مشت های کارمزدی را باید محکمتر بر سرشان فرود آورد و جارویشان کرد! سیما منصوری
حکومت در مخمصه بحران هائی که با بنیان های موجودیت اش گره خورده، و در برابر خیز مردمی که برای به زیر کشیدن اش به محاصره اش گرفته اند گرفتار آمده است!
نارضایتی از تحمیل فقر و نداری و بدبختی، و اعتراض و اعتصاب در ابعاد اجتماعی در محل کار و خیابان و..،خصلت نمای این دوره از جدال جنبش های کارمزدی و این مردم است و یک فرض قطعی است.
در “عالم شناخت” نیز “فکر” حاکم بر باور مردمان، یک سر هر واقعه و هر آنچه که بر زندگی و هست و نیست شان آوار یا جاری است متصل و مرتبط به حکومت میدانند .
حکومت بی قشون قدم از قدم نمیتواند بر دارد و قبل از هر تصمیم و عملی و با هر واقعه یا رویدادی، ابتدا ساختارهای سرکوب اش را به خط میکند.
دو صف متمایز مردم و حکومت در جدال با بکدیگر، در هر عرصه زندگی/ زیست و بیش از هر دوره ای تا به این درجه آشکارا و عمیق و پر نفرت از هم نبوده اند.
ماهیت جدال های طبقاتی و روند اوضاع در قامت و ظرفیت هایی در کف جامعه در جریان است که هر یک از طرفین این جدال نه تنها در موقعیت گذشته شان نمیتوانند باشند، بلکه حتی ایستادن در موقعیت کنونی امروزشان نقطه شکست یا مرگ شان خواهد شد.
این “پله”تعیین تکلیف است.
میتوان به چهره و رفتارهای حکومت و.. نگاه کرد و پهنه نپذیرفتن ها و ماهیت مطالبات روی میز مردم ، تا مکان پیشروی و قلمروهای بجلو آمده در جدال هایشان علیه وضع موجود را دید .
اینها برای متقاعد کردن هیچ نیروئی و برای اثبات کردن در باورشان به مصاف های این مردم و حکومت نیست ، چیزی برای ندانستن و پنهان ماندن نیست. دو صف روبروی هم حرف هایشان را زده اند و خواست ها روشن است.
مردم در اساسی ترین مصاف انتخاب سیاسی شان را کرده اند . همه حکومت هم در برابر جنبش های طبقه کارگر و این مردم انگشت بر ماشه های اسلحه گذاشته اند. مصاف ها در زمین واقعی بر سر مقدرات زندگی و منفعت های طبقاتی و حفظ بقای طرفین جاری ست و جنگ این مردم بر بستر جدال هایشان در بهبود سفره معیشت و تغییر وضعیت شان جاریست.
اعتراض و تجمع و اعتصابات جنبش های کارمزدی و مردمان زحمتکش سیمای غالب و هر لحظه این وضعیت نفرت انگیز است. و حکومت برای خلاصی از مخمصه بحران هایش که به محاصره اش گرفته اند، به پشتوانه همه سرمایه و شرکایش و …، و به اتکای قشون و گلوله جنگی و آدم ربائی و زندان، وقیحانه ترین دستبرد به دسترنج کار و سفره نان و داشته های طبقه کارگر و مردمان زحمتکش را بجلو آورده است.
اما حکومت میداند که در موقعیت و قامت و شمای تاکنونی اش نه تنها قادر به سرکوب و تمکین طبقه کارگر و این مردم نیست، بلکه روتد ماهیت جدال های در کف جامعه اگر پتانسیل های موجودش را در یک هم تنیدگی سازمان یافته به میدان بیاورد بنیان هایش را در هم خواهد پیچید !
رژیمی که در چنین موقعیتی گرفتار آمده نمیتواند در مکان کنونی اش بایستد. با یک اعتصاب سراسری به سرعت فرو خواهد ریخت!
