پیام حمایتی، تداوم چپاول زندگی- یاشار سهندی
“هیچ دولتی؛ هیچ مجلسی و هیچ نهاد دیگری حق ندارد به صندوقهای( بازنشستگی) دست درازی کند. شما حتی امانت دار ما هم نبودید چه برسد به مدیر و صاحب اختیار. ” این بخشی کوتاه از پیامی در کانال تلگرامی “شورای بازنشستگان ایران” است. پیامی روشن و شفاف که بیانگر قدرت یک بخش از جنبش طبقه کارگر است که در کف خیابان برای بدست آوردن حق خود بی تابی می کند. از نظر حاکمان اسلامی سرمایه بازنشستگان از یاد رفتگان هستند، اما بازنشسته خود را از یاد نبرده، با شور و هیجان یک جوان پرشور، یک نفس دو تا سه ساعت در گرمای طاقت فرسا شعار سر میدهد. به یک امید بزرگ دست به این کار میزند، او حق خود را از زندگی طلب میکند.
دو و سه سالی است که بازنشستگان کف خیابان در پی به کف آوردن حق خود هستند. در تمام این مدت کسانی که “روزی شان” از استثمار کارگران تامین میشود، آنها که حاکم هستند با باطوم و زندان جواب داده ند و آنهای که بیرون از حاکمیت هستند، سکوت کرده اند. دریغ از یک پیام. در این میان چون در میان دهها شعار، یک شعار، آن هم به اشتباه علیه انقلاب ۵۷ شکل میگیرد برخی را هوایی کرده: الان وقتشه! تا شاید مبارزه بازنشستگان را مصادره به مطلوب کنند.
رضا پهلوی بعد از شنیدن شعار علیه انقلاب ۵۷ تازه یادش آمده بگوید:” یکی از دغدغههای من، ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی” است. البته این را باید به فال نیک گرفت چرا که در این مواقع است که معلوم میشود “ایران آباد” که ایشان و امثالهم ادعای آنرا دارند در رفاه و کرامت توده های کارکن جامعه شکل نمی گیرد. بلکه ایران آباد را در تحقق ” رشد و توسعه کشور” میدانند، که به تجربه تلخ و بس ناگوار میدانیم این تنها با استثمار بی حد و حصر کارگران ممکن است. کارگری که باید در عین حال خاموش بماند. اینجاست که خط فاصله ها به خوبی عیان میگردد.
در پیام کانال تلگرامی شورای بازنشستگان ایران میخوانیم:”۳۰ سال پس انداز کردیم تا سرمایه ای بشود برای امروزمان که استراحت کنیم و سفر برویم و خوش بگذرانیم. بله خوش بگذرانیم. مثل خیلی از مردم جهان.”
اما پیام رضا پهلوی چه می گوید:” ….ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی بر اثر بیکفایتی و دزدی رژیم جمهوری اسلامی بوده است، و در گفتوگوهایم با متخصصان و کارشناسان، همواره بر تدوین راهحلهای عملی برای حل سریع این مسأله در فردای جمهوری اسلامی تأکید داشتهام!” و بعد: ” باور دارم که مشکل صندوقهای بازنشستگی، با مدیریت کارآمد و علمی، و دگرگونی اساسی در ساختار سیاسی و اقتصادی کشور قابل حل است.”
لحن این پیام خود بسیار گویا است که با چه کسی طرف هستیم؛ “صاحب اختیار”. و البته هنوز زمینه فراهم نیست که به صراحت بگوید: “دستور فرمودیم که رسیدگی کنند.” اما بهرحال به عنوان کسی که بالاخره سلطنت این ودیعه الهی را به ارث برده به متخصصان و کارشناسان دستور داده اند که بنشینند فکر کنند تا دغدغه شاهانه ایشان با ” مدیریت کارآمد و علمی” برطرف شود.
اما این مدیریت کارآمد و علمی باید به کجا منجر شود؟ ” وفا کردن به قولهای دادهشده”؛ یعنی انتظار اینکه از کسانی که تبعیض و نابرابری حاکم بر جوامع امروز را لازمه “پیشرفت و ترقی” میدانند یک خواسته روشن بشنوید، مانند این است که کسی بتواند پشت گوش را خود را ببینند. مبهم حرف زدن اما حُسن های فراوانی دارد.
“وفا کردن به قولهای دادهشده”؛ این جمله بر این پیش فرض متکی است که کسانی بر همه چیز تسلط دارند، قول میدهند در صورتی که زیردستان کاری را از دید ایشان به درست انجام دهند به قول خود وفا کنند. اما این قولها چه هستند و چه تضمینی است که فرادستان به قولهای خود وفادار بمانند. این دیگر انتظار زیادی است و اینجاست که نیروی انتظامی و امنیتی وجودش ضروری میشود. چون به وقتش باید در مقابل درخواست معیشت و منزلت با عنوان “زیاده خواهی” به مقابله پرداخت. رضا پهلوی در پیام دادن به بازنشستگان دو سال معطل مانده اما در چهل سال گذشته هیچ ابهامی نداشته که مرتب خطاب به نیروهای انتظامی و امنیتی از جمله به ارتش و سپاه و بسیج و اطلاعات پیام دهد که جای شما محفوظ است، پیام دهد.
