“هیچکسی دوست نداره!” مورد محمد خنیفر کارگر نیشکر هفت تپه-یاشار سهندی
در نمایش تهوع آور انتخابات جمهوری اسلامی، برخی تصمیم گرفتند نقش کثیفی را بر عهده بگیرند. محمد خنیفر با تبلیغ برای سعید جلیلی در میان کارگران هفت تپه، تبلیغ برای ریاست جمهوری در جمهوری نکبت اسلامی که مقامی نیست جز برای هماهنگ کردن سرکوب و آوار کردن هر چه بدبختی و مصیبت بر سر مردم، بیشتر از پیش تاکید کرد که به طبقه خود و به اعتبار خود در میان کارگران نیشکر هفت تپه پشت کرده است.
محمد خنیفر کارگر نیشکر هفت تپه، زمانی روی چشم کارگران جا داشت. نامش را در کنار اسماعیل بخشی، ابراهیم عباسی و یوسف بهمنی و دیگر نمایندگان کارگران هفت تپه، این سخنگویان کارگران هفت تپه که با صدا و فریاد خود مسئله کارگران نیشکر هفت تپه را به مسئله کل جامعه ایران تبدیل کردند، مایه افتخار کارگران بود. زمانی که خنیفر از نیشکر هفت تپه اخراج شد و برای او پرونده سازی شد و به خانه اش مسلحانه حمله کرده بودند و زمانی که در بیمارستان بستری بود، کارگران نیشکر هفت تپه پیگیر حال و روز او بودند. در همان زمان اسماعیل بخشی، نماینده شجاع، این سمبل مبارزاتی در هفت تپه، در اینستاگرامش با انتشار عکسی از ملاقات با او در بیمارستان نوشت: ” یاور همیشه مومن!”، و سه سال بعد اما کارگری از هفت تپه، در کانال مستقل کارگران هفت تپه در تلگرام، با توجه به همراهی دیگر نمایندگان کارگران هفت تپه با اسماعیل بخشی در مراجعه به اداره کار جهت روشن شدن تکلیف پرونده اش نوشت: ” محمد خنیفر تاریخت تمام شد!” امروز محمد خنیفر به چنان ذلتی افتاده است که به قول کارگران، نیشکر هفت تپه را به اسم سعید جلیلی یکی از منفورترین در میان منفورترینهای جمهوری اسلامی، زده است. بدین گونه محمد خنیفر بار دیگر ثابت کرد که با سر وسط باتلاق حکومت شیرجه رفته است.
دو سال پیش که پروسه جدایی خنیفر از صف کارگران و پیوستن به صف جمهوری اسلامی استارت زده شد، انتقادات کارگران به او شروع شد. کارگران سریع متوجه شدند که خنیفر دارد به جای دیگری میرود. یکی از کارگران در دفاع از او که برای بازگشت به کار اسماعیل بخشی به التماس به امام جمعه متوسل شده بود، نوشت: “محمد خنیفر و امثال ایشون رو به راحتی به دست نیاوردیم که به راحتی از دست بدیم. چند نفر مثل محمد خنیفر حاضر بودند از تمام زندگی شخصی خودشون بگذرند برای منافع کارگر هفت تپه؟” و کارگر دیگری درجواب نوشت:” اگر واقعا کسی دنبال بازگشت اسماعیل و سایر مطالباته و صداقت داره میدونه تنها راهش اعتراضه. همه چیزی که به دست آوردیم با اعتراض به دست آوردیم، بقیه چیزها هم با اعتراض به دست میاد. با دعا و ناله و التماس و تشکر چیزی درست نمیشه. جالب اینه که خود محمد خنیفر عزیز سالها در وسط اعتراضات بود. اطمینان دارم الان هم صلاح هفت تپه رو میخواد. اما خوب نمیشه با سیاست های اشتباه به مقصد درست رسید. خودش بیشتر از خیلی ها ضربه خورده و اذیت شده. اما متاسفانه داره یک سیاست به خرج میده که این سیاست درست نیست. … ما نقد میکنیم که کار همه ما بهتر بشه. که مسیر درست تری بریم. نمیخوایم همدیگر رو ترور کنیم. میخوایم باعث رشد فکری و تجربه هم بشیم.”
مورد محمد خنیفر جدید نیست، اما موردی است که بواسطه تداوم مبارزات کارگران در هفت تپه و در عین حال بواسطه وجود شبکه های اجتماعی که این مبارزه را انعکاس میدهد، سخت به چشم می آید. مبارزه در هفت تپه رو به خاموشی نرفته، نرفته چون مبارزات این کارگران در چند سال گذشته بر متن تحولات عظیم اجتماعی پیش رفته است. دی ۹۶، تابستان ۹۷، آبان ۹۸ و اکنون انقلاب زن زندگی آزادی. در بستر این تحولات است که مبارزه کارگران هفت تپه در جنبش کارگری، و اعتراضات علیه حاکمیت سیاه اسلامی سرمایه جای مهم و خاص خود را داشته است. محمد خنیفرها اما نمی توانند این را بپذیرند و درک کنند. فکر میکنند حکومت اسلامی بر خود و اوضاع مسلط است، در صورتی که درست برعکس است. حکومت در شرایطی قرار گرفته است که هر کاری میکند به ضد خودش تبدیل میشود. به ضد خودش تبدیل میشود چون در اوج حضیض قرار گرفته است. چرا که با وجود سرکوبگری به شقاوت ترین شکل ممکن، جامعه عقب ننشسته و این جمهوری اسلامی ست که وادار به عقب نشینی شده است.
