متن پیاده شده سخنرانی اصغر کریمی در فرانکفورت
به مناسبت سی و دومین سالروز تشکیل حزب کمونیست کارگری
سلام میکنم به همه شما عزیزانی که در مراسم سی و دومین سالروز تشکیل حزب کمونیست کارگری حضور دارید. همگی خیلی خوش آمدید.
اجازه بدهید ابتدا درود بفرستم به نسل جوانی که انقلاب زن زندگی آزادی مدیون درایت و شجاعت آنها است.
درود میگویم به زنان که ۴۴ سال است با جمهوری اسلامی دارند میجنگد و در یک سال و نیم گذشته رژیم را به استیصال کشاندهاند و همچنان در کوچه و خیابان و میدانها و دانشگاه و مدرسه در حال جنگند.
درود به دانشجویان و همینطور و بویژه دانشآموزانی که زیبایی خاصی به انقلاب دادند و الهام بخش سایر مردم شدند.
درود به مردم کردستان که نقش مهمی در این انقلاب ایفا کردند و با سه اعتصاب سراسری و قدرتمند الگوی مهمی از مبارزه را جلوی مردم گذاشتند.
درود به مردم بلوچستان و مشخصا زاهدان که ۱۵ ماه است خیابان را رها نکرده اند.
درود به زندانیان سیاسی و پایداریشان، بخاطر سرافرازی و مقاومتشان.
درود به کارگران نفت، فولاد و هفت تپه، کارگران ذوب آهن که همین امروز در اعتصاب بودند و سایر کارگران معترض و اعتصابی.
درود میگویم به پرستاران و کادر درمان که در هفتههای گذشته اعتراضاتشان را در شهرهای مختلف گسترش دادهاند و همینطور معلمان.
درود به بازنشستگانی که یک سنگر مهم انقلابند و با شعار شاغل و بازنشسته اتحاد اتحاد تنور انقلاب را گرم نگهداشتهاند.
درود به هنرمندان، ورزشکاران، استادان، پزشکان، وکلا، روزنامهنگاران و بخشهای مختلف جامعه که انقلاب را همراهی کردند، انقلاب را تقویت کردند و صدای آنرا در سطح جهان رساتر کردند.
و سر تعظیم فرود میاورم در برابر خانوادههای دادخواه و درود میفرستم به آنها که علیرغم غم سنگینی که در دل دارند و علیرغم سبعیت و وحشیگری حکومت،علیرغم دستگیری و زندان و تهدید، یاد عزیزانشان را گرامی میدارند، پیام میفرستند، بیانیه میدهند، دارند شبکههایشان را ایجاد میکنند و به سنگر مهم انقلاب تبدیل شدهاند.
میگویند تاریخ جوامع تاکنونی لااقل از بردهداری تاکنون تاریخ مبارزه و کشمکش طبقاتی است. مبارزه میان طبقات استثمار شونده و استثمارگر، میان ستمدیدگان و ستمگران. این جدال منشاء اصلى تغییر و تحول در جامعه است. به عبارت دیگر تاریخ را تودههای تحت ستم میسازند، با مبارزهشان، که همیشه و به اشکال مختلف جریان دارد. و امروز مردم ایران دارند تاریخ را میسازند. یک تاریخ مهم در یک دوره مهم تاریخ بشری. در دورهای که سرمایهداری و حکومتهای سرمایهداری لجن پاشیدهاند به جوامع بشری و یک حکومت قرون وسطایی در ایران تمام ابزارها و شیوههای سرکوب طبقات حاکم در طول تاریخ را یکجا علیه مردم ایران بکار گرفته است، سنگسار، شکنجه، شلاق، اعدام، چشم درآوردن، دست بریدن، تیغ کشیدن، اسید پاشیدن، و مردم بلند شدهاند تا نه تنها تمام این ابزارها و شیوههای ستمگری را از بین ببرند بلکه به کل این نظام قرون وسطایی برای همیشه پایان بدهند.
انقلاب زن زندگی آزادی نه تنها هشتاد میلیون مردم ایران را نجات میدهد بلکه چهره خاور میانه را تغییر میدهد و اغراق نیست اگر بگویم دنیا را تکان میدهد.اثراتش را همین الان داریم میبینیم.
