“وطن” مقوله ای سیاسی در خدمت صاحبان قدرت و سرمایه- مهران محبی

#کارگر_کمونیست #نشریه_کارگری_حزب

مندرج در کارگر کمونیست ۸۷۱

علیرضا منادی رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس اسلامی جند روز پیش در مصاحبه ای با خبرگزاری “فراز” به سؤالاتی در رابطه با وضعیت حقوقی و معیشتی اساتید دانشگاه ها، پرستاران و معلمان پاسخ داده و اصلاحات و تمهیداتی که برای بالا بردن سطح حقوق این بخش های حقوق بگیر و همچنین تسهیلاتی که برای دانشجویان در دولت پزشکیان انجام گرفته را برشمرده است.

این آقای رئیس کمیسیون در مصاحبه اش هر طور که می خواهد تصویری رضایت بخش از اقدامات تاکنونی و در پیش روی دولت پزشکیان در زمینه معیشتی برای بخش های مذکور ارائه دهد، به مشکل بر می خورد و نهایتا متوسل به تحریک احساسات بر مبنای وابستگی ها و تعلقات تصنعی و تراشیده شده ملی، وطنی و غیره می شود تا نیازهای انسانی مخاطبین را پشت غبار “خاک پرستی” کم رنگ کند.

او می گوید:” حقوق پرستاران در خارج از کشور نسبت به ایران بهتر است. در تلاشیم تا حقوق پرستاران افزایش پیدا کند ولی هیج جا وطن نمی شود”.

درست است؛ هیج جا وطن نمی شود. وطن تا آنجا که به زادگاه و محل رشد و زندگی هر مرحله ای از عمر انسان تعریف می شود، ارزشمند است و برای هر آدمی تاریخ معینی از زندگی اش است که مرور آن جذاب و احساس برانگیز است و قابل تعویض و جایگزینی با هیچ جا و هیچ منطقه، شهر یا کشور دیگری نیست. معلوم است که هیچ انسانی دوست ندارد جائی که خالص ترین خاطرات از احساسات و دوستی مخصوصا از دوران کودکی و نوجوانی را از آن دارد به کلی به “جا” بگذارد یا حتی زیاد از آن دور شود. بدون شک آنگاه که هر انسانی از آن گذشته “کنده” می شود و هزاران کیلومتر دور می شود، حتما اجباری و برخلاف احساس و خواست طبیعی اش است.

اما هنگامی که یک عده مفتخور به “وطن” معنای فنا کردن عواطف و احساسات انسانی و نیازهای زندگی برای حفظ منافع خود می بخشند، چیزی غیر از تبدیل کردنش به یک مقوله سیاسی برای تحمیق و به بند کشیدن اکثریت مردم کارگر و زحمتکش نیست.

کاربرد این هویت و دیگر هویت های کاذب شامل خاک، پرچم، ملت و مذهب و غیره حتی فراتر از استثمار و به بردگی کشاندن اکثریت مردم جامعه توسط دولت های نماینده و مدافع منافع طبقات حاکم است. علاوه بر اینکه کارگران یک کشور باید متفرق و جدا از هم شوند تا سرمایه داران و کارفرمایان بتوانند بر آنها فائق آیند و با بیشترین میزان بهره کشی از توانشان سودهای هنگفت به جیب بزنند و سرمایه هایشان را عظیم تر کنند. باید بتوانند هنگامی که نیاز به جنگ دارند تا سرمایه داران و نظام سرمایه داری رقیب خود در کشورهای دیگر را مورد هجوم قرار دهند، نیروی جنگنده و گوشت “دم توپ” کافی داشته باشند و اینجاست که هویت های جعلی مهمترین و کارسازترین ابزارها می شوند تا نیروهای سرکوب و کشتار داخلی و سربازان و قربانیان میدان های جنگ های ارتجاعی از طریق شستشوی مغزی با این خزئبلات به خدمت بگیرند.

ولی همین هویت هائی که جنبه تقدس و تخطی ناپذیری به آنها داده می شود و خاطیان و عبور کنندگان از این خطوط قرمز که معمولا کارگران و اکثریت مردم کارکن جوامع هستند را به جرائم “وطن فروش، تجزیه طلب، مرتد و کافر و غیره” با شدیدترین و ضد انسانی ترین شیوه ها مجازات می کنند، هنگام احساس خطر، توسط خود حاکمان نقض و لگدمال می شوند.

