از سویی به سویی میروند، مورد بیشترین حملات قرار گرفته که چرا حزب کمونیست کارگری در پی هر تحولی خود را آماده می بیند که بتواند قدرت را بدست گیرد. “مبصران اجتماعی” دیگر به داوران بد عنق فوتبالی تبدیل شدند که مرتب به سود حریف سوت می کشند و بازی را خراب می کنند.
از روز ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ به این سو گویا دنیا با پخش مستقیم سخنرانی “شاهزاده” به آخر رسیده است. و وامصیبتا راه انداختند که همه چیز از دست رفت! کسانی که قرار بود از گروه فشار تبدیل به حزب سیاسی شوند، خود را در مقام همان گروههای فشار یافتند؛ اینبار اما علیه حزب کمونیست کارگری. ایشان با نگرانی و ایجاد دلهره و ترس خبر دادند در اتاق های فکر سازمان سیا، به همراهی ناتو از جمهوری اسلامی قطع امید کردند و شاهزاده( با یک سخنرانی) شد رهبر اعتراضات(!) و نیز خبر داده اند بیشتر محتمل است که جامعه دوباره به جمهوری اسلامی تمکین کند و هیچ اتفاقی نیفتد. یا اینکه سوریه ای شدن ایران بیشتر محتمل است تا اتفاق دیگری! حرف زدن از انقلاب، الکی و دلخوشکنک است! ایشان از انبوهی اعتراضات مردمی نمی توانند خود اعتراضات را ببینند. یکی از ایشان فرمودند باید یک روز چهارشنبه ای کارگران با شعارهای خاص کمونیستی وسط خیابان باشند تا معلوم شود رهبری با چپ است تا شاید ایشان راضی شود!
و این همه هیاهو حتی کسی را ارشاد نمی کنند بلکه ایجاد رعب و هراس میکند و نتیجه منطقی آن این است که همین جمهوری اسلامی تداوم یابد بهتر است. و از ایجاد این فضای ترس و رعب از اپوزیسیون بورژوایی قصدشان بیش از آنکه افشای اپوزیسیون راست باشد تدارک حمله همه جانبه به حزب کمونیست کارگری است. حتی کار به کینه توزی شخصی علیه حمید تقوایی کشیده است. کاری با شاهزاده ندارند جز اینکه تاریخ نیاکانش را به رخ اش بکشند. اما تا دلتان بخواهد متلک و لیچار و توهین به طرف حزب کمونیست کارگری و حمید تقوایی پرتاب میکنند.
در اینجا قصد دارم نقل قول دیگری از منصور حکمت را یادآور شوم که اشاره اش به احتمال قدرت گیری مجدد سلطنت طلبان است. اما بیش از آن باید متذکر شوم صرفنظر از اینکه نقل قولهایی که در این یادداشت استفاده شده با توجه به اینکه نظرات منصور حکمت بر بطن تحولات گفته شده که اکنون هم به نوعی مسئله روز ماست و با آن به شدت درگیریم، اما بزرگترین درسی که از منصور حکمت آموختیم این است که خود ما به عنوان یک جریان، به عنوان یک فرد و به عنوان یک خط فکری، تحلیل را نه صرفا برای تحلیل بلکه برای تغییر باید بکار گیریم. برای این مهم نمی توان در سر فصل های کتابهای مارکس در مورد تحولات امروز نعل به نعل جوابی یافت، بلکه روش و متد مارکس را باید فرا گرفت و اکنون هم در مورد خود منصور حکمت همین حکم صادق است.
و متاسفانه در این بیست سال شاهد بودیم چگونه بعضا حتی کسانی که خود را کمونیستهای کارگری منفرد میخوانند، به تکیه کلامها، یا بکار بردن واژگانی در متن یک تفسیر و تحلیل که منصور حکمت بکار برده هم رحم نکردند و از حیز و انتفاع آنها را ساقط کرده اند. این موضوع اما به همین جا ختم نشده بلکه هر نام خاصی که منصور حکمت بر تلاشی معین برای تعمیق نظرات خود گذاشته بود آنرا نیز مصادره کردند تا به مخاطب خود القا کنند که از آنها ارتودوکس تر توی دنیا پیدا نمیشود.
به نظر میرسد این سرنوشت محتوم همه شخصیتهای بزرگ تاریخ است که ایده ها و اعمالشان نقطه عطفی مهم در تفکر و پراتیک انسانی بوده تحریف و دستکاری شود. اما این سرنوشت بظاهر محتوم، دلیل عینی و سیاسی دارد، که خود موضوع بحث دیگری است که از آن میگذریم.