میگویند که انقلاب هر یک روزش آگاهی تودههای مردم را به اندازه یک قرن بالا میبرد. انقلاب زن زندگی آزادی این را نشان داد. جامعه ایران سیاسی بود. از انقلاب ۵۷ جامعه شخم زده شد. انقلابی که علیه نابرابری، بیعدالتی، ساواک و سرکوب بود و توسط همین جمهوری اسلامی به شکست کشیده شد و در این تمام این ۴۴ سال مبارزه ادامه داشته و آگاهی و تجربه مبارزاتی مردم را بالا برده. ولی امروز جامعه به شدت سیاسیتر شده، بسیار عمیقتر شده و لایههای مختلفی به انقلاب پیوستهاند. ۱۴۰۱ بدلیل توازن قوای متفاوت طولانیتر شد و امکان داد تا بخشهای مختلف از هنرمندان و وکلا و نویسندهها، ورزشکاران، ال جی بی تی کیوها و چهرههای مختلف به آن بپیوندند و چهره متفاوتی از جامعه ایران به دنیا ارائه دادند.
نلسون ماندلا در مورد دوران حکومت نژادپرست آفریقای جنوبی نکته جالبی در کتاب «راه دشوار آزادی» مطرح کرده. میگوید یک سیاهپوست معلوم نیست از چه مقطعی سیاسی میشود. از کودکی که وارد مدرسه میشود یا وارد جامعه میشود یا میخواهد وارد رستورانی بشود یا در مقابل پلیس قرار میگیرد متوجه تفاوتهای آشکاری میشود، متوجه میشود که یک چیزی عادی نیست. این مساله در ایران صدبار بیشتر از آفریقای جنوبی صدق میکند. بعنوان یک دختربچه از همان پنج شش سالگی که میخواهد به مدرسه برود متوجه میشود که روسریای که نمیخواهد را به زور سرش میکنند و پدر و مادرش به او میگویند اگر نپوشی در مدرسه راهت نمیدهند، اذیت میشوی. از همینجا سوالهایی برایش مطرح میشود میگوید چرا تا قبل از مدرسه با پسرهای همسن و سالش بازی میکرده ولی در مدرسه آنها را جدا کردهاند. بزرگتر که میشود در جامعه سرکوب را همه جا میبیند، دختر و پسری که بخواهند با هم در خیابان قدم بزنند با سد سیاست حاکم مواجه میشوند. اعتقاد به مذهب دیگری داشته باشید باید مخفی نگهدارید، اعتصاب میکنید در مقابل نیروی انتظامی و بسیج و امام جمعه محل قرار میگیرید و سیاسی میشوید. حتی یک آبجویی بخواهید بخورید یا آهنگ دلخواه خودتان را بخوانید یا ساز مورد علاقه را بزنید با سد حکومت مواجه میشوید و سیاسی میشوید.
به این معنی جامعه ایران با کشورهای دیگر تفاوت دارد. جنبشهای مختلف و عمیق و همبستهای در ایران وجود دارد. از جنبش کارگری، بازنشستهها، معلمان، جنبش دانشجویان و دانشآموزان، جنبشهایی که در مناطق تحت ستم ملی مثل کردستان و سیستان و بلوچستان و خوزستان جریان دارد، جنبش رنگین کمانیها، جنبش رهایی زن، جنبش دفاع از حقوق کودک، جنبش علیه اعدام، جنبش رهایی از فرهنگ متحجر حاکم. ممکن است بگویید در همین آلمان جنبشهای بزرگی هست که بعضا از جنبشهای ایران هم قویتر است. جنبش کارگری یا دفاع از محیط زیست و غیره وجود دارد اما در ایران همه این جنبشها سیاسی و سرنگونیطلبانه است. در کشورهای دیگر اینطور نیست. یک نکته جالب دیگر اینکه این جنبشها بسیار همبسته هستند. معلم از کارگر دفاع میکند، کارگر از بازنشسته و بازنشسته از رنگین کمانیها دفاع میکند و نویسنده از آزادی بیان یا علیه اعدام و بیحقوقی زن صحبت میکند. تمام این جنبشها با هم همبستگی دارند. این جنبشها، هم سرنگونی میخواهند هم بسیار عمیق، رادیکال، برابریطلبانه و سوسیالیستی هستند. در انقلاب زن زندگی آزادی و در خیزشهای سالهای گذشته هم شما شعارهای مذهبی نمیبینید، شعارهای نژادپرستانه و قومپرستانه نمیبینید. شعار ضد زن نمیبینید، از کردستان تا زاهدان و تهران و اصفهان و مشهد و خوزستان مردم با هم احساس همبستگی میکنند. درد مشترکی را فریاد میزنند و با دشمن مشترکی روبرو هستند. اینرا جای دیگری نمیبینید. میخواهم تاکید کنم که یک جنبش عمیق سیوسیالیستی، یک جنبس اجتماعی کمونیستی در ایران وجود دارد که رنگ خودش را به همه چیز زده است. شعارهایی که در جنبش کارگری و بازنشستگان علیه حقوق نجومی، علیه فلاکت عمومی دیده میشود یا جنبشی که علیه اعدام وجود دارد، جنبشی که برای آزادیهای بیقید و شرط سیاسی جریان دارد، جنبش برای رفاه و عدالت یا جنبش برابری زن و مرد. مردم دارند حول خواستها و شعارهایی جمع میشوند که خواست همه مردم ایران است و تنها حول همین خواستها است که مردم میتوانند متحد شوند. حول امثال منشور بیست تشکل کارگری یا منشور مطالبات پیشرو زنان ایران مردم میتوانند متحد شوند. حول رفاه و برابری و عدالت میتوانند متحد شوند، و نه حول تمامیت ارضی که جریانات داست راستی مطرح میکنند یا نگهداشتن سپاه پاسداران یا نگهداشتن مذهب که امثال رضا پهلوی دادش را میزنند. این شعارها مایه تفرقه است و مردم خوشبختانه یکپارچه در مقابل این شعارها ایستادهاند.
