کارگری کردن نوعی مجازات است – یاشار سهندی
یک وقتی، یک دوستی در مورد حکم خلع لباس کردن یک آخوند که توسط دادگاههای خود آخوندها صادر میشود، جمله دردناکی به این مضمون گفت: “ببین از نظر اینها، مائی که لباس معمول تنمان است چقدر پست هستیم که برای تحقیر یک آخوند او را محکوم میکنند مثل آدم لباس بپوشد!” و حال جمهوری اسلامی نگاه سخیف خود را نسبت به کارگر با محکوم کردن زنانی که علیه حجاب اسلامی به مبارزه برخاسته اند به “شستن میت”، “تمیز کردن معابر عمومی” یا “نظافت چی” در ادارات دولتی مانند وزارت کشور، بار دیگر ثابت کرد در بی شرمی هیچ حد و مرزی را نمی شناسد. البته باید تاکید شود اگر کسی محکوم به کار مثلا جوشکاری در زیر تیغ آفتاب در بَر بیابان نمی شود، نه اینکه کارگر جوشکار از شان بیشتری نسبت به کارگر خدماتی برخوردار است، تنها به دلیل اینست که حاکمان میدانند برای همچین کارهایی، تخصص و تجربه لازم است و گر نه اساسا کارگر بودن نوعی مجازات است، که گریبان اکثریت جامعه را گرفته است.
کارگزاران این حکومت هر موقع خود را در برابر اعتراضات کارگری در تنگنا می یابند خود را کارگر می شمارند یا کارگرزاده میشوند. اما آنجا که میخواهند بخشی از جامعه را سرکوب کنند کارگر بودن، نوعی مجازات تلقی میشود.
زنی که میخواهد خود باشد، آزاد باشد، آنجور که دلش میخواهد در جامعه ظاهر شود، به این جرم بزرگ باید کارگری کند. در پاسخ یکی از این محکومان چه محکم و پر قدرت تاکید کرد و گفت:” مجازات ما همکار شدن با خواهران و برادران شریفمان نیست، مجازات ما دیدن روی شماست.”
اما در این میان حقیقت بس تلخ لاپوشانی میشود. اینکه جمهوری اسلامی کارگر بودن را پست میشمارد، حتی همانموقع هم که برخی از کارگزارانش مجبورند به ریاکاری مدعی شوند و بگویند که “خودم هم کارگرم”. منشاء این گفته نیز بیش از آنکه بواسط شرافت این بخش از جامعه و زحمت بی ارج و قربی که در تولید ثروت جامعه تحمل میکنند باشد، به این برمیگردد که کارگر موجودی تو سر خورده و مظلوم معرفی میشود که باید دستش را گرفت و مثلا با یک کیسه برنج میشود خامش ساخت. و منشا این نگاه از نظامی است که بر استثمار کارگران استوار است. این نظام دو سو دارد، سوی کار و بدبختی، و سوی دیگر پول و در اختیار داشتن بهترین امکانات جامعه بدون هیچ رنج و مشقتی. آنهایی که به پول و ثروت رسیدند ظاهرا نتیجه این است که از “فرصتها” خوب استفاده میکنند و آنهایی که سهم شان از زندگی فقط کار کردن است، به همان نسبت “فرصت سوز”.
در همین یکی دو هفته گذشته، سایتهای حکومتی مرتب خبری را با عنوان: ” کارگر کارواشی که میلیاردر شد” را منتشر و در تکثیر آن اصرار داشتند. آنچه اساس این داستان است که کارگر بودن و بخصوص شستن خودروی دیگران، از پیش یعنی “شغل پست”، و بر اساس معیار نظام طبقاتی کنونی حاکم، سوی دیگر این پستی حتما میلیاردر شدن است. بر اساس داستان منتشر شده که اصلا جزییات آن مشخص نیست، کارگر مورد بحث بر اساس معیارهای نظام سرمایه داری انسان زیرکی بوده و حواسش بوده که دستمزدش را پس انداز کند و در عین حال اخبار را هم دنبال کرده که کجا سرمایه گذاری کند و به این ترتیب طرف الان به آرزویش رسیده است. آنهم تصاحب یک دو جین خودروهای مدل بالاست که قبلا آنها را به دقت می شسته و حواسش بوده که این وسط انعام خوبی دریافت کند! در این میان چیزی که لاپوشانی میشود، سرنوشت میلیونها کارگری است که در سراسر جهان در کارواش ها مشغول بکارند. بخصوص در ایران در برخی کارواش ها، کارگران حتی حقوق ثابت ندارند و صاحب کار لطف کرده و در تابلویش قید کرده است: کارگران حقوق ندارند چشم امیدشان به بذل و بخشش صاحب خودرو است!
