مقابله با “افغان ستیزی”، سمت درست مبارزه طبقاتی-حمید دائمی
خبر اخراج کبری غلامی، زن پژوهشگر “افغانستانی” در کنار اخبار موج اخیر حمله به مهاجران و پناهجویان افغانستانی موجی از نگرانی و اعتراض را شکل داد . اما بدنبال اعتراضات بسیار سرانجام در پانزدهم مرداد ماه خبر خوش رفع خطر اخراجش را شنیدیم. این نگرانی ها بیشتر از این زاویه است که ابعاد تعرض به این بخش از جمعیت بی دفاع جامعه و سرکوب آنان اشکال جدیدی یافته و شرایط زیستی آنها را سخت تر کرده است.
دلایل حکم اخراج کبری غلامی “رعایت نکردن موازین حجاب” اجباری و دریافت چند اخطار از سوی “پلیس حجاب” عنوان شده بود و او با وجود دارا بودن مدارک اقامتی از ایران رد مرز شده بود. در این اقدام فاشیستی حکومت اولین نکته مهم اینست که این زن به خاطر حجاب که خود موضوع جنگ کل جامعه با حکومت آپارتاید جنسی حاکم است، اخراج شده است. این رفتار وحشیانه با کبری غلامی، قبل از هر چیز نشانگر زن ستیزی و دشمنی مستقیم با زنان -با هر پیشینه و ملیت و مذهب – و در ادامه دیگر تعرضات به حقوق و مطالبات زنان و دیگر اقشار جامعه است. به عبارت روشنتر این تعرض در ادامه تلاش حکومت برای بازپس گرفتن سنگر فتح شده حجاب و دستاوردهای انقلاب زن زندگی آزادی صورت گرفته بود .
وجه مهم دیگر حکم اخراج کبری غلامی مطالبه گری و اکتیویست اجتماعی بودن این زن مبارز و پیشرو است. و بالاخره اینکه این اقدام نمونه دیگری از افغان ستیری و سیاست فاشیستی جمهوری اسلامی در قبال مردمی است که ناگزیر از افغانستان گریخته و به ایران آمده اند و در اینجا نیز زندگی شان جهنمی است و همواره تحت پیگرد قرار دارند. اما خوشبختانه با حمایت های مردمی رفع خطر شد. فراموش نکنیم؛ کبری و دیگر زنان و مردان و جوانان مهاجر افغانستانی، از آغاز جنبش انقلابی زن- زندگی- آزادی، دوشادوش دیگر اقشار ستمدیده و محروم جامعه در مقابل جمهوری اسلامی قد علم کردند و جانفشانی های زیادی از خود نشان دادند. از جمله جانباختن و زندانی شدن تعدادی از این بخش شریف جامعه، در راه بثمر رساندن انقلاب زن زندگی آزادی مثال زدنی است. بنا براین “فکر کردند که با سرکوب و راندن کبری، ترسی در دل دیگر مهاجران بی حقوق افغانستانی افکنده میشود. تا در بزنگاه قریب الوقوع آتی، از ظرفیت نیروی(بالقوه) مقاومت انقلاب کاسته شود. اما موفق نشدند.
حمله به هست و نیست مهاجران در تهران و دیگر شهرستان ها” و “اخراج گروهی پناهندگان” از یک آبشخور ریشه می گیرد. این هر دو پدیده محصول حاکمیت شارلاتان هایی است که به هیچ یک از قوانین و کنوانسیون های بین المللی و هنجارهای جهان شمول انسانی تعهدی نداشته و همواره از ایجاد بحران و آشوب در زندگی روتین و روزمره مردم بهره برده و از “گل آلود کردن آب(جامعه) برای ماهی گیری(دوام بیشتر)” شرم و واهمه ندارند. در هر دوره، با برپا کردن بلوا و آشوب و گسیل گله لمپن ها و اشرار خود با بهانه های “وطن پرستی” و “ملی و ملی گرایی”، زندگی را برای این بخش از زحمتکشان جامعه، به فاجعه و “جهنم” بدل کرده اند.
کارگران آگاه بخوبی می دانند؛ در مقابل این فجایع باید ایستاد. از مهاجران و حقوق پایمال شده شان می بایست به تمامی دفاع کرد. بیش از نود درصد مهاجران و پناهجویان افغانستانی از اقشار زحمتکش و مزدبگیر هر دو کشور(در افغانستان و همچنین ایران) هستند. پایمال کردن حقوق این بخش از طبقه کارگر و اقشار ضعیف، تعرض به حقوق انسانی همه مزدبگیران است.
مهاجران و پناهجویان افغان، رانده شدگان جنگ های فرسایشی مابین رؤسای ارتجاعی اقوام و قبایل و حکام افغانستانی و همچنین کار بدستان و جیره خواران غرب و منطقه خاورمیانه اند. مردم ستمدیده ای که اگر بمب و مین و گلوله های جنگ نتوانست خانه و کاشانه شان را ویران کند؛ در سیل ها و زلزله ها هستی شان بر باد رفته است. فقر، گرسنگی، بیماری و بیکاری و تعرض و سرکوب دولت های مختلف باعث فرار از محل زیست شان و تن دادن به شرایط سخت و مرگ آور مهاجرت به کشورهای همسایه شده است. مردمی که ناگزیر به ایران و پاکستان و هند و … گریخته اند و تحمل و دم برنیاوردن در برابر سرکوب ها و اهانت ها و تحقیرهای ارتجاع حاکم زندگی شان را رقم زده است . این مردم سرکوب شده و بی حقوق، شایسته همه نوع احترام و حمایت از سوی مردم ایران و منطفه و جهان هستند.