ما از بیست و چند سال قبل گفتیم انقلاب ایران زنانه است و جامعه ایران علیه بیحقوقی زن و علیه مذهب قطبی میشود. چون اینها دو موضوع مهم جامعه ایران هستند. و امروز شاهد این هستیم. این دیگر احتیاجی به فاکت و اثبات ندارد. اولین انقلاب زنانه تاریخ بشر توسط زنان و مردان در ایران شروع شده است. انقلابی که نه تنها دست مذهب را از زندگی مردم، از آموزش و پرورش و سیستم قضایی و از جیب مردم کوتاه میکند، بلکه میخواهد با مذهب تعیین تکلیف کند. این آن رادیکالیسمی است که در جامعه ایران و جنبشهای مختلف ریشه دوانده است. بنظر من انقلاب ایران آگاهترین انقلابی است که تاریخ تا کنون بخود دیده است.
اما یک سوال که امروز ذهن جامعه و فکر میکنم شما که اینجا هستید را به خودش مشغول کرده این است که آیا انقلاب الان هست و آیا ادامه دارد؟ بله هست و ادامه دارد. تظاهراتها و آن جوش و خروش ماههای اول انقلاب خوابیده، ولی انقلاب اشکال مختلفی به خودش میگیرد. اجازه بدهید از تاثیرات انقلاب روی صفوف حکومت صحبت کنم. صفوف حکومت در طول یک سال گذشته به شدت ریزش کرد. شکافهای درونی آن تشدید شد، فقط اصلاحطلبان نیستند که ناراضیاند و همه آنها فکر میکنند حکومت رفتنی است. بلکه خود اصولگراها تکه پاره شدهاند. باندهای مختلفشان انواع اختلافات را با هم دارند و شکلفهای جدید در میان آنها که ستون اصلی نظام هستند شکل گرفته است. خیزشهای ۷۸، ۸۸، ۹۶، ۹۷ و ۹۸ اینطور نبود که تمام شد، شکست خورد و رفت. هر کدام از اینها اثرات عمیق خودش را باقی گذاشت. مردم را با تجربهتر و متحدتر کرد، قدرت مردم را به آنها نشان داد، اعتماد بنفسشان را بالا برد و حکومت را به شدت ضعیف کرد. نیروهای سرکوب را بیروحیهتر کرد. اینها حلقههای مختلف انقلاب هستند که هر بار توفندهتر میایند تا نهایتا رژیم را به زانو درآورند.
