پیشروی های اعتراضات بازنشستگان کدامند؟ – یاشار سهندی
طبق اخبار منتشر شده فیش های حقوقی شهریورماه بازنشستگان تامین اجتماعی صادر شده و افزایش حقوق سایر سطوح مزدی طبق مصوبه شورای عالی کار اعمال شده است. خبری است خوش در انتهای یک مبارزه پیگیرانه و نابرابر برای بازنشستگان و بیشتر از آن برای طبقه کارگر ایران.
کسی در کانال تلگرامی شورای بازنشستگان ایران یادآور شده:” گرچه این میزان افزایش (۳۸ درصد به اضافه ۵۱۵ هزار تومان) هم دیگر تکافوی هزینه های جاری زندگی را نمیکند اما تا همینجا هم مبارک وجود بازنشستگانی باشد که خیابان را رها نکردند.” نویسنده این یادداشت ادامه داده:” درتاریخ خواهند نوشت که در سال ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ ، بازنشستگان به مصاف با دولتها و نهادهایی رفتند که حقوق آنها را زیر پا گذاشتند و تصورشان این بود که صدای مطالبه گری را با بگیر و ببند و تهمت های امنیتی خاموش خواهند کرد.اتحاد و همبستگی بازنشستگان بالاخره سماجت دولت در پافشاری بر اقدام غیرقانونی اش را درهم شکست و وادار به پذیرش خواسته برحق بازنشستگان سایر سطوح مزدی تامین اجتماعی گردید. “
به راستی در تاریخ خواهند نوشت در مصافی نابرابر در مقابل حکومتی سفاک، که به هیچ بنی بشری رحم نمی کند و تنها زبانی که میشناسد باطوم و گلوله در خیابان و شکنجه و طناب دار در زندان است بخشی از طبقه کارگر در ایران پا به میدان مبارزه گذاشت که عرفا و سنتاً از کار که بازنشسته میشود گویا دیگر به طبقه کارگر تعلق ندارد و هیچ ربطی هم به سوخت و ساز این طبقه ندارد. گویا کاری ندارد جز اینکه منتظر مرگ بنشیند؛ یا اینکه برای تامین زندگی تن با کاری دیگر بدهد واینبار چون بازنشسته است بی حقوق تر از یک کارگر شاغل تعریف میشود. بازنشستگی برای این دسته از کارگران نه یک امتیاز، بلکه به یک نکته منفی تبدیل میشود، که باید خودش را از چشم “ماموران قانون” مخفی کند، و کارفرما به این بهانه او را ایزوله میکند. از سوی دیگر نه خود او و نه کارگر شاغل دیگر خود را همدرد نمی یابند. اما کارگران دیروز، بازنشستگان امروز با مبارزات شجاعانه شان توانستند این تصور غلط را در هم بشکنند.
حکومت کارگران شاغل را به انواع و اقسام کارگر قراردادی، پیمانی و روزمزد تقسیم کرده، و حقیقت این است با این ترفند موفق شده ضربه کاری بر جنبش کارگری بزند. اما این تقسیم بندی های تحمیلی حکومت سرمایه اسلامی در مورد کارگران بازنشسته بی معنی شده، و این خود به یکی از نقطه قوتهای اعتراضات بازنشستگان تبدیل شد. با تقسیم شدن بازنشستگان “حداقل بگیر” و “سایر سطوح مزدی” که در نتیجه شیوه و نوع تعیین میزان مستمری بازنشستگی پیش می آید، رژیم اسلامی سرمایه سعی کرد این را هم بهانه تمکین نکردن به خواسته بازنشستگان سازد. حکومت یکی از بهانه هایش این بود که حداقل بگیران ۶۰ درصد جمعیت بازنشستگان را تشکیل میدهند و در نتیجه با افزایش ۵۷ درصدی حقوق این بخش از مستمری بگیران منت سر بازنشستگان هم داشتند(!)، اما این حقه بازیها هم کارساز نشد و بازنشستگان پیگیرانه بر خواسته خود پافشاری کردند.
سرکوبگریها حکومت و ممانعت شدیدش در شکل گیری هر گونه تشکل کارگری در مکانی معینی، خیال حکومت را ظاهرا راحت ساخته بود که اتحاد کارگری شکل نخواهد گرفت. بازنشستگان ذوب آهن اصفهان در یازده سال پیش در کف خیابان تجمع اعتراضی علیه عدم پرداخت حقوق داشتند. و “مبارزه و اعتراض بازنشستگان” از آن زمان در جنبش کارگری موضوعیت یافت. در بطن همین مبارزه مشخص بود که مجمع عمومی در کف خیابان شکل گرفت و در واقع نقطه شروع این حرکت بود که فقط در کف خیابون، حق بدست آمدنی است.