بخش عمده این مهاجران(بیش از نود درصد جمعیت بین ۵ تا ۷ میلیونی) از ابتدایی ترین حقوق انسانی و شهروندی که دارا بودن هویت، شغل مناسب(بعبارتی عمدتا در مشاغل سخت و زیان آور شاغلند)، مسکن و بهداشت و درمان مناسب و حقوق اجتماعی و فرهنگی و تفریحی محرومند. کودکان شان حتی از محروم ترین کودکان ایرانی محروم ترند. حق استفاده آزاد از تحصیل و آموزش و بهداشت و همزیستی با همسالان خود را ندارند. حتی با دارا بودن مدارک دانشگاهی امکان دستیابی به مشاغل و موقعیت اجتماعی مساوی با دیگر شهروندان از آنان دریغ شده است. زنان شان عمدتا به کار سخت و طاقت فرسای خانه داری(آنهم نه در خانه هایی با امکانات معمولی و استاندارد، بلکه در شرایط زیستی ای نزدیک به اقامتگاه های موقت و اردوگاهی) محکومند. یا در بهترین حالت به کارهای سخت و کم درآمد تولید خانگی و یا نظافت خانه ها و ساختمان ها مشغولند.
شرم آور است که هیچ چیز زندگی این بخش از زحمتکشان به زندگی – حتی در سطح پایین- امروزی در هزاره سوم شبیه نیست. با این وجود رژیم غارت اسلامی هر از گاهی با براه انداختن قائله هایی؛ با براه انداختن گله “شعبان بی مخ”ها در صدد فرار از مسئولیت اجتماعی خویش است. حفظ امنیت و حفاظت از هستی و اموال شهروندان(اعم از مهاجر و بومی) مهم ترین نقش دولت ها و نظام در چارچوب هر کشوری است که جمهوری اسلامی نه تنها تن به این کار نمی دهد بلکه با دامن زدن و تحریک از طریق رسانه ها و مدیای اجتماعی؛ دست در دست جریانات ارتجاعی قوم پرست به اذیت و آزار و برهم زدن آرامش و آسایش این بخش از جامعه مشغول است. از طرفی، غیر از حفظ امنیت، پرداختن به نیازها و مطالبات مهاجران در همه کشورها، از بخش های مهم و سیاست های کلان دولت هاست. اما در ایران برای شانه خالی کردن از این وظایف و در رفتن از تخصیص امکانات و رفاه به این بخش از جمعیت ایران که بخش هایی قابل توجهی از آنان نزدیک به ۴۰ سال(یعنی نسل دوم و سوم انها) در ایران هستند، با طراحی بحران های دوره ای بسادگی از زیر بار مسئولیت فرار کرده و حداقل امکانات زیستی را از آنان دریغ می کند.
یکی دیگر از “مواهب” راه اندازی این “جنگ های زرگری”، ایجاد فاصله و تفرقه مابین اقشار مزدبگیر جامعه است. با حواله دادن گرانی و کمبود بعضی از اقلام معیشتی به وجود مهاجران در بعضی مناطق و با انداختن نا امنی و فجایع اجتماعی گردن مهاجران، سرپوش موقتی برای دزدی و غارت خود تراشیده و آدرس غلط به جامعه می دهد. تا مگر با استفاده از این خیمه شب بازی، چند صباحی از زیر فشار مطالبات توده مردم خلاصی یابند. حال آنکه کارگران و مزدبگیران افغانستانی؛ اثرات شان در تولید پول ثروت کمتر ازدیگر اقشار جامعه نیست. این دسته بندی و انگ زدن های سیستم برای ایجاد تفرقه را باید افشا و رسوا کرد.
کارگران و مردم آگاه می دانند که سرمنشأ و مسبب همه این کمبود ها و فجایع، خود جمهوری غارتگر حاکم است. در نتیجه وظیفه ما کارگران در این برهه از مبارزه طبقاتی، در کنار حمایت همه جانبه از مهاجران افغانستانی که مزدبگیران هم سرنوشت ما هستند؛ افشای سیاست های فاشیستی و نژادپرستانه رژیم کثیف اسلامی و همدستان “ملی پرست” و نژاد پرست آنهاست. دفاع علنی و همه جانبه از هستی و موقعیت انسانی و اجتماعی زحمتکشان افغانستانی؛ دفاع از حقوق و مطالبات همه کارگران و زحمتکشان این سرزمین است. لحظه ای از این مهم نباید غافل شد و فرصت را از رژیم و متحدان شاه اللهی و ارتجاعی اش باید گرفت.
امروز برای ما کارگران و تشکل های مستقل کارگری، زنان، بازنشستگان، معلمان، دانشجویان و دانش آموزان و …، صف مبارزه طبقاتی- انقلابی؛ بدون در نظر داشتن حقوق مهاجران و همه دیگر اقشار و طبقات غیر ممکن و غیر انسانی است. جنبش انقلابی – سوسیالیستی مبارزه و مخالفت پیگیر با هرگونه تمایز و تبعیض طبقاتی، قومی، ملی، نژادی، جنسی، مذهبی و فرهنگی است. ما همه زحمتکشان مهاجر را به پیوند با این جنبش انقلابی و پیوستن به صفوف حزب انقلاب انسانی- حزب – حزب کمونیست کارگری- فرا می خوانیم.
زنده باد آزادی برابری،
زنده باد حزب کمونیست کارگری