سندی سال قبل از نشست بالاترین فرماندهان سپاه با خامنهای هک و افشا شد که سند بسیار گویایی است. حتما شما هم از آن اطلاع دارید. تقریبا همه آنها گفتند نیروهای ما آمادگی سرکوب جامعه را ندارند. و به نظر من یکی از دلایلی که جمهوری اسلامی نتوانست مثل سال ۹۸ در عرض چهار روز ۱۵۰۰ نفر را به قتل برساند و مردم را مرعوب کند و به خانه بفرستند ناتوانی نیروهای سرکوب بود. به این دلیل بود که از خود نیروهای مسلحش میترسید. میدانست که مثل سال ۹۸ آمادگی ندارند. میدانست که اعتماد به نفس ندارند. نیروی سرکوب حکومت مطلقا احساس حقانیت و سرافرازی نمیکند، احساس حقارت میکند چون میداند که برای منفورترین قشر جامعه دارند مزدوری میکند. بچههایشان به مدرسه و دانشگاه میروند و نفرت عمیق همکلاسیهای خود را از سپاه و بسیج و خامنهای و سران حکومت میبینند. یکی از فرماندهان گفته بود نیروهای من صبح تظاهرات سرکوب میکنند، عصر در تظاهرات شرکت میکنند و شب که به خانه میروند با خانوادهای که از تظاهرات برگشته صحت میکنند. یکی دیگر از فرماندهان گفته بود نیروی من میگوید حاضر نیستم گلوله ۱۵۰ هزار تومانی را تقدیم سینه کارگری کنم که با ۵۰ هزار تومان حاضر است کار کند. یکی دیگرشان گفته بود نیروهای من از فساد ناراضیاند. میگویند ساعت پشت دست پسر شمعخانی به اندازه چندسال حقوق ما است. نیروهای من زیر خط فقر زندگی میکنند و مجبورند روی تاکسی کار کنند یا با شغل دیگری زندگیشان را تامین کنند و با همان بدبختیهای جامعه مواجه هستند. یکی از آنها نکته مهمی گفته بود که به فرض هم که این اعتراضات تمام شود دوباره خیلی بدتر شروع میشود. این نکته مهمی است. این روانشناسی نیروهای اصلی سرکوب است. این ذهنیت حاکم بر کل جامعه است که حکومت رفتنی است. اقتصادش ورشکسته است و از نظر سیاسی پراکنده، بیحجابی زیراب بنیادهای سیاسی و ایدئولوژیکش را زده، مذهب که ایدئولوژی حکومت است سکه یک پول شده . دورنمایی برای رابطه با غرب ندارد. هیچ دورنمایی برای بازسازی اقتصاد ندارد. حکومتی با این موقعیت و با مردمی که هرچند تظاهراتشان الان تمام شده اما احساس شکست و ارعاب نمیکنند و از هر فرصتی برای اعتراض استفاده میکنند توان به خانه فرستادن مردم را ندارد. همین دیروز در مراسم یکی از جانباختگان، فکر کنم در بندرانزلی، تعداد زیادی از مردم جمع شدند و شعار آزادی آزادی میدادند.
اما حتی اگر فرض کنیم که حکومت هیچ معضل و بحرانی ندارد، آن میلیونها زنی که امروز علیرغم همه فشارهایی که در یک سال و نیم گذشته از دستگیری، تهدید و اخراج روی آنها وجود داشته همچنان بیحجابند، و بیحجابی یکی از مظاهر مهم انقلاب است چون جمهوری اسلامی با حجاب معنی پیدا میکند و حتی اگر یک زن در خیابان بیحجاب باشد یک شکست برای حکومت است که گویا حکومت اسلام سر کار نیست. و امروز میلیونها زن بیحجاب هستند. در کوچه و خیابان، در دانشگاه، در مراسمهای حکومتی، در مراسمی که همین دو هفته قبل بخاطر جشن فارغالتحصیلی دانشجویان پردیس دانشگاه صنعنی شریف برگزار شد و اکثر قریب به اتفاق دختران بیحجاب بودند. و فقط مساله این نیست که حجاب ندارند، بیحجابیها پس لرزه دارد، رئیس دانشکده مجبور شد استعفا بدهد و رئیس دانشگاه را هم اخراج کردند. در جریان قدردانی از یک پزشک جراح زن نمونه در آمل مدتی قبل فرماندار و سایر مقامات شهر در مقابل او ایستادند و دست زدند و بعد چند نفرشان اخراج شدند. مغازههای زیادی به خاطر بیحجابی تعطیل شده. طرح حجاب و عفاف هشت نه ماه است در دالانهای حکومت پاسکاری میشود و حالا شورای نگهبان گفته این طرح ۱۰۷ یا ۱۰۹ ایراد دارد و کلماتی مثل تنگ و بدن نما یا اینکه چقدر زیر گلو میتواند پیدا باشد ابهام دارد. اینهم از مشغلههای روسای مملکت! و نتوانستهاند هنوز این طرح را به جایی برسانند.
اگر جمهوری اسلامی حتی فرض کنیم بتواند همه مشکلات را حل کند و بحران نداشته باشد و با دنیا هم رابطهاش را درست کند، که هیچکدام البته درست نمیشود، تا روزی که نتواند به سر زنان حجاب بکند و آنها را به خانه بفرستد انقلاب ادامه دارد و من میخواهم اینجا با صدای بلند اعلام کنم که زنان زیر بار جمهوری اسلامی نخواهند رفت و حجاب را تحمل نخواهند کرد.