مردم ایران (کسانی که بالای ۵۰ سال سن دارند) به یاد دارند که در “دی ماه” ۱۳۵۷ محمدرضا شاه که خود را کمربسته “امام رضا” و بعد از خدا، صاحب و ناجی ایران می دانست (معنی شعار: خدا، شاه، میهن) چگونه با چمدان های پر از طلا و جواهر و دلار سوار هواپیما شد و بدون اینکه بیاد بیاورد که تا قبل از آن روز به فرماندهان و نیروهای سرکوبگرش فرمان قتل عام مردم در کف خیابان ها را به جرم وطن فروشی و خیانت به کشور صادر می کرد و بدون اینکه نگران کشور و خاک و پرچم شیروخورشید نشان شود و حتی بدون اینکه نگران جان سرسپردگان خود مانند “نصیری، هویدا، خسروداد و رحیمی و غیره” بشود، فرار کرد.

حالا جانیان و دزدان جمهوری اسلامی هستند که جامعه معترض را نزدیک به نیم قرن با همان اتهامات و با چاشنی توهینات به مقدسات مذهبی و اسلامی کشتار و مجازات می کنند. کارگران معترض را به اتهام تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی و جاسوسی برای بیگانگان سرکوب و زندانی می کنند، زنان را به جرم بی حجابی و نپذیرفتن قوانین و سنن ارتجاعی اسلامی سرکوب و به قتل می رسانند، جوانان معترض را در خیابانها کشتار می کنند و به جرم آسیب رساندن به اموال عمومی (آتش زدن سطل زباله) اعدام می کنند و با برچسب زدن هائی مانند تجزیه طلبی و سب النبی برای فعالین اجتماعی و سیاسی احکام اعدام صادر می کنند.

گذشته از این ها، موضوع مهاجرت ها که غارتگری مانند علیرضا منادی آن را تقبیح می کند و طبق نظر او مردم هر چند هم گرفتار فقر و نداری باشند، باید در به اصطلاح کشور خود بمانند، ولی در مورد خودشان چنین نمی گویند. در حالیکه آقازاده های خودشان (به بیان دقیقتر و طبق شعار بازنشستگان، انگل زاده ها) در کشورهای اروپائی، کانادا و آمریکا در ناز و نعمت زندگی می کنند و مشغول خوشگذرانی و عیش و نوش هستند، از پرستاران و کارگران و جوانان بیکار می خواهند که در ایران بمانند و صدایشان در نیاید.

پاسخ ما مردم به این جنایتکاران این است که حتی اگر ناامنی هائی که ۴۶ سال است حکومت اسلامی بر جامعه حاکم کرده، وجود نمی داشت و همه جا امن و امان بود، بازهم هر انسانی حق دارد به هر کشور و هر جای دیگری که احساس می کند بهتر و راحت تر می تواند زندگی کند، مهاجرت کند. امروز در ایران تحت حاکمیت نظام جنایتکار جمهوری اسلامی هیچ امنیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ای برای اکثریت مردم باقی نمانده و خیلی از انسانها با هزاران حسرت ناچار به ترک زادگاه و شهر محل زندگی خود شده و همچنان کسانی دیگر به آن فکر می کنند. اما اکثریت مردمی هم که همچنان باقی مانده اند، مخالفان و گورکنان جمهوری اسلامی هستند که در میدان مبارزه برای سرنگون کردنش حضور دارند.

ما پاسخ خود را محکم تر و مهلک تر به حکومت خواهیم داد. اعتراضات خیابانی در دهدشت و سر دادن شعارهای ضد حکومتی شبانه در مقابله با شعارها و مراسمات حکومتی ۲۲ بهمن، اعتراضات همچنان ادامه دار دانشجویان دانشگاه های تهران در اعتراض به قتل همکلاسیشان و پیوستن بازنشستگان به اعتراضات دانشجویان، تجمع چند ده هزار نفری بازنشستگان صنعت نفت در روز ۲۷ بهمن در تهران به موازات اعتراضات پرستاران در مشهد و تهران پاسخ فشرده و نفس گیر ما مردم در همین چند روز گذشته بوده است و انتظار می رود وسیع تر و قدرتمندتر ادامه یابد. ما به دزدان و قاتلان حاکم فهمانده ایم که دیگر نمی توانند با مزخرفات و هویت تراشی های ضد انسانی، جامعه را به تمکین بکشانند.

مردم کارگر و کارکن با سرنگون کردن جمهوری اسلامی “وطن” را از مقوله ای سیاسی که در کنار دیگر واژه های ملی، قومی و مذهبی منافع یک طبقه معین (طبقه اقلیت حاکم) را تأمین و حراست می کند، به مقوله ای طبیعی به معنای محل و مکان زندگی که تنها وابستگی های احساسی و عاطفی انسانی را عمیق کند، باز تعریف خواهند کرد.

 

#کارگر_کمونیست #نشریه_کارگری_حزب