یک اقتصاد ورشکسته ی در حال فروپاشی و جنبش های کارمزدی در کف خیابان و بطور کل طبقه کارگر و مردمانی که تمکین نمیکنند، و حکومتی که “ترس “از خشم و نفرت ” این مردم به جانشان افتاده و همه امکانات و ظرفیت هایش را به میدان آورده است و دارد یقه از هم میدرد و میکوشد با پوشیدن ردای کشتار سالهای دهه شصت، واقعیت ها و مکان و ماهیت تحولات و روندهای جاری را با دستپاچگی و وحشیگری وارونه جلوه دهد .
سناریوی بازگشت به حجاب اجباری و آدم ربائی ها و بگیر و ببندهای سراسبمگی فله ای و نورتاباندن بر جلادان ” هیئت مرگ ” و بزرگنمائی عمدی از وحشیگری هایشان را در چنین متنی میتوان جستجو کرد. یدن ترتیب یک کاریکاتوری کریه و نفرت انگیز از تراژدی کشتار سالهای شصت را دارند به نمایش میگذارند. حکومت و همه آنها که عصای زیر بغل شان شده اند بخوبی واقفند که طبقه کارگر/کارمزدی با جدال های بی وقفه اش رادیکالیسم انسانی را به ظرف اعتراضی لایه های فردوست اجتماعی و مردم تسری داده و ستون فقرات جنبش های نپذیرفتن و تغییر این وضعیت است. حکومت توازن قوای جدال رو در رو در کف جامعه را به طبقه کارگر/کارمزدی و مردم باخته است. جنبش های اعتراضی /اعتصابی کارمزدی و توده مردم به مکان سیاسی اجتماعی بالاتری قد کشیده و در قامت دخالتگری جمعی با جلوه هایی از “جنبش مجمع عمومی ” ها به میدان آمده اند. از کارخانه ها و معادن و حمل و نقل و خدمات …، تا معلمان و بازنشستگان و پرستاران و ..بیش از هر دوره ای دینامیسم و نیرو محرکه کشمکش و جدال هایشان را با منفعت های طبقاتی سفره معاش و رفاه زندگی و خوشبختی میفهمند!
بیش از چهار دهه جدال های دائمی طبقه کارگر و مردمان علیه نفرت انگیزترین وضعیت ممکن و حکومت اوباشان، به تعیین تکبیف رسیده است. لحظات و دوره ای در جدال های جنبش های طبقه کارگر/کارمزدی و مردمان با حکومت ها به میان میآید که هیچ یک از طرفین جدال نمیتوانند در همان مکان سیاسی/اجتماعی و موقعیت تا کنونی شان بایستند،
پیشروی هر یک ،شکست یا پایان دیگری است. حکومت خوب میفهمد اگر جنبش های کارمزدی در کف خیابان ( کارگران و معلمان و بازنشستگان و…) حول پایه ای ترین منافع مشترک شان چشمگیرترین رفتار اعتراضی را به خیابان بیاورند، نه تنها مطالبات را خواهند گرفت که بطور یقین اگر مشت هایشان را بالا ببرند آنچنان ضربه ای بر قامت حکومت خواهند کوبید که بنیان هایش در هم بپیچد.
از این رو حکومت برای ممانعت جدی از عمل اعتراضی مشترک درهم تنیده کارمزدی(کارگران و معلمان و بازنشستگان و…) و ممانعت جدی از تغییر مکان و موقعیت کنونی اش به یک درهم تنیدگی سازمان یافته همه امکانات و ظرفیت هایش را به کار گرفته ست تا “غول از چراغ ” رها شده را بزند. یعنی صفوف طبقاتی کارمزدی در جدال هایش را بشکند و چند شقه کنند و بکوبند .