بخشی از نظر منصور حکمت را در سخنرانی او با عنوان “آیا پیروزی کمونیسم در ایران ممکن است” را در انتها یادآور میشوم تا شاید کسانی که از روز ۱۳ خرداد به این سو شب و روزشان را قاطی کردند کمی متوجه شوند که قوانین بازی را فقط بورژوازی تعیین نمیکند:
” … اما طرفدار غربیها نقطه قدرتشان چیست؟ اولاً در مقیاس وسیعتر تاریخى، یک جریان اصلى در بستر سیاست هستند. یک جریان حاشیهاى نیستند. نماینده نوعى ناسیونالیسم در ایران هستند. نماینده نوعى بوروکراتیسم و سکولاریسم در ایران بودند. اینها کسانى هستند که مدارس را آوردند، دانشگاهها را ساختند، جاده کشیدند، آسفالت کردند. اینها کسانىاند که جامعه را از سیستم فئودالى به سیستم سرمایه دارى منتقل کردند. مردم همین را هم از اینها یادشان است. بعلاوه اینها از نظر غرب بستر اصلى سیاست هستند. هیچ چیز حاشیهاى و فرقهاى در مورد اینها وجود ندارد….
ولى نقاط منفىشان چیست؟ یک بار مردم اینها را انداخته اند. در خاطره و حافظه زنده مردم ایران هست که ما یک بار اینها را انداختهایم….
عدهاى ممکن است بخواهند احیاء بکنند، مشکل اینها در نتیجه سر کار آمدن نیست، مشکلشان اعاده است و اعاده قدرت ساقط، وقتى این قدرت به شیوه تودهاى ساقط شده است، کار بسیار سختى است. انقلابى پدیدهاى را ساقط کرده و اینها میخواهند اعاده کنند….
به نظر من رهبر سیاسىشان اگر بنا باشد ادعاى سلطنت داشته باشد، از حالا باختهاند. اینها با گره زدن جنبش طرفدار غرب محافظه کارى به شکل سلطنتى بزرگترین خدمت را دارند به چپ میکنند.”
منصور حکمت “برای ثبت در تاریخ” تئوری جنبش کمونیسم کارگری را ساخته و پرداخته نکرد، بلکه هدف او توده ای کردن تئوری برای تغییر شرایط فاجعه بار کنونی بود. و در این مورد هم چقدر بی تابی میکرد و همگان را دعوت به سوار شدن به قطار میکرد که از ایستگاه راه افتاده بود. او در سخنرانی فوق الذکر تاکید میکند: “هر چه اوضاع رادیکالیزه شود تئورى رادیکال برد بیشترى پیدا میکند، برنامه رادیکال برد بیشترى پیدا میکند. رهبران رادیکال بیشتر در دل مردم جاى میگیرند. در نتیجه ما با گسترش اعترضات چفت میشویم. و اگر روند را اینطور ببینیم که به سمت گسترش اعتراضات میرود، میتوانیم فرض کنیم که تناسب قوا به نفع کمونیسم کارگرى میچرخد.” و برای این امر به قول مارکس تئوری باید به دل توده مردم بنشیند و “زمانی به دل توده ها خواهد نشست که رادیکال باشد. رادیکال بودن یعنی به ریشه قضایا پی بردن. اما برای انسان، ریشه چیزی نیست جز خود انسان.” و برای جامعه ای که از هر منفذش صدای اعتراض برخواسته و در جستجوی کرامت انسانی خود است این زمان بهترین و مناسبترین فرصتی است که کمونیسم کارگری، حزب کمونیست کارگری میتواند به رهبر جامعه تبدیل شود. چون پشتش به تئوری رادیکالی گرم است که همه خوشبختی و همه آزادی را برای کل جامعه میخواهد؛ که بدون رهایی کل جامعه، رهایی کارگر ممکن نیست.
در بیستمین سالگرد درگذشت منصور حکمت، ما هستیم و یک جنبش وسیع توده ای که به پشتوانه کوه عظیمی از تئوریهای منصور حکمت، از در افزوده های او به مارکسیسم میتوانیم رهبر جنبشی باشیم که تنها منجر به سرنگونی جمهوری اسلامی سرمایه نمی گردد بلکه کل جهان بورژوایی را به لرزه مرگ خواهد انداخت. منصور حکمت در زمان حیات خودش از روزنه ای گفت که به روی کمونیستها گشوده شده و شکوه آنرا به تصویر کشید. اما این روزنه اکنون به یک شکاف عظیم تبدیل شده که میتواند امید به زندگی را به جامعه بشری بازگرداند که در زیر سلطه بورژوازی در آستانه نابودی کامل است.