با گسترش شبکه های احتماعی، طبقه کارگر ایران توانست بر مانع جدی که حکومت ایجاد کرده بود تا اتحاد مبارزاتی کارگران شکل نگیرد، غلبه پیدا کنند. شبکه های اجتماعی در واقع به ستاد تشکل ها تبدیل شد و کف خیابان به میدان مبارزه. بازنشستگان در طی مبارزات خود به بهترین وجه از امکانات شبکه های اجتماعی استفاده کردند و این خود را در هماهنگی شعارها، مکانها، و زمان مبارزات به خوبی نشان داد. همه بگیر و ببندها و تهدیدات حکومت نیز نتوانست مانعی بر سر مبارزه بازنشستگان ایجاد کند.
در شهرهای کوچک و یا چندین شهر در یک استان، عملا مسئله مبارزه و اعتراض بازنشستگان و زندگی کارگران به مسئله کل شهر و استان تبدیل شد. باید یادآور شویم پیش از این هم کارگران هفت تپه با کشاندن مبارزه خود به خیابانهای شهر شوش و موقعیت نیشکر هفت تپه در این شهر، کل شهر را درگیر مبارزه کرده بودند. این تجربه موفق در مبارزات بازنشستگان تکرار شد اما در سطح سراسری. پیشروی مهمی که میتواند راهنمای مبازرات بخش های دیگر طبقه کارگر باشد. مسئله یک کارخانه را در صورت وجود کوچکترین امکان باید به مسئله کل شهر تبدیل کرد. باید مبارزه از حصار شرکتها و کارخانجات را به کف خیابانها شهرها کشاند و به مسئله همه شهر تبدیلش کرد.
مبارزات بازنشستگان در عرصه خواست افزایش حقوق مصوبه حکومت، به ثمر نشست اما مطالبات کارگران بازنشسته هنوز بطور کامل محقق نشده، که مهمترین آن همسان سازی حقوق هاست. از سوی دیگر، چند ماه دیگر؛ بار دیگر مسئله افزایش و تعیین پایه حقوق های سالانه مطرح میشود. بطور سنتی ( یک سنت اشتباه) مبارزه بر سر تعیین مقدار افزایش دستمزد مسئله کارگران شاغل است. اما مبارزات سال ۱۴۰۱ نشان داد که این در واقع مسئله کل طبقه کارگر، بخصوص بازنشستگان هم هست. از سوی دیگر حکومت در پی این است در صورتی که توانش برسد سن بازنشستگی را افزایش داده و دریافتی های کارگران در آستانه بازنشستگی را کاهش دهد و نیز تعیین مستمری بازنشستگی را با افزایش میانگین دو سال آخر به پنج سال آخر دریافتی کارگران بیمه شده، عملا باعث سقوط مستمری بازنشستگی گردد. اینها مسایلی نیست که تنها به یک بخش از کارگران مربوط باشد. اینها مسئله همه کارگران اعم از قراردادی و پیمانی و روزمزد و بازنشسته است. با تجربه و دستاوردهای مبارزات کارگران بازنشسته در سالهای گذشته و بخصوص سال ۱۴۰۱ و با اتکاء به آن باید در این موارد حکومت را وادار به عقب نشینی کرد.
همچنین باید یادآور شد که مبارزات کارگران بازنشسته در بطن یک مبارزه اعتراضی سراسری علیه حکومت شکل گرفت و تداوم یافت. و پیشرویهای مبارزات کارگران بازنشسته میتواند سبب گسترده تر شدن مبارزات کل طبقه کارگر علیه حکومت اسلامی شود. از جمله شاهد بودیم که در اعتراضات آنها ظاهرا یک خواسته حقوقی و مطالباتی خاص مطرح بود اما اکثر شعارهای تجمعات بازنشستگان مقامات بالای حکومت و ارگانهای اصلی حکومت نشانه گرفته بود. و در بطن همین مبارزات شعارهایی که وحدت بخش کل طبقه کارگر بود مانند “مرگ بر این بردگی”، “مرگ بر این بندگی” و یا “معیشت و منزلت حق مسلم ماست” به شعارهای اصلی این مبارزات تبدیل شد. این شعارها خصلت نمای جنبش طبقه کارگر است؛ شعارهایی که کل جامعه شنید و این شعارها باید به خواسته کل جامعه بدل شود تا درکنار شعار اداره شورایی، آلترناتیو کارگری دست بالا را در مبارزات اعتراضی سراسری علیه حکومت پیدا کند.