مقدر خدا این بود که بشار اسد سرنگون شود! قانون حجاب و عفاف در خیابان به ضد خودش تبدیل خواهد شد
مهران محبی
بعد از ۱۰ روز حمله مخالفان مسلح اسد، سرانجام شنبه شب هفدهم آذر حکومت بشار اسد سرنگون شد. جدا از اینکه در میان گروه های مسلحی که باعث سقوط دولت سوریه شدند، گروه های اسلامی قدرت و توان بیشتری دارند و معلوم نیست که چه وقایعی در جامعه آن کشور رخ دهند، سقوط بشار اسد ضربه سنگینی بر پیکر رژیم جمهوری اسلامی است و موجب شادی مردم شد.
با شروع سرکوب خونین انقلاب سوریه جمهوری اسلامی طی ۱۳ سال یعنی از سال ۲۰۱۱ و بنابر اعتراف خود سران اش ۳۰ میلیارد دلار (با مقایسه نرخ امروز دلار با تومان، دو هزار ترلیون تومان) برای حفظ همپیمان و متحدش اسد از دسترنج و ثروت های مالی متعلق به عموم مردم ایران هزینه کرد تا محور موسوم به “مقاومت اسلامی” را تقویت و گسترش دهد. و در منطقه خون ریخت تا در ازای آن بتواند در داخل خود را به عنوان مقتدر به سرکوب هر اعتراضی به رخ مردم بکشاند.
و اکنون این حکومت بعد از تحمل شکست ها و از دست دادن بخش اعظمی از گروه های تروریستی اش در لبنان و غزه و ذلیل و ناتوان شدنش در برابر هر حمله نظامی دیگری، در مدت ده روز گذشته که پی در پی حلقه محاصره بر بشار اسد توسط مخالفان اش تنگ تر می شد، کاری از دست اش بر نیامد و در روزهای آخر تنها به یک نظاره گر مرگ یکی دیگر از متحدان خود تبدیل شد.
جمهوری اسلامی از روز جمعه ۱۶ آذر، زیر فشار پیشروی های مخالفان اسد اقدام به خروج اضطراری مزدوران سپاه تروریستی قدس کرده و رسما جنگ را به مخالفان اسد باخت و به گفته عراقچی وزیر امور خارجه که در منطقه برای متوقف کردن پیشروهای مخالفان مسلح اسد از طریق دیپلماسی مشغول بود، تسلیم مقدر خدا شد و عملا رهایش کرد.
عراقچی اولین کسی بود که شکست حکومت را اعلام و در رابطه با سرنوشت اسد چنین گفت: “ما پیشگو نیستیم و هر آنچه که مقدر خدا باشد پیش می آید” و اتفاقا مردم ایران بر حسب تجاربی که از این نحوه بیان ذلالت ها و وضعیت “کار از کار گذشتگی های” حکومت دارند، بلافاصله به سرنگونی قطعی بشار اسد ایمان آورند. درست مثل زمانی که پزشکان معالج، از زنده ماندن خمینی قطع امید کردند و شاید هم مرده بود، سران رژیم از مردم خواستند برای زنده ماندن او دعا کنند و برای مرگ های مشکوک احمد خمینی، رفسنجانی و رئیسی نیز از همین ترفندها استفاده کردند.
به این ترتیب جمهوری اسلامی که مدعی اسلامی کردن و مدیریت جهان از کانال نابودی اسرائیل و شکست دادن شیطان بزرگ (آمریکا) بود، امروز یال و کوپالش به کلی ریخته و به گوشه ای افتاده است. رژیمی که سوریه برایش از خوزستان مهمتر بود و به گفته طائب رئیس وقت قرارگاه عمار که آنزمان می گفت: “اگر سوریه از دست برود تهران هم از دست خواهد رفت” (منظورش این بود که در هیچ شرایطی نباید از حمایت از بشار اسد دست کشید و باید تا آخرین نفر و آخرین نفس در کنارش ایستاد)، حالا برای خارج کردن بقایای تروریست هایش از سوریه دست به دامان تحریر شام و دیگر گروه های مسلحی شده که تا دیروز آنها را تروریست می نامید و امروز با ذلالت معارضان مشروع شان می نامد، تا امنیت شان را تأمین کنند.
لحن حکومت نیز نسبت به ” دشمنان استراتژیک و ایدوئولوژیک خارجی” اش نیز شروع شده است. خامنه ای دیگر نمی تواند مانند گذشته از استراتژی محور مقاومت و مکتب و از وعده خدا برای پیروز گرداندن مسلمین بر کفار و دشمنان حرف بزند و صفوف به هم ریخته اعوان و انصارش را انسجام ببخشد. به یک معنای معین و کلی، رژیم در منطقه به کلی شکست خورده و دیگر افق و روزنه ای برای بازسازی و بازیابی موقعیت از دست رفته اش نمی بیند و با کابوس اصلی از دست دادن تهران چنگ در گریبان است.
