منصور کارگر ارکان ثالث: نامه ای به حزبم
من یک کارگر ارکان ثالث، با حدود بیست سال سابقه کار در مناطق عملیاتی نفت هستم. درسنی میانسال مانند هم نسلهای خود سخت ترین تجارب زندگی در دوره کودکی، نوجوانی و جوانی را دارم.
کودکی من مصادف با وقایع انقلاب ۵۷ بود. فضایی تنگاتنگ با سرنوشت من. با انقلاب هم سن و سالهای من و توده مردم امیدوار به وقوع تحولاتی بودند که رفاه، آزادی و برابری، تقسیم سرمایه و آب و برق و نفت و خانهء مجانی را در شعارهایش نوید میداد.
رؤیاهایی زیبا و همگانی که در نهایت در میان دسیسه بازیهای قدرتهای جهانی وقت و در خلاء نبود حزبی مثل حزب ما که افق روشنی مقابل مردم قرار دهد، در هم شکست و در نتیجه زد و بند از بالا قدرت بدست مخوفترین جریان اسلامی ایدئولوژیک و مستبد و ارتجاعی افتاد و مهلک ترین طنز تاریخ را با روی کار آمدن حکومت ملاها رقم زد. اما به گفته منصور حکمت ما تاریخ شکست نخوردگانیم و آرمانهای انقلاب ۵۷ نیز همچنان برجاست.
جمهوری اسلامی با یک نسل کشی خونین پایه های قدرتش را بنا کرد. با ریختن خون انسانهای آزادیخواه و آرمان گرا که سودای رهایی جامعه و توده مردم از چنگال رژیم ستمشاهی و درباری را داشته و خواستار ندگی در شرایط برابر و بدون تبعیض طبقاتی بودند انقلاب را عقب زد.
با اعدامها ارزشمندترین و عزیز ترین انسانهایی که تا به آن موقع میشناختم را از دست دادیم و بعد از آن نیز آغاز جنگی خانمانسوز با عراق با تلفات جانی و مالی که پیامدی جز مرگ، آوارگی، قحطیِ فلاکت بار با خود نداشت . اعدامهای سال ۶۷ نیز نقشه شوم حکومت برای سفت کردن پایه های ننگین قدرتش بود. و اما همه اینها با خود فقر و مسکنت بیشتر، بیکاری گسترده تر و بدترین شرایط زیستی را برای مردم همراه داشت. در این بستر حکومت اسلامی در سایه اختناق و کشتار بساط چپاول و غارتش و آپارتاید جنسی خود را برپا کرد و با اتکاء به ابزار سرکوبی مثل مذهب و شکنجه و زندان و اعدام زندگی ومعیشت مردم را هر روز بیشتر به تباهی کشاند. در نتیجه همه جوانی و آرزوهای من و هم نسلهایم و بخش عظیمی از مردم طبقات محروم جامعه برای داشتن یک زندگی آزاد با حقوق اولیه انسانی به نابودی کشیده شد.
نبود فضای آموزشی مناسب برای طبقات محروم جامعه، ترویج فرهنگ القایی خرافی- مذهبی با اهداف سیاسی و ایدئولوژیک در فضای آموزشی مدارس توسط نظام حاکم و رشد و بلوغ در فضای خفقان اجتماعی در مناسباتی با بافت و فرهنگ سنتی – مذهبی و قوم پرستانه و ناسیونالیستی که رژیم دامن زننده آنها بود، شرایط برای تحرکات اعتراضی مردمی هر روز دشوارتر میشد. خصوصا بدنبال 50 سال خفقان شاهنشاهی و در پرتو خفقان حکومت اسلامی و عدم آگاهی مردم نسبت به حقوق واقعی انسانی خود و نیز محدودیت دسترسی به فضای مطالعات و آموزش کار سخت تر و سخت تر میشد. اگر چه انقلاب ۵۷ بذر خود را کاشته بود و یک نمونه آن تظاهرات بزرگ علیه فرمان حجاب اجباری خمینی در سال ۵۷ بود که اولین رویارویی مردمی با حکومت بود. بعد هم تا سال ۶۰ طول کشید تا جمهوری اسلامی قدری بخود ثبات دهد. آنهم با اعدامهای خونینی که به راه انداخت . بدین ترتیب بدنبال اعدامهای سال شصت و بدنبالش کشتار سال ۶۷ جامعه مدتی در خود فرو رفت و در حالیکه هنوز خط غالب تعامل با شرایط موجود، محافظت از حداقلها و انتخاب مداوم میان بد و بدتر بود، دوباره زمزمه های اعتراضی شکل میگرفت.
چرا که زندگی در چنین جامعه ای با قوانین ارتجاعی ایدئولوژیک اسلامی به مثابه زندگی در دوره فراعنه و نظام برده داری است. با این تفاوت که خدایگان آن اسلامی و کاهنان آن برخاسته از حوزه های علمیه ای هستند که به امور قبل و بعد از مرگ انسانها بهتر از خودشان واقف هستند و دنیایشان را با وعده مذهب و بهشت پس از مرگ میگیرند و میخورند.