بر متن یک سرکوب و خشونت عریان (حتی بزرگنمائی )، و با پخش و پلا کردن پتانسیل واقعا موجود جنبش های اعتراضی/مطالباتی کارمزدی و دست به سر کردن و معطل کردن شان با ترفندهای گوناگون، با قوانین خودساخته تفسیر بردار و پاسکاری و کشدار و ….، با باد زدن نهادهای دست ساز و پادوهای فرصت طلب، تا بخشن جریانات محافظه کار و رفرمیست های ماهیتا پوچ و فرصت سوز( خیرخواه”) با “تئوری سازی تفرقه و چند شقه کردن صف کارمزدی ” دارند تمام تلاششان را میکنند تا از رادیکالیسم و مهمترین رفتار و اقدام جنبش ها به مکان تعیین تکلیف، یعنی سازمان یافتگی عمل مشترک جنبش های کارمزدی ممانعت جدی کنند و آنها را خسته و فرسوده و مستاصل کنند.
یک چیز قدر مسلم است، حکومت در این کارزار تعیین تکلیف دارد گام هایش را به تغییر موقعیت کنونی اش بر میدارد. افزایش شدت استثمار و گسترش غارتگری جیب و سفره معیشت طبقه کارگر و مردمان زحمتکش در ابعاد سونامی فلاکت و استیصال ، اساسی ترین راهکار و تنها سیاست ممکن اقتصادی حکومت برای خلاصی از مخمصه بحران هایش است که دارد به پیش میبرد. “جراحی اقتصادی ” که تنها با تیغ کشی گسترده عریان بر قامت جنبش های جلو آمده طبقه کارگر و پیکر جامعه دارد به جلو میبرد.
اما حکومت میدان کارزار رو در رو با مردم را در کف جامعه باخته است !
برای جنبش های کارمزدی و اجتماعی مردم در کف جامعه علیه وضعیت موجود، ایستادن در موقعیت کنونی اش دیگر حتی درجا زدن هم نخواهد بود .و جنبش های طبقه کارگر/کارمزدی و توده مردم خواهان تغییر، مدتهاست به مکان بالاتری ارتقا یافته اند و همه سراسبمگی حکومت در ترس از چنین محاصره ای است.
اتحاد رفتار مشترک نپذیرفتن ها و اعتراضات جنبش های کارمزدی(کارگران و معلمان و بازنشستگان و…) بمثابه یک ضرورت دفاع از موجودیت و سفره معیشت و منفعت های رندگی و از پایه های اجتماعی این جنبش ها بیرون زده است.
بجلو آمدن این جبهه متحده کارمزدی ابتدا به ساکن نه بلحاظ افزایش حدنصاب عددی و….، بلکه برای به میدان آوردن پتانسیل و قدرت سیاسی نهفته موجود این نیروی عظیم طبقاتی و تبدیل شدن و شکل دادن به یک قدرت واقعی تاثیر گذار در صحنه سیاست سراسری است.
به میدان آمدن این صف درهمتنیده جنبش های کارمزدی در قامت سازمان یافته تر در کارخانه و خیابان و مدارس و…، نه توصیه ای و نه ادامه خطی اجتناب ناپذیر جدال های کارمزدی ست،
که از فهم منفعت های مشترک طبقاتی و از دل خیابان بیرون زد ، دیگر یک مطالبه اجتماعی ست که بمثابه خودآگاهی طبقاتی بر متن جدال ها بجلو آمده است.
با دخالتگری آدم ها و ساختارهای سازمان یافته تر سیاسی کارگری، و با انسان های دخالتگری که منفعت های همین امروز و افق پیشروی و خوشبختی طبقه کارگر/کارمزدی و مردمان را در همین جنبش ها و در کف جامعه نمایندگی میکنند دارد در اجتماعی ترین ساختار دخالتگری و…سازمان می یابد.
در همتنیدگی جنبش های طبقه کارگر(کارگران و معلمان و بازنشستگان و…) از ضرورت موجودیت و پایه ای ترین منفعت های زندگی شان سر برآورده و در روند به میدان آوردن چشمگیرترین رفتار ابراز وجودش سدهای حکومتی و “فرصت سوزهای خیرخواه “را پس خواهد زد و…!
برای نان ،رفاه و آزادی !