بن بست و دشمن جمهوری اسلامی در داخل است و کل تنش ها و رویاروئی های منطقه ای و بین اللملی با دولت ها و قدرت ها بر مبنای این دشمنی در داخل و یافتن مجال و توان برای مقابله با آن بوده است. رژیم همچنانکه پیشتر در جنگ هشت ساله جام زهر سر کشید و در برابر فشارهای اتمی نرمش قهرمانانه کرد و همین دیروز تسلیم مقدر خدا شد، ظرفیت های بالائی در بکارگیری خدعه و حقه بازی اسلامی برای تسلیم در برابر فشارهای منطقه ای و بین المللی دارد و در آنصورت دولتها نیز با جمهوری اسلامی رام شده کنار خواهند آمد.
اما در داخل هیچ شانسی برای بقاء حکومت باقی نمانده است. دشمنی جامعه با رژیم از جنس اختلافات با قدرت های خارجی نیست، بلکه یک دشمنی از نوع پایه ای و بنیادی است که تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی خاتمه خواهد یافت و با هر شکست رژیم در منطقه، جبهه مردم قویتر و مصمم تر می شود.
جمهوری اسلامی در نزاع های منطقه ای و تقابل های بین المللی، در مقابل طرف های درگیر قرار دارد و می تواند با تسلیم شدن و امتیاز دادن به عقب برگردد و خود را نجات دهد، ولی در برابر مردمی که می خواهند سرنگونش کنند، راه بازگشتی ندارد و به قول “سعید محمد” فرمانده سابق قرارگاه خاتم النبیاء، روی میدان مین حرکت می کند.
اگرچه این هشدار را “سعید محمد” به پزشکیان در رابطه با افزایش قیمت بنزین داده بود، ولی این واقعیت موقعیت کلی حکومت را در داخل بیان می کند و در اصل هشدار به همه سرانش است.
خودشان می دانند که ده ها سال هزینه های سرسام آور برای سازماندهی و تقویت تروریسم اسلامی در لبنان، فلسطین، سوریه، عراق و یمن و حتی در ونزوئلا برای برقراری روابط نقل و انتقال قاچاق کرده اند و حاصل آن از نظر اقتصادی و معیشتی برای مردم ایران فقر، گرسنگی، حقوق های ۵ برابر زیر خط فقر و ده ها و صدها بلای دیگر بوده است. می دانند که باعث چه میزان از خشم و نفرت عمومی نسبت به خود شده اند و مردم تا جارو کردن کلیت حکومت جنایتکار از جامعه دست بردار نیستند. در نتیجه حالا که هزینه های صدها میلیارد دلاری برای حفظ بقاء از طریق سازماندهی و تقویت تروریست های اسلامی و تشکیل محور مقاومت اسلامی را از دست رفته می بینند، به سرنگونی خود می اندیشند که ممکن است خیلی زود با هر پا را کج گذاشتنی بر این میدان مین اتفاق بیافتد.
روند اعتراضات در داخل علیه جمهوری اسلامی و روحیه باختگی و درماندگی در صفوف حکومت به دنبال شکست به گفته خودشان “عمق راهبردی” در سوریه که حتی به تغییر لحن سران رژیم نسبت به دشمنان ایدوئولوژیک تا دیروز خود منجر شده است، مدت زیادی حکومت را در انتظار سرنگونی نگه نخواهد گذاشت.
قانون حجاب و عفاف در خیابان به ضد خودش تبدیل خواهد شد-مهران محبی
دستگاه های قانوگذاری جمهوری اسلامی مانند مجلس اسلامی و شورای نگهبان و زیر نظارت مستقیم خامنه ای سرانجام بعد از یک سال و نیم سبک و سنگین کردن اوضاع و موقعیت و توان حکومت در برابر جامعه لایحه حجاب و عفاف را مصوب و به قانون برای تعرض به زنان و به کل جامعه تبدیل کردند.
حکومت با از سر گذراندن جدال ها، کش و قوس ها و بیار و ببرهای درونی سرانجام قانون تعرض به زنان را رسمی کرد، ولی حالا با مشکل اساسی اجرای آن روبرو است. سران رژیم مانده اند که با قانونشان چکار کنند و در میانشان شکاف عمیقی ایجاد شده است. متوهم ترهایشان بر اجرای آن اصرار دارند و آن بخش که اندکی بیشتر از فهم و واقع نگری برخوردار هستند و وضعیت بحرانی و به بن بست رسیده همه جانبه حکومتشان که در محاصره یک جامعه تشنه سرنگونی رژیم قرار گرفته را درک می کنند، به صراحت اعلام میکنند که این قانون، نشدنی و غیرقابل اجرا است.
از پزشکیان گرفته که ریاکارانه پز راستگوئی و صادق بودن با مردم می دهد تا خیلی از آخوندها و آیت الله های حوزه های علمیه دادشان بلند شده و به زبان استعاره و اشاره می گویند که اجرای قانون حجاب و عفاف دودمانشان را بر باد خواهد داد. می گویند در شرایطی که جامعه پر از بی عدالتی و تبعیض و فساد و دزدی است، اجرای چنین قانونی جایز نیست. از فراتر بودن گستره اجرای قانونشان با توصیه ها و احکام واجب الرعایت قرآنی و اسلامی و مغایر بودن با قانون اساسی شان حرف می زنند و از آسیب رساندن آن به جامعه می گویند.