یکی از وحشی ترین حکومت های سرمایه داری جهان که با ابزار سرکوب مذهب و آپارتاید جنسی جامعه را هر روز بیشتر به نابودی کشانده و کارکردن در آن یک بردگی تمام عیار مزدی است. به این معنا که صاحبان قدرت و سرمایه و مجریان قانون تعیین میکنند که چه کاری را انجام دهید، چگونه انجام دهید، ارزش و حدود انسانی- طبقاتی شما در چه جایگاهی است، منزلت و نیازهای انسانی شما چه میزان و حد و حدودی دارد و در نهایت حقوق اولیه انسانی شما تا چه اندازه با معیارهای سیاسی- ایدیولوژیک نظام همخوانی داشته و فرکانس صدای شما تا چه میزان قابل پذیرش است. بعد هم میکوشند به طبقات محروم القا کنند که شکل و فرم زندگی همین است و تعهد به اخلاقیات و مذهب و دنیای پس از مرگ که معاد و سرنوشت انسان است، ایجاب میکند که شما زندگی و هست و نیستتان را با همه حقوق و ارزشهای انسانی تان با آن تطبیق دهید. یک رکن مهم این سیستم ترویج فرهنگ بدهکار بودن به زندگی در ازای رستگاری پس از مرگ و ترس و اهلی نمودن انسانها با خرافات اعتقاداتی سرشار از احساس گناه و تقصیر است.
تعلیم و یا بهتر بگویم ترویج و چپاندن جهل در شعور انسانی آدمها که متاسفانه از سنین کودکی در نظام آموزشی انجام میپذیرد.
در چنین جامعه ای کارگر مزد بگیر، باید انسانی باشد اهلی شده و رام برای تن دادن به اینگونه تفکر و تعریف و درک از جایگاه انسانی اش، حق و حقوقی که میبایست خود را با آن تطبیق دهد و شکل و فرم زندگی که چارچوب آن دیدگاه برایش ترسیم نموده است. از دید این نظام طبقات محروم جامعه، کارگر و قشر مولد جامعه هیچ شانسی برای تشخیص یا نگاهی متفاوت به زندگی را ندارد. چرا که تفکر و ایدیولوژی غالب اساسأ همه اشکال زندگی در سطوح بهتر را خارج از نیاز انسانها، در تضاد با منزلت روحانی و موجب دلبستگی به دنیا و از دست دادن معاد و خوش آیند خالق و صاحب اختیار این جهان قلمداد میکند. و گناه واژه ای است وهم انگیز و سدی میان انسان و آمال و آرزوهایش که با زندگی در شرایط ایدهآل مغایرت داشته و انتقام خالق هستی را در پی خواهد داشت. و این بلایی است که بر مذهب بر سر انسانها می آورند ، حتی در سطح جهان مسبب عقب نشستن بخش عظیمی از مردم از خواسته های انسانی شان میشود و با گذشت آدمها از حقوق دنیوی، فرصت چپاول متفکرین و متنفعین آن را در سطح کلان فراهم آورده، انسانها را به بردگی و استثمار میکشاند.
سالهاست که در ایران مردم با چنین پدیده در افتاده اند و انقلاب زن زندگی آزادی نتیجه عروج جامعه به نقطه ایست که دیگر تبعیض و نابرابری نمیخواهد. اسثتمار و بردگی را نمیخواهد و با فریاد معیشت، منزلت حق مسلم ماست و سرود زیبای زیر بار ستم نمیکنیم زندگی، جان فدا میکنیم در ره آزادگی، مرگ بر این بردگی” آزادی و رهایی را فریاد میزند. حزب ما حزب کمونیست کارگری نقش مهمی در کشیده شدن اوضاع به چنین مکانی داشته و دارد. از جمله مدرنیسم و ضد خرافه و مذهب یک خصلت زیبای انقلاب زن زندگی آزادی بوده است. و اینجاست که پیوند عمیق حزب کمونیست کارگری و برنامه یک دنیای بهترش با این انقلاب را میتوان دید. حزبی که پیشتاز نبرد با خرافه و مذهب و کل بساط خرافه و تحجر سرمایه داری چپاولگر حاکم بوده است. افتخار میکنم که عضو این حزب هستم و سی و دومین سالگرد تاسیس حزب کمونیست کارگری را به شما فعالین و اعضای حزب کمونیست کارگری تبریک میگویم و این پیام هدیه من به شماست:
پیام منصور کارگر ارکان ثالث به مناسبت سالگرد تشکیل حزب کمونیست کارگری
من یک کارگر نفت، برخاسته از متن شرایطی هستم که ۴۵ سال تحمل درد و محرومیت را توأم با بی حقوقی و بی تامینی با روی کار آمدن رژیم دیکتاتوری مذهبی، با خود دارم. جلوتر از درد و رنج خود، طبقه کارگر و توده مردم معترض سخن گفتم و به توضیح بیشتر نمیپردازم. هدیه و خبر خوش من برای شما این است که من بعنوان کارگر شاغل در یکی از حوزه های نفتی هم اکنون که با شما سخن میگویم نه تنها یک فعال کارگری، بلکه از جایگاه یک عضو فعال حزب کمونیست کارگری در فاصله چند متری یکی از شیرهای قطع و وصل جریان نفت با شما سخن میگویم. من یک کارگر کمونیست در مهمترین بخش اقتصادی رژیم آخوندی و ضد مردمی جمهوری اسلامی دست بر شریان اصلی اقتصادی – سیاسی آن یعنی دست در گلوی قدرت و سرمایه رژیم و در نهایت دست در گلوی خامنه ای دیکتاتور دارم.