در پایان اجازه بدهید بگویم که این انقلاب بخاطر چه چیزهایی است و مردم چه میخواهند؟ این انقلابی است علیه یکی از ارتجاعیترین و قرون وسطاییترین رژیمهای تاریخ، علیه یک حکومت فاسد و دزد و علیه فسیلهای تاریخ تا آزادی، عدالت و رفاه را حاکم کنند. مردم بلند شدهاند که به صد سال جنایت، سرکوب، حقارت، فقر، محرومیت و فساد پایان بدهند. و پایان خواهند داد. این انقلاب شایسته رسیدن به آرمانهای عمیقی است که تاریخ ایران را عوض میکند و نقطه عطفی در تاریخ بشر در سراسر جهان خواهد بود.
با پیروزی انقلاب ایران جنایتکاران و سرکوبگران حاکم و دزدان حاکم باید به دادگاه عدالت سپرده شوند.
تمام اموالی که دزدیدهاند، تمام اموالی که توسط نهادهای مذهبی، توسط آیتاللهها و مقامات از جیب مردم دزدیده شده باید مصارده شود و صرف رفاه مردم، صندوقهای بازنشستگی و امورات رفاهی جامعه بشود.
همان روز اول سرنگونی باید تمام قوانین ضد انسانی که در این ۴۴ سال تصویب شده از قانون قصاص و قانون کار و قانون اساسی و بقیه قوانین آن ملغی شود.
همان روز اول باید در قانون اساسی اعلام شود که مجازات اعدام و شکنجه و سنگسار برای همیشه از تاریخ ایران حذف میشود.
همان روز اول اعلام شود که آزادی بی قید و شرط بیان و عقیده و اعتراض و تشکل و تحزب و رسانه حق مردم است و بدون هیچ اما و اگری به قانون اساسی جدید کشور تبدیل میشود.
اعلام شود که درمان و تحصیل یک امتیاز نیست حق مردم است و برای همه مردم رایگان میشود.
باید اعلام شود که زن و مرد در همه عرضه ها برابرند و تمام قوانین ضد زن از امروز پایان پیدا میکند.
دست مذهب از دولت، از سیستم قضایی، از آموزش و پرورش، از اموال دولتی کوتاه میشود. مذهب رسمی لغو میشود و آزادی کامل مذهب و بی مذهبی به عنوان امر شخصی مردم تماما آزاد اعلام خواهد شد.
کلیه نیروهای مسلح، شبه مسلح و سرکوب و جاسوسی در زندگی مردم، باید منحل شوند. مردم احتیاج به نیروی سرکوب ندارند. نیروهای مسلح حکومتها در صد سال گذشته با هر اسمی که داشتهاند کاری جز سرکوب مردم نداشتهاند.
رنگین کمانی ها باید از تمام حقوق انسانی خودشان برخوردار شوند.
کسی به دلیل عقیده و اعتراض و اعتصاب زندانی نشود. کسی به خاطر انتقاد به مقدسات زندانی نشود. اصلا مقدسات نداریم هر کس هر انتقادی به چیزی دارد باید بیقید و شرط آزاد باشد و نگران نیروی انتظامی و زندان و اعدام نباشد.
کار کودکان ممنوع شود و زندگی آنان صرفنظر از وضعیت خانوادگی باید به بهترین نحوی تامین شود. کودکان بر هر چیز مقدمند.
کارخانه و بیمارستان و مدرسه و دانشگاه و شهر و کل کشور را باید شوراها اداره کنند. مردم حکومت آقابالاسر دیگر نمیخواهند. جامعه باید به صورت شورایی اداره شود و مردم در سرنوشتشان بتوانند دخالت کنند.
و استثمار که عامل همه مصیبت ها، محرومیتها، نابرابریها و فقر و سرکوب است برای همیشه پایان داده شود.
ما با تمام دول دنیا میتوانیم رابطه مسالمتآمیز داشته باشیم. ما نه با شرق سر جنگ داریم نه با غرب.
اینها از نظر ما در حزب کمونیست کارگری باید همان روز اول در قانون اساسی کشور نوشته شود و این انقلاب شایسته این آزادیها و خواستها و آزادیهای بسیار بیشتری است.
انقلابی که از ۱۵ ماه قبل شروع شده برای تحقق همین خواستها است. مردم به کمتراز اینها رضایت نخواهند داد. دیگر با هیچ قیمتی نمیتوان نه اسلام را به مردم حاکم کرد نه بیحقوقی را و نه عقب افتادگی را.
پس زنده باد انقلاب زن زندگی آزادی
زنده باد مردم آزاده و انقلابی ایران