کارگران و انقلاب جاری-کورش متین
خیزش سراسری که نزدیک به دو ماه است در جریان است تمام معادلات حکومت جمهوری اسلامی را به هم ریخته است. این جنبش ممکن است در نزدیکترین فرصت با یک قیام میلیونی حکومت را سرنگون کند. اما اگر در فاصلهی زمانی کوتاهی نیز، قیام عظیم مردمی برای سرنگونی کامل حکومت شکل نگیرد، باز هم این جنبش خصلتهای کامل یک انقلاب را داراست و تاکنون نشان داده که دیگر به اوضاع قبل از خیزش تودهای بازنخواهد گشت. این انقلاب جاری هر چقدر هم که اُفت و خیز داشته باشد اما سرنگونی جمهوری اسلامی را بعنوان اصلیترین و اولین اقدام خود به محتملترین تحول سیاسی در ایران تبدیل کرده است.
انقلاب جاری اگرچه در اعتراض به قتل حکومتی مهسا امینی آغاز شد، اما سریعاً خود را بعنوان جنبشی عظیم برای سلب وضعیت موجود و برای سرنگونی جمهوری اسلامی نشان داد.
ما اکنون در شرایط اعتلای جنبش سرنگونی قرار داریم که سالهاست در جریان است.
بر کسی پوشیده نیست که وقوع خیزشی به این گستردگی و تا این حد تعرضی همچون رعدی در آسمان بی ابر نمیتواند باشد.
این جنبش تودهای که در خیابانهای ایران جاری است از یکسو حاصل سالها نارضایتی بخشهای مختلف جامعه از عدم تحقق مطالبات انباشته شدهای است که عملا تداوم زندگی را ناممکن کرده و از سوی دیگر بن بستی است که حکومت با سرکوب و غارت جامعه به مردم تحمیل کرده است و سالها و بلکه دهههاست روزنهی هیچ گشایشی برای مردم متصور نیست.
اما کارگران کجای این انقلاب قرار دارند؟
همانطور که اشاره شد سالهاست که بخشهای مختلف جامعه در تلاش و مبارزه برای دستیابی به مطالباتی هستند که روز به روز بر حجم و انباشتگی آن اضافه میگردد و نقطه امیدی برای حصول آنها نیز وجود ندارد
در این مسیر مبارزات طبقه کارگر و تمامی مزدبگیران جامعه همواره بستر اصلی درگیری و کشاکش با حکومت بوده است. کارگران بیشترین حجم از تعرض حکومت به ساحت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود را متحمل شده و همواره نیز در جنگ و جدال با این تعرض همهجانبهی حکومت بودهاند. هرچند تلاش برای تحقق هر درجه و اندک بهبودهایی در وضعیت معیشتی و اجتماعی کارگران همواره نقطه حرکت جنبش اعتراضی کارگران بوده است، اما دورنمایی که برای اکثریت طبقه مزدبگیر قابل فهم بوده این است که تغییر بنیادین در وضعیت جامعه و خصوصا کارگران در گرو سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی است.
از همین روست که کارگران نیز مانند هر بخشی دیگر از جامعه سریعاً در اعتراضات علیه حکومت و تحرکات سرنگونی طلبانه شرکت داشتهاند.
جدای از جنبش جاری، اعتراضات دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ بخاطر گستردگیاش در مناطق جغرافیایی مشخصی که داشت و همچنین دلایل اصلی شروع آن خیزشها، حضور کارگران و اقشار محروم و کم درآمد جامعه بسیار نمایانتر بود.
اما در جنبش جاری نیز هم کارگران و هم فرزندان کارگران بخش عمدهای از معترضینی هستند که دانشگاهها و خیابانها را به تسخیر خود درآوردهاند.
نکتهی بسیار حائز اهمیت دیگری که در انقلاب جاری شاهد آن بودیم این است که شاید برای اولین بار پس از انقلاب ۵۷، کارگران با خواست سیاسی علیه حکومت دست به اعتصاب و اعتراض زدند. شاید اعتصاب کارگران پروژهای در ۱۸ و ۱۹ مهرماه زیاد گسترده و مداوم نشد و در چند پروژهی پتروشیمی و پالایشگاه فقط صورت گرفت اما نتایج مهم و ملموسی داشت. اول اینکه کارگران به شکل طبقاتی و سازمانیافته خود را جدای از انقلاب جاری نمیدانند و هر جا و هر زمان که امکان یابند دست به اعتصاب و اعتراض هماهنگ علیه حکومت میزنند و دوم اینکه گفتمان جدی اعتصابات کارگران در جریان خیزش سراسری به شکل گستردهای رسانهای شده و مورد توجه عمومی قرار گرفت. این توجه عمومی به اعتصاب کارگران در جریان انقلاب جاری نیز خود دو عنصر مهم را نشان میدهد. اول اینکه اهمیت و جایگاه ویژه دخالتگری و اقدام متحدانه کارگران در تضعیف حکومت و وارد کردن ضربه نهایی به یک آگاهی عمومی تبدیل شده است، بطوریکه حکومت سریعا وحشت زده شده و دست به سرکوب خشن زد و کارگران در بخشهای زیادی بیشتر از قبل متوجه این ویژگیِ اهمیت اعتصابات شدند و دوم اینکه استقبال گسترده مردم و انقلابیون در کف خیابان از اعتصابات نشان داد که چقدر جامعه پذیرای نقش آفرینی کارگران در تحولات سیاسی جاری است.
این پذیرا بودن جامعه نسبت به نقشآفرینی طبقه کارگر میتواند سریعا به پذیرا شدن نسبت به جریانات و احزاب سیاسی کارگری نیز ختم بشود. البته لازمه این امر نقش آفرینی دقیق و سریع کارگران کمونیست و کمونیستهای کارگری در سازماندهی انقلاب و به طریق اولی سرنگونی جمهوری اسلامی در سریعترین زمان ممکن است.
انقلاب جاری مردم ایران بخاطر آن خصلت همگانیِ خلاصیطلبی و سلب عمیق و رادیکال وضعیت و مناسبات موجود نمیتواند خصلتهای رادیکال کمونیسم کارگری را با خود به همراه نداشته باشد.