صبا آلاله، روانتحلیلگر اجتماعی به رادیو زمانه در مورد احکام صادر شده علیه زنان می گوید:” حکومت با تحقیر سیستماتیک جامعه کارگری، تبعیض و نابرابری در طبقات اجتماعی را افزایش میدهد، زیرا شرط بقای خود را در بیارزش جلوه دادن گروهی و ارزشمند جلوه دادن گروهی دیگر میداند. او با بیان اینکه بیارزش جلوه دادن بخشهایی از جامعه، عزتنفس و ارزشمندی آنان را زیر سوال میبرد میافزاید: در نتیجه این اقدام سیستماتیک این افراد خود را برای دستیابی به مطالبههایشان محق نمیدانند و ممکن است در برابر هرگونه ظلمی سر خم کنند و این حکومت تمامیتخواه را از اعتراضهای سراسری مصون نگه میدارد.” این که این تحقیر میتواند موجبات سر خم کردن بخشی از جامعه شود، در جایی جواب میدهد که آن بخشهای جامعه که مورد تحقیر قرار گرفته اند معترض نباشند، نه در جایی مانند ایران که بنا به آماری منتشر شده در ۴ ماهه سال ۱۴۰۲ اعتراضات کارگری افزایش چهار برابری نسبت به همین ماهها در سال پیش را نشان میدهد. جمهوری اسلامی از سر استیصال و پریشانی در مقابله جنبش اعتراضی زنان در دنیای حقیر و پست خود فکر میکند با مجازات کارگری کردن، زنان را به عقب نشینی وامیدارد. اما بی هیچ شک و شبهه ای هیچ خللی در مبارزه زنان و کل جامعه علیه جمهوری اسلامی ایجاد نخواهد کرد. بلکه برعکس بر خشم زنان و کل جامعه، از جمله کارگران می افزاید.
“تحقیر سیستماتیک کارگران” اما نه مختص جمهوری اسلامی، نه مخترع آن است. بلکه همانگونه که گفته شد، اساس نظامی است که مبتنی بر استثمار نیروی کار کارگر است. حکم قضایی “کار اجباری” یک حکم تثبیت شده در دنیای سرمایه داری است که به اشکال گوناگون در دنیا اجرا میشود. این محکومیت قضایی کار اجباری اما، بدون هیچ حکم قضایی، بطور روتین در کل دنیا در حال اجرا است. مجرم یعنی کارگر، چون دست اش از وسایل تولید کوتاه است و تنها وسیله اش برای نمردن از گرسنگی، نیروی کارش است؛ که خریدار به پشتوانه دولت و دستگاه قضایی و زندان و نیروهای امنیتی چند و چون فروش آنرا تعیین میکند، شیوه ای کاملا سیستماتیک است که اساس آن بیش از هر چیز بر تحقیر سیستماتیک بسیار خشن کارگران استوار است.
جمهوری اسلامی اما حکم قضایی کار اجباری را تحت فشار یک انقلاب زیرو کننده و برای سرکوب آن به زمخت ترین شکل ممکن اجرا میکند. این احکام پیش از هر چیز اثبات کننده حقارت حکومت الله بر زمین است که روزی از ترس قدرت طبقه کارگر، خود خدا را هم کارگر معرفی کرد. این چنین حکم هایی، جامعه را بیش از پیش قانع کرده که برای ندیدن روی کسانی که شریفترین بخش جامعه را تحقیر میکند، روز سرنگونی حکومتی که کارگزاران آن کوچکترین بویی از شرافت و انسانیت نبرده اند باید جلو انداخت.