وقتی طبقه کارگر دیگر “قشر آسیب پذیر” نیست- یاشار سهندی
در رسانه های حکومتی خبری منتشر شده که پزشکیان “نشستی با حضور اعضای جامعه کارگری و اعضای کانون های بازنشستگی” داشته است. بیش از هر چیز لازم است تاکید کنیم این مثلا “اعضای جامعه کارگری و کانون ها بازنشستگی”، بازوی مستقیم سرکوب کارگران در حکومت اسلامی هستند که در لباس کارگری و بازنشستگی به حضور کسی شرفیاب شدند که قرار است آبی باشد بر آتش شعله ور انقلاب زن زندگی آزادی. و چه تلاش مذبوحانه ای.
جناب پزشکیان به این جمع مزدور توصیه کردند پیشنهاد خود را برای وزارت کار مطرح کنند و ایشان قول دادند: “فردی با مشخصاتی که هم از طبقه کارگر ( فشار مبارزات کارگران چه میکند، دیگر حرفی از “قشر کارگر و مستضعف” و “اقشار آسیب پذیر” در میان نیست!) و همچنین عالم، آگاه و توانمند باشد را انتخاب نماییم.” خانه کارگر جمهوری اسلامی فورا اعلام کرده: یکی داریم، خوبش هم داریم؛ علیرضا محجوب همه جوره با “شاخص هایی رئیس جمهوری منتخب” می خواند!
حسن صادقی، پیشکسوت مزدوران اسلامی سرمایه در چاقو کشی و زبان بریدن کارگران گفته: “طرح موضوع تصدی پست وزارت کار برای آقای محجوب فرصتی تکرارنشدنی است…. دانش کار را برای این امر دارد…. معمولاً کارفرمایان نیز شیوه محاسباتی ایشان را قبول دارند…. (مگر) چند نفر را در کشور داریم که به حدی در تسلط نظری و عملی به حوزه کار باشند که هم چندین دهه کار تشکیلاتی صنفی در کارنامه داشته باشند( همه اینها یعنی تجربه در سرکوب کارگران) و هم چند جلد کتاب در حوزه روابط کار و رفاه و تعاون تالیف کرده باشند؟ (حقیقش را بخواهید این یکی را نمیدانستیم!) چه کسی را داریم که چنین درکی از اقتصاد مولد و تولید محور داشته باشد و همزمان دل درگروی بهبود معاش کارگران داشته باشد؟ (در این زمینه بخصوص، هر ساله در شامورتی بازی تعیین حداقل دستمزد چند برابر زیر خط فقر، بدجور با ایشان آشنا هستیم!) این دانش باید در یک ظرفی مثل وزارت کار باید متبلور شود.(این یک مورد حق با ایشان است!) .. آقای محجوب میداند که تقویت اقتصاد تولید محور یعنی استقلال کشور ( این یعنی ارزان سازی بیشتر کارگران) و به همین دلیل کارفرما رقیب و دشمن ما نیست. اکنون وقت اقدام است و برای فردا کار بسیار دیر است.” این مورد را اشتباه میکنند، همین الانش هم خیلی دیر است، چرا که هیچ وقت آب رفته به جوی برنمیگردد.
محجوب آخر رند بازی آخوندی است. ایشان هنوز لباس فرم کارگری را از تن بیرون نیاورده است. دوستی را میشناختم، که در کارگاه جمعا سی نفره کار میکرد که همگی کارگران آن رسمی بودند که در آن کارگاه جوانی شان تباه شده بود و در آستانه میان سالی کارفرما تصمیم میگیرد به بهانه ضرر دهی همگی کارگران را با سنوات یک ماه به ازای هر سال کار “تعدیل نیرو” ( از اصلاحات ابداعی جمهوری اسلامی در مقابل واژه “اخراج”، برای رفع بد آموزی!) کند. کارگران دست به اعتصاب میزنند. این اتفاق در اواخر دهه ۷۰ روی میدهد. کارگران ابتدا خواستار ابقای قرار دادهایشان بودند، اما بعد درخواست سه ماه سنوات به ازای هر سال کار کردند. تا شاید با پول آن بتوانند نیازهای اساسی خود را رفع کنند؛ ماجرا نزدیک به یک سال طول کشید. کار به پلیس امنیت و تهدیدهای مربوطه هم نیز کشیده شد. در کشاکش این ماجرا یکبار قرار شد به دفتر مرکزی خانه کارگر مراجعه کنند و با شخص علیرضا محجوب دیدار کنند تا شاید گرهی از کار گشوده شود. بعد از کلی معطلی پشت دفتر این جناب، بالاخره ایشان اجازه ملاقات را صادر کرد. تنها کاری که محجوب کرد این بود که به گزارش وقایع گوش کند و درخواست مدارک مورد نظر از کارگران را داد که آنها را دریافت نمود. ایشان نگاه سرسری به مدارک انداخته و بعد پوشه را بسته و گفت: “شما بروید، رسیدگی میشود!” آن کارگران با پیگیری و مبارزات خود توانستند نهایتا خواسته شان را به کارفرما تحمیل کنند. نشان به این نشان بیست و اندی سال از آن ماجرا گذشته اما خبری از محجوب و خانه کارگر نشد که نشد!