میدانید معنی آن چیست؟
یعنی شما در حزب کمونیست کارگری مستقیما با رژیم دست به گریبان هستید و حضور کارگران کمونیستی مثل من در این حزب یعنی فشار دست حزب کمونیست کارگری بر گلوی خامنه ای، رژیم جمهوری اسلامی و جنبش اسلام سیاسی که ۴۵ سال است سیاستهای نظام سرمایه داری جهانی را نمایندگی میکند.
شما در حزب کمونیست کارگری سی و دو سال است که حداکثر فشار بر رژیم جمهوری اسلامی را وارد نموده اید. اما اگر همین الان کارگران نفت در پالایشگاه آبادان، مناطق نفتخیز جنوب در اهواز، گچساران، امیدیه، پایانه های نفتی جزیره خارک و لاوان، سکوهای نفتی و کارگران مجتمع گاز پارس جنوبی در عسلویه و کنگان و در مقابل ستاد اداری مناطق نفتخیز جنوب، منطقه اقتصادی پارس جنوبی، ساختمان وزارت نفت و مجلس در تهران تجمع کرده اند، اگر کارگران نیشکر و کاغذ پارس هفت تپه، فولاد اهواز، اصفهان و مس سرچشمه و سونگون اعتصابات جانانه ای بر پا کردند، اگر پرستاران و پزشکان و کادر درمان و بخش مامایی در اهواز و اصفهان و تهران دست به اعتصاب زدند، اگر کارگران راه آهن و کامیونداران در اهواز، قم و تهران دست به تجمع میزنند، اگر پزشکان متخصص داروسازی در مشهد دست از کار میشکند ، اگر بازنشستگان نفت، فولاد، مخابرات همصدا با همه بازنشستگان کشوری، لشکری و تامین اجتماعی با فریاد شاغل و بازنشسته اتحاد اتحاد، پرچم اتحاد طبقاتی کارگری را بدست میگیرند. و اگر صدها اتفاق شورانگیز دیگر که هر روزه در کف خیابان شاهدش هستیم و جامعه یکصدا فریاد میزند که تا آخر ایستاده ایم، تاییدی بر سیاستهای درست و پراتیک رزمنده این حزب است که بیست سال از انقلابی زنانه درایران سخن گفت. اعدام را قتل عمد دولتی خواند و علیه آن ایستاد ، علیه هر نوع تصمیم گیری ای از بالای سر مردم ایستاد و بر قدرت خود مردم و شورا ها تاکید کرد ، بر انقلاب به عنوان کم هزینه ترین راه رهایی تاکید کرد و سوسیالیسم و ساختن جامعه ای انسانی را راه نجات مردم خواند. بدینگونه حزب انعکاس صدای طبقه کارگر و توده مردم تحت ستم ایران است. عزیزان!
در آخر میخواهیم بگویم که من فقط یک فعال کارگری با مطالبات محدود و صنفی – کارگاهی نیستم، من یک کارگر کمونیست، دانشجوی کالج اینترنتی انجمن مارکس و یک آزادیخواه و دادخواهم که آرمانهای حزب کمونیست کارگری و خواسته های مطالباتی طبقه کارگر و توده مردم تحت ستم و استثمار کل جامعه را نمایندگی میکنم. حزب کمونیست کارگری و اعضای آن در درست ترین و مطلوب تری نقطه تاریخ قرار دارند و این حزب تنها صدا، امید و آرزوی طبقه کارگر و همه ستمدیدگان و محرومان چه در ایران، چه در منطقه و چه در کل جهان است.
این حزب تحقق زندگی در یک دنیای بهتر است و افتخار همه ماست. زنده باد حزب کمونیست کارگری، درود بر همه رفقا در حزب، به امید دیدارتان در ایران و موفقیت همه شما. سی و دومین سالگرد تاسیس حزب کمونیست کارگری بر شما مبارک باد.این تحقق زندگی در یک دنیای بهتر است و افتخار آن برای شماست.
زنده باد حزب کمونیست کارگری،
درود بر همه رفقا در حزب، به امید دیدارتان در ایران و موفقیت همه شما.
سی و دومین سالگرد تاسیس حزب کمونیست کارگری بر شما مبارک باد.
دوستدار شما: منصور، کارگر ارکان ثالث نفت از ایران.
هشتم آذرماه ۱۴۰۲