پیام همکار: نگو مظلوم، بگو کارگر مبارز-یاشار سهندی
یکی از کارگران هفت تپه در پیامی در کانال تلگرامی “کارگران مستقل هفت تپه” به درست با همکاران خود، آنجا که میخواهند اشاره کنند حقی از کارگران زایل شده از کارگر با صفت مظلوم یاد میکنند، اینگونه دیالوگ دارد: ” نگو مظلوم بگو کارگر مبارز. کارگر زحمتکش. کارگری که نان کار و شرافت را میخورد ولی توسط سرمایه دار و نوکران دست به سینه و مزدورش مورد تهاجم و بی حرمتی و ستم و استثمار قرار می گیره و قانون و دولت و همه طرف کارفرما هستند. ما کارگران به تنهایی به اندازه همه شان زور و قدرت داریم. ما کارگران هر روز خون زندگی را به تن و روان این مفت خوران و کل جامعه تزریق می کنیم. ما بنیاد زندگی هستیم و زندگی بخش. ما مظلوم نیستیم، مناسبات کارگر و سرمایه دار ظالمانه است.”
“مظلوم” بودن در ایران یک نوع فضیلت است. کم حرف بودن، سر بزیر بودن، و …، صفتهایی هستند که یک فرد مظلوم را توصیف میکند. مهمترین ویژگی مظلوم این است که مستعد تو سری خوردن است، یا از پیش ” این مفلوک را خدا تو سرش زده!”؛ و این ویژگی وقتی تکمیل میشود که فکر میکنند “مظلوم قادر به گرفتن حق خود نیست.”
صفت مظلوم تماما متوجه بخش هایی از جامعه می شود که هر کدام عامدا و آگاهانه، بطور رسمی و قانونی و عرفی از حقوق اجتماعی شان محروم می شوند یا شده اند. این صفت بیشتر به زنان و کارگران اطلاق میشود. در این مورد زنان نیز بخاطر زن بودنشان از ستم مضاعف رنج میبرند. و ظاهرا آنجا هم که میخواهند به زن لطفی کنند، اینگونه تحقیرش میکنند: ” زن را خدا تو سرش زده که زن آفریده، تو دیگر حق این موجود مظلوم را ضایع نکن!” آنجا که به کارگر برمیگردد، این صفت وقتی استفاده میشود که دقیقا حقی از ایشان ضایع کرده اند، یا خود کارگر متوجه است که حقش را پایمال کردند، یا درصدند که اینکار را صورت دهند. “پیام همکار” به اینها اشاره دارد.
در دنیای سیاست ایران، از طرف کارشناسان و دولتمردان و سیاست بازان بورژوازی، چه در اپوزیسیون و چه در حکومت این صفت در جهت زیر پا گذاشتن حق کارگران کاربردهای فراوانی دارد. در این دنیا کارگر بودن خود پیشاپیش نشانه مظلومیت و یک نوع معصومیت است. هر شخصیت سرمایه، آنجا که میخواهند کارگر را فریب بدهد معلوم میشود هفت جد ایشان کارگر بوده، و با “نان حلال بزرگ شده است.” و آنجایی که میخواهند به کارگر حالی کنند که تو نقشی در تولید نداری، سعی دارند به او حالی کنند اگر سرمایه نباشد و کارفرما ( صاحب سرمایه) نباشد تو کارگر از گرسنگی می میری. “کارگر جماعت” خطاب کردن طبقه کارگر، بهیچ وجه اشاره به این ندارد که با یک طبقه اجتماعی روبرو هستیم. بلکه کاملا جنبه تحقیر کارگران را دربر دارد. گویا یک جمعیتی است که با زبان خاصی باید با ایشان روبرو شد، بهانه گیر است، از زیر کار در رو است، که بیش از حقش طلب میکند و بیش از هر چیز نباید گذاشت احساس کند که نیرویی هستند.
رژیم اسلامی سرمایه، کارگر را بر طبق آیات و احادیث قرآنی و روایت ائمه مفتخوران، “مستضعف” خطاب میکند. این صفت بار منفی بیشتری به همراه دارد. چرا که به شدت بر این تاکید دارد که کارگر بی پناه و ناتوان است. و اگر لازم شد باید دستی از سر تفقد و منت بر سر او کشید. با هزار منت و اما و اگر وعده دادند که در دنیای مردگان، دستان پینه بسته کارگر در آتش جهنم نمی سوزد! از قول پیامبر، جلادان یا نمیدانم کدام یک از معصومین بیکار و بیعار، فرموده اند: “عرق کارگر خشک نشده باید دستمزدش را پرداخت!” که معنی عملی آن شده عدم پرداخت دستمزد کارگر برای ماهها و گاهها برای سالها و هنگامی که کارگر دست به اعتراض بزند، از آنجا که فرد مظلوم نباید جیکش در بیایید تا همواره به این صفت شناخته شود، سربازان گمنام و با نام امام زمان با باتوم و گاز اشک آور و گلوله جنگی به سراغ آن موجود مستضفی می آید که “پایش را از گلیم اش درازتر کرده” و حق خود را میخواهد.