در دنیای امروز مبارزه سیاسی ( مبارزه کارگران در ایران بواسطه یک حکومت بشدت سرکوبگر و اینکه جزیی ترین خواسته مطالباتی صنفی کارگری، به بود و نبود حکومت گره خورده است، بشدت سیاسی است) یک مبارزه سلحشوری به سبک عیاران و قسم خوردن یاران در خلوتگاهی بر سر اینکه بر پیمان خود بمانند، نیست. برای هر مطالبه ای “راهش اعتراضه”؛ راهش زد و بند در خفا نیست. حکومت اسلامی مزدور میخواهد برای سرکوب؛ برای همین هر کسی که فراموش میکند در مبارزه ای که بر سر هست و نیست زندگی ( زندگی روزمره) است میتواند دور از چشم بقیه به خواسته ای برسد، سخت اشتباه میکند. این، اوست که همه هست و نیست اجتماعی اش بر باد میرود. لازمه مزدوری در جمهوری اسلامی پیش از هر چیز، این است که شخص باید هر چه که نشانه شرافت انسانی است ببوسد و کنار بگذارد. فراتر از آن، باید وجود انسانی خود را زیر پا له کند، تا پذیرفته شود. خنیفر در چنین راهی قدم گذاشته که یکی از کارگران نیشکر هفت تپه خطاب به او نوشته: “هیچکسی دوست نداره!”
عرصه مبارزه جای یکبار برای همیشه نیست. خیلی ها به آن میپوندند و در طول مبارزه ممکن است پا پس بکشند و سکوت اختیار کنند. بخصوص وقتی که یک مبارزه معین با موانع بسیاری و علی الخصوص سرکوب بی نهایت خشن حکومت روبرو میشود، این اتفاقات اصلا دور از انتظار نیست. اما اینکه بخواهی بمانی و در عین حال فکر کنی ( در محترمانه ترین بیان) با تملق و چاپلوسی در جمهوری اسلامی امتیازی میتوانی بگیری، اشتباهی است که به قیمت تباهی حیثیت طرف تمام میشود و مورد محمد خنیفر تاییدی است بر این موضوع. محمد خنیفر از چشم کارگران هفت تپه افتاده و نه تنها این، بلکه به شخصیتی منفور تبدیل شده است که حاضر است به قول کارگران هفت تپه هر وقت لازم میداند با منفورترینهای رژیم همگام شود.
کارگری در کانال مستقل کارگران هفت تپه در فروردین دو سال پیش چنین نوشت:
” وقتی میگم جنگ یعنی واقعا جنگ. یادتون رفته نیروهای مسلح با چند تا ماشین حمله کردن به خونه اسماعیل و دستگیرش کردن؟ یادتون رفته حمله کردن خونه عماد کثیر و نصفه شب بردنش که بچه ش زبونش بند رفت؟ یادتون رفته که نماینده هامون رو گرفتن که گارد ویژه حمله کرد به شرکت و مستقر شد؟ یادتون رفته به خونه خنیفر دوازده گلوله شلیک کردن؟ یادتون رفته که دار و دسته جعفری چگنی فاسد … با قمه حمله کردن به بهمنی؟…یادتون رفته سال ۹۷ چطور حمله کردن و بیشتر بچه های مجمع نمایندگان رو بردن؟ یادتون رفته چند بار ریختن خونه خانم خبرنگار و با ضرب شتم بردنش و خانم قلیان هنوز زندانه؟ یادتون رفته چقدر به فعالین تهمت زدن و تخریب شخصیت کردن؟… یادتون رفته … بقیه نماینده ها چقدر دستگیر میشدن ولی بازم می اومدن فریاد میزدن؟
اینها فقط جنگ با گلوله و گرسنگی و زندان و شکنجه نبود بلکه حمله روانی و قضایی و رسانه ای و همه چیزش کامل بود. از مسعود کثیر خائن و رخشان فاسد و ظهیری و مهدی موسوی و صدا و سیما و روزنامه ها و رسانه هاشون بگیر تا امام جمعه هاشون و بسیجی ها و عدالت خواران و … یک جنگ تمام عیار بود. ولی این جنگ رو ما برنده شدیم. چرا؟ چطور؟ با تشکر؟ نه با زور خودمون…. این جنگی که علیه هفت تپه و کارگر هفت تپه داشتن و دارن یک جنگ کامل بود از همه نظر. اگر هم امتیاز گرفتیم نه چون تشکر کردیم بلکه به خاطر اینکه قدرتمون بیشتر و بیشتر شد و دشمن نشست گفت غلط کردم بیایید بهتون امتیاز بدم، ولمون کنید….”
کشمکش طبقاتی حاد که در نیشکر هفت تپه جاری است، به هیچ کسی اجازه نمیدهد با حکومت از در دست بوسی و چاپلوسی وارد شود و همزمان هم، همان اعتبار سابق خود را داشته باشد. مبارزه کارگران در نیشکر هفت تپه ثابت کرده است، همکاری با جمهوری اسلامی به معنی خراب کردن همه پلهای پشت سر خود. محمد خنیفر در زمان بسیار بدی تن به ذلت و خفت داده است. درست در بحبوحه یک انقلاب، که سبب شده صفوف جمهوری اسلامی ریزش داشته باشد. او به این حکومت سرکوبگر کارگران پیوسته است. اما همین خنیفر اگر هنوز برای خود، در خلوت خود اعتباری و حیثیتی و شرافتی سراغ دارد، کمترین کاری که در میان این جنگ و کشمکش میتواند بکند سکوت است. تا اینگونه خود را تمام و کمال در مرداب جمهوری اسلامی خفه نسازد.