چند روزی است باندهای حکومتی بر سر انتخاب وزرای دولت پزشکیان سر و صدای زیادی بپا کردند، و در یک مهندسی واضح از طرف “آقا” سعی دارند زمان را به پیش از دی ماه ۹۶ برگردانند، که در جریان اعتراضات توده ای به بهانه گرانی ها جامعه تو صورت حکومت زد که “اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمام ماجرا”؛ و این دلقکان بی مایه و در عین حال جنایتکار میخواهند ثابت کنند درب بر همان پاشنه میچرخد و ماجرای دعوای اصلاح طلب و اصولگرا به پایان نرسیده است! یک طرف میخواهد وزیر سنی مذهب در دولت باشد، یا چند تا زن که بر بردگی خود با چادرشان مهر زده اند، به وزارت برسند. “استاندار بومی” در مثلا بلوچستان و کردستان منصوب کنند و همه اینها به شرطی است که آقا خوشش بیاید! فعلا پادوان آقا چوب مخالفت برداشته اند و افراد “زاویه دار” با “نظام” را تهدید کرده اند. دعواهای این چنینی، که از یک سو نشانه ی از هم پاشیدگی درونی حکومت است، از سوی دیگر اکنون به ترفندهای حقیرانه تبدیل شده است که تاریخ مصرف آن خیلی سال است گذشته است.
جناب قداره بند، حس صادقی از بابت پیشنهاد خانه کارگر جمهوری اسلامی برای وزارت کار سر ما منت دارند. بنا به روایت پیش کسوت چاقو کشان، علیرضا محجوب در دو مقطع مختلف پیشنهاد وزارت به او داده شده نه اینکه ظاهرا “محجوب” تشریف داشتند، پیشنهادات را رد کردند! ولی الان گویا وقتش است! بله الان وقتش است؛ اما نه وقت فریب و دغل بازی و چاقو کشی، الان سمبه کارگران چنان پر زور شده که مجبورند اذعان کنند که کارگر قشر آسیب پذیر نیست بلکه یک طبقه است. و این طبقه همین روزها هیبت پر توان خود را در اعتصاب یکماه کارگران پیمان کاری شرکت نفت نشان میدهد. بخشی از این طبقه توانست با مبارزات متحد خود شرکت نیشکر هفت تپه را از حلقوم برخی چپاولگران بیرون بکشد. بازنشستگان این طبقه در کف خیابان حق خود را مطالبه میکنند. کارگران فولاد به رغم همه فشارها پیگیر خواسته های خود هستند. سالانه هزاران اعتصاب صورت میگیرد. رژیم اسلامی سرمایه برای ارعاب کارگران شریفه محمدی را به اعدام محکوم کرده است که شاید عقب نشینی به طبقه کارگر تحمیل کرده باشد. اما جوابش را با اعتراضات جهانی علیه این حکم وحشیانه و درکف خیابان گرفتند و بازنشستگان خواستار آزادی بی قید و شرط او شدند.
دعوا حاکمان در بالا انعکاس فشار مبارزات کارگران و بازنشستگان در پایین است. جناب پزشکیان در آن نشست با مزدوران سرمایه توصیه کردند الان گرفتاریم نباید با هم دعوا کنیم! حکومت اسلامی زور بیخود میزند که زمان را به عقب برگرداند. جامعه ای که سه تحول مهم در ۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱ را پشت سر گذاشته است و میرود فرمان سرنگونی حکومت را اجرایی کند؛ به عقب برنمی گردد. این را به وضوح در شعارهای کف خیابان اعلام کرده است.
طبقه کارگر در کشمکش طبقاتی خود با حاکمان اسلامی سرمایه تجارب سخت پر هزینه ای از سر گذرانده است و در لحظاتی از مبارزات چند ساله اخیر خود، آلترناتیو شورایی را رو به جامعه اعلام کرده است. در منشورهای تشکیلاتی که با خون و دل بر پا کرده اند، فوری ترین خواسته های خود که نشانی از جامعه انسانی است را تدقیق کرده است. این طبقه حزبی دارد ( حزب کمونیست کارگری) که به پشتوانه مبارزات طبقه کارگر برنامه یک دنیای بهتر خود را تدوین کرده است. و با مبارزات پیگیر خود انعکاس طبقه ای خودآگاه است. به یک همچین طبقه ای، به چنین جامعه ای نمی توان یک سرکوبگری مانند محجوب را تحمیل کرد. او بسیار، بسیار حقیرتر از این حرفهاست. از پزشکیان و ظریف؛ از چاقوکشان، صادقی و محجوب؛ از بازجویان، شریعتمداری کیهان و آذر جهرمی کاری ساخته نیست. این خط واین نشان، بزودی نبرد نهایی را در خیابانها شاهد خواهیم بود. نبردی که از پیش بازنده آن، مشخص است. امثال صادقی و محجوب به توصیه توماج صالحی باید از الان به فکر سوراخ موش باشند.