نکته اینجاست که متاسفانه مظلوم بودن کارگر به یک باور مهم بخشی از کارگران تبدیل شده است. بطوریکه هر گاه میخواهند سخنی از حق خود بگویند بیش از بیان هر چیز به مظلومیت کارگر اشاره میکنند. پیام همکار در کانال تلگرامی، کارگران مستقل هفت تپه به نکته ای ظریفتر در این باره اشاره دارد؛ او نوشته است:” کارگری که با مظلوم نمایی و گردن کج جلو بیاد هیچی نمیشه. هیچکس جوابشو نمیده. حرفش خریدار نداره و مثل گوسفند قربانی اش می کنن. سرنوشت تعدادی از همکاران در همین هفت تپه را ببینید تا بفهمی نوکری و مظلومیت اغلب با هم هستند. ما مظلوم نیستیم، توسط کارفرما و دولت استثمار شدیم.”
با هر اعتصاب و اعتراض، آنجا که کارگران بی هیچ پرده ای روبروی کارفرما و عواملش و حکومت قرار میگیرند، به پشتوانه مبارزه جمعی کارگران اولین چیزی که رنگ می بازد، فرهنگ حاکم در مظلوم و ضعیف شمردن کارگر است. ناتوانی کارگر در مواجهه با نظام ستمگر سرمایه داری به مظلوم بودن او بر نمی گردد، بلکه یک کارگر خود را مواجه با کل حاکمیت می یابد. اما فرهنگ حاکم بیش از هر چیز میخواهد همین نکته را مخفی کند که ناتوانی کارگر نه از سر این است که کارگر با کل دم و دستگاه سرکوب حکومت مواجه است، بلکه سعی دارد به او القا کند تو مظلوم هستی، تو کارگر باید مظلوم بمانی، حال ما شاید یک فکری به حالت کردیم! و جالب تر اینکه همه تصمیمات ایشان تماما در جهت استثمار بیشتر و بیشتر کارگر است. نمونه آخرین آن، قانون هفتم توسعه پنج ساله جمهوری اسلامی سرمایه است، که درتدارک هجوم هر چه وسیعتری به سطح معیشت کارگران است.
“فرهنگ کارگری” قدرت کارگر را در اتحاد او میدانند. این اتحاد مظلومان نیست، بلکه اتحاد کارگران مبارز است. این همکار در هفت تپه اشاره میکند که فرهنگ کارگری را باید از “اسماعیلها”، از آن فعالین مبارزی که به کارگر به چشم کسی نگاه میکند که حیات جامعه در گرو کار اوست و با قدرت جمعی میتواند به حق خود دست یابد، آموخت. این اشاره ای است به اینکه در سالهای اخیر علیرغم سرکوب همه جانبه فیزیکی و فرهنگی اما “فرهنگ کارگری” که کارگر را نه مظلوم، بلکه “زندگی بخش” تعریف میکند بر جنبش کارگری مسلط شده است. واین باید بیش از پیش پر رنگ شود.
جمهوری اسلامی سرمایه علیرغم اینکه سعی میکند خود را بی توجه به مطالبات کارگران معترض نشان دهد، اما کارگران عملا توانسته اند، حق اعتصاب را با اعتصابات مداوم و پرشمار و گاه بسیار طولانی بر این حکومت ستمگر تحمیل کنند. کارگران مبارز، در تلاشند که مسئله تعیین دستمزد را بعنوان حق خود کارگران به عنوان صاحبان کالای نیروی کار جا بیندازند. یا در مواردی دیگر، مانند تلاش همه این سالهای حکومت که سعی کرده به ظلم خود در حق کارگر رنگ و بوی قانونی بیشتری بزند، کارگران ایستادگی کرده اند. از جمله در سال گذشته در مورد مستمری بازنشستگان تامین اجتماعی، که در نتیجه مبارزه چندین ماهه بازنشستگان، حکومت مجبور به تن دادن به خواست کارگران گردید و به حکمی که در کف خیابان صادر شد گردن نهاد. با حکومت اسلامی سرمایه نمی توان با گردن کج طرف شد، بلکه به تجربه تاریخی و هم اکنون جنبش کارگری، بورژوازی تنها در مقابل اتحاد کارگران مبارز مجبور به عقب نشینی میشود. “مناسبات کارگر و سرمایه دار ظالمانه است”؛ و این از نفس نظام سرمایه داری نشات میگیرد، تنها با مبارزه متحد کارگران میتوان بر این ظلم نقطه پایانی گذاشت.