معلوم است که ریشه این مخالفت ها با اجرای قانون حجاب و عفاف در بخشی از حاکمیت، در وحشت از تشدید اعتراضات جامعه و زیر فشار بیشتر قرار گرفتن حکومتشان است. متوجه هستند که جامعه زیر چه فشارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ای است که هر اقدام و فشاری از طرف رژیم خیلی سریع به ضد خودش تبدیل خواهد شد. به قول سعید محمد فرمانده پیشین قرارگاه خاتم النبیاء سپاه، حکومت در میدان مین حرکت می کند و اولین اشتباه می تواند آخرین اشتباه اش باشد!
برای جمهوری اسلامی که کارنامه ای ۴۵ ساله در جنایت علیه عموم مردم دارد و مخصوصا علیه زنان، موضوعاتی که امروز بخشی از سران آن برای جلوگیری از اجرائی شدن چنین قوانینی تحت عناوین مغایرت با شرع و قانون اساسی و غیره به جلو می کشند، اهمیت و جایگاه توجه نداشته اند. این حکومت بر مبنای مصالح خود برای ادامه حیاتش که تنها با ابزار سرکوب و خشونت و جنایت مقدور بوده، متناسب با موقعیت خود در برابر جامعه برخورد و اقدام کرده است و هیچ محدودیتی را بر نمی تابد.
مشکل اساسی امروز رژیم این است که در برابر یک جنبش سراسری از کل جامعه از زن و مرد و کارگر و بیکار و غیره قرار گرفته است و نمی تواند مانند دهه ۶۰ به سراغ هیچ بخشی برای سرکوب برود.
در ابتدای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی، هنوز بخش وسیعی از مردم تحت تأثیر باورها و افکار سنتی و مذهب زده بودند که حاضر به دفاع از حق برابری و حق پوشش اختیاری زنان نبودند و حکومت توانست برای بیش از یک دهه زنان را شدیدا زیر فشار قرار دهد. ولی امروز اوضاع کاملا فرق کرده و از زمان شروع انقلاب “زن، زندگی، آزادی” که با موضوعیت مخالفت با حجاب به دنبال قتل مهسا امینی به دست آدمکشان گشت ارشاد شکل گرفت، آزادی و بی حجابی زن به یک ارزش انسانی برای عموم جامعه تبدیل شده است. و دفاع از آن یکی از اصول مهم در هر مبارز و اعتراضی در دفاع از هر خواست و مطالبه ای است. در نتیجه افق و نشانه انقلاب زنانه بر صنفی ترین و معیشتی ترین تجمعات اعتراضی مستولی شده است.
آنچه که باعث شده تا حکومت را دو شقه و حتی چند شقه کند و در مقابل یکدیگر قرار دهد، نه عدول یا افراط از قوانین و شرع و غیره، بلکه فضای اعتراضی و رادیکالی است که علیه کلیت جمهوری اسلامی حاکم شده و هر تصمیم و اقدام سرکوبگرانه ای را به انحاء مختلف و بویژه در خیابان پاسخ می دهد.
به این معنا رابطه جمهوری اسلامی با جامعه، در قالب رابطه حکومت و دولت بر مردم قرار ندارد. رژیم و جامعه در یک رابطه تخاصم و رودرروئی با یکدیگر قرار دارند و نوعی از قدرت و حاکمیت دوگانه برقرار است. از اینرو هر پیشروی و پسروی ای تابع توازون قوا در خیابان است و امروز کفه ترازو در سمت جامعه سنگین تر است.
حکومت بنابر اعترافات سرانش، وضعیت بسیار بحرانی و وخیمی دارد و به درست مصداق لشکر تجت محاصره ای است که به داخل میدان مین سوق داده شده و با هر اشتباه و هر پا را به خطا جابجا کردن نابود خواهد شد.
اما معنای این اعترافات وهشدارهای یک بخش از حکومت به بخش دیگر این نیست که اگر قانون حجاب و عفاف را اجرائی نکنند، در امان خواهند ماند و به دزدی و چپاول ادامه خواهند داد. رژیمی که جامعه را از هر نظر تحت فشار گذاشته و جنبش و انقلابی برای سرنگون کردن خود را خلق کرده، نمی تواند امیدی برای سرپا ماندن داشته باشد، ولی تلاش می کند تا سرنگونی خود را تا جائی که ممکن است به تعویق بیاندازد.
اگر حتی سران حکومت عاقل باشند و برای جان بدر بردن از سرنگونی در شرایط فعلی، اجرائی کردن قانون حجاب و عفاف را کنار بگذارند، دلائل و موقعیت های دیگری مانند گرانی بنزین، جنگ افروزی و تشدید شدن تحریم ها و غیره هستند که مردم را به خیابان بکشاند و باعث سرنگونی حکومت شان شود، ولی به هر حال از این ستون تا آن ستون برایشان فرج است و ترجیح می دهند به جای امروز شش ماه یا یک سال دیگر سرنگون شوند.