رضا پهلوی به مانند همه کسانی که وظیفه اش تضمین کسب سود است در مبهم گویی استاد نباشد چیزی اما از اساتید آن فن کم ندارد. رضا پهلوی از رساندن “کشتی طوفانزده ایران… به ساحل امن توسعه و آزادی” می گوید. از “آزادی” وعده داده ایشان بگذریم که خود جای بحث بسیار است، شاه کلید پیام رضا پهلوی “توسعه” است. و این اسم رمز گرسنگی و زیر پا گذاشتن کرامت اکثریت جامعه برای تن دادن به استثمار است. توسعه چی؟ برای کی؟ و چه مدت، چند نسل باید بسازند و بسوزند تا ایران به “شاهراه توسعه” برسد و مثلا بشود جزو بیست کشور صنعتی؟
متخصصان و کارشناسان مورد نظر رضا پهلوی دست شان از قدرت کوتاه است. اما مرتب در تلویزیونهای ماهواره ای به عنوان “اندیشه های برجسته اقتصادی” حضور می یابند، و همگی متفق القول اعلام می کنند: مشکل جراحی اقتصادی نیست بلکه مشکل این است که چه کسی اجرا می کند؟ همگی تاکید میکنند قیمتها واقعی نیست و نرخ دلار الان باید یک چیزی حدود ۴۰ تا ۴۵ هزار تومن باشد و در عین حال قدرت خرید مردم را حفظ کرد! فرض این جماعت این است که با “علم اقتصاد” خواندن توصیه های خانه خراب کن، مردم متوجه حرف اصلی ایشان نمیشود. اتفاق نظر دارند که دستمزدها را باید مکانیسم بازار تعیین کند. این یعنی دست کارفرمایان برای دسترسی به کارگر هر چه ارزانتر باز باشد. هیچ وقت یادشان نمی رود که تاکید کنند حکومت اسلامی “ناکارآمد و بی کفایت” است و باید کار را به دست کاردان سپرد؛ و هیچکس بهتر از کارگر نمی داند همه این حرفها یعنی استثمار بی حد و حصر. هیچکس از بازنشسته بهتر نمی تواند درک کند که این حرفها یعنی درانتهای مسیر زندگی آنچه برای یک کارگر بازنشسته می ماند احساس پوچی و بیهودگی است.
اما این وسط یک چیزی اساسا تغییر یافته است. قدرت و صلابتی که در پیامی کوتاه شورای بازنشستگان ایران جلوه گری می کند. این پیام از جنبشی حکایت می کند که قرار نیست با وعده های سر خرمن سرش را پایین بیندازد و برود پی کارش. اکنون بازنشستگان به درست خواهان آن هستند که اموال متعلق به بازنشستگان باید در اختیار صاحبان اصلی آن باشد نه اینکه استثمارگران خود را صاحب اختیار بدانند و برای آن مدیر تعیین کنند. در انتهای پیام منتشر شده در کانال تلگرامی شورای بازنشستگان ایران خطاب به کارگزاران اسلامی سرمایه میخوانیم:”شما حق نداشتید دست در صندوقها بکنید. بزرگترین هولدینگها و شرکتها متعلق به ماست. به چه حقی بر خوان ما نشسته و چوب بر سر ما میزنید که به نان خشکی قانع باشیم. قشون و لشکر برای ما میکشید؟؟ برای کارگران و معلمان توپ وتانک میفرستید؟؟ سیرمونی که ندارید؛ وعده های دروغتان که پایانی ندارد اما عمر ما هم محدود است! نمیتوانیم به شما بیشتر از این فرصت چپاولگری بدهیم. دستتان از اموال ما کوتاه. معیشت و رفاه از آن ماست.”
رضا پهلوی تنها با یادآوری تاریخ گذشته خاندانش نمی توان عقب راند. کافی است که خواسته بسیار شفاف و روشن که مسئله مرگ و زندگی توده مردم کار کن جامعه است جلو رویش قرار داد، آنوقت است که آن روی خود را نشان میدهند. جایی که حق انسانی معیشت و منزلت مطرح است، جایی نیست که پشت اعتبار دادن به پرچم شیرو خورشید نشان و پاسپورت قایم شد. جایی که بازنشسته تاکید می کند:” معیشت و رفاه از آن ماست” آنجایی است که امثال رضا پهلوی حرفی برای گفتن ندارند و وقتی دهان باز کند که مثلا پیام حمایتی بدهد کاملا مواظب است که هیچ حقی را برسمیت نشناسند.
حقیقت این است کار از کار برای بورژوازی گذشته است. توده کارکن جامعه که همه زندگی، همه رفاه، همه آزادی را حق خود میدانند و برای آن به مصاف یکی از هارترین دولتهای حاکم سرمایه داری رفته ، براحتی دست از آرمانهایش برنخواهد برداشت و در فردای جمهوری اسلامی منتظر متخصصان و کارشناسان سرمایه نخواهند ماند تا به عنوان صاحب اختیار دوباره فرمان به تحمل ریاضت کشی اقتصادی بدهند. این مردم خود در پی آن هستند که زندگی و سرنوشت خویش را بدست گیرند. کاری که این روزها در کف خیابانها و در مجامع عمومی انجام میدهند و در فردای جمهوری اسلامی در شوراها خود این کار را خواهند کرد. رضا پهلوی ها باید بدانند این زمان ، زمانه ای نیست که بشود گذشته ( تازه آن هم گذشته پر از رنج و خون) را به آینده فروخت.
۳۰ خرداد ۱۴۰۱