گرسنگان همیشه خودکشی نمی کنند – یاشار سهندی
در سایه سیاه رژیم اسلامی سرمایه، کم فاجعه رخ نمی دهد. زندگی مان مملو از خبر مصیبت بار شده است. جایی نیست که قدم بگذاری و نمونه ای از آن را نبینی و یا نشنوی. گرسنگی و خودکشی، دزدی، تن فروشی، رها کردن خانواده و…، حکومت اسلامی عین فاجعه است. اما همه داستان به اینجا ختم نمی شود. ما با جامعه ای روبرو هستیم درعین حال از هیچ تلاشی برای کنار زدن بختک حکومت اسلامی فروگذاری نکرده است.
فاجعه ای بزرگ در روایتی کوتاه
” ممد آقا، هرکاری باشه میکنم. شما کاسبید. اهل محل را میشناسید. نمی رسه، تو خرج روزمره موندم. نگام نکن پا به سن گذاشتم ( به نظر نزدیک ۷۰ سال سن داشت) اما میتونم نظافت یک ساختمون انجام بدم. کسی کارگر نظافت چی یا نگهبان جایی، نمیدونم ساختمونی، انبار خواست، از پسش برمیام. با این حقوق بازنشستگی درمانده شدم. زنم مریضه. پیش نوه هام شرمندام… ممد آقا… ” بغض نگذاشت بیشتر از این ادامه بدهد. ممد آقا صاحب مغازه تعمیرات وسایل خانگی است. نگاهش به من افتاد. پر از عصبانیت. با همان حال پرسید: “چی میخوای!؟” پیرمرد که تازه متوجه حضور من شد نگاهی به من انداخت و رو به ممد آقا کرد گفت:” ببخشید سرت را درد آوردم!” و رفت. این گوشه ای بسیار کوچک از رنج و بدبختی ای است که بر سر مردم آوار کرده اند. ولی همین گوشه های کوچک نشان ازفاجعه ای بس بزرگ و عمیق دارد.
خودسوزی، طغیان علیه خود
در خبرها آمده که ۸ کارگر در طول ۷۰ روز خودسوزی کردند. اسم این خودکشی ها را “خودسوزی معیشتی” گذاشتند. حسین راغفر اقتصاددانی که عمرش را برای جمهوری اسلامی گذاشته شاید گره از کار سرمایه بگشاید، در این مورد می گوید:” خودسوزی یکی از بدترین اشکال خودکشی است، چون روشهای دیگری هم برای خودکشی هست ولی کسی که خودسوزی میکند میخواهد اعتراض خود را هم بیان کند. خودکشی و به خصوص خودسوزی را باید به عنوان یک طغیان در نظر گرفت، به عنوان نوعی شورش ولی این شورش به جای اینکه علیه عوامل شکل بخشی این نارضایتی باشد، علیه خود فرد است به این معنا که فرد مبادرت به خودکشی میکند و طغیان خود را اینگونه نشان میدهد…. قطعا بسیاری از مردانی که دست به خودسوزی می زنند نسبت به خانواده و نزدیکانشان تعهداتی دارند که خود را از اجرای این تعهدات و تامین نیاز اولیه خانواده ناتوان دیدهاند و همزمان، با برخوردهای بسیار غیرانسانی کارفرما یا افرادی که بر معیشت و زندگی آنها تاثیر دارند، مواجه شده و خود را ناتوان از احقاق حق خودشان دیدهاند که دست به خودسوزی زدهاند.”
طغیان علیه خودسوزی
پدیده خودکشی و خودسوزی نتیجه کارکرد شوم سرمایه داری اسلامی شده در ایران است. ویدیوی کوتاه از اسماعیل بخشی موجود است که با بغض اشاره میکند که کارگری در هفت تپه برای یک میلیون و دویست خودش را آتش زده و بر این زندگی لعنت میفرستد. این اما همه واقعیت نیست. همه برای اعتراض دست به خودکشی و خودسوزی نمی زنند. اسماعیل بخشی را به شدت شکنجه کردند چرا که عملا نشان داد میتوان علیه خودسوزی طغیان کرد. او به واسطه اینکه پیگیر مطالبات خود و همکارانش بوده از هفت تپه اخراج شده است. و هنوز یکی از خواستهای اصلی کارگران هفت تپه بازگشت اسماعیل بخشی برگشت به کار است و جواب میشنوند این مسئله امنیتی است و خیلی از نهادها باید نظرشان جلب شود!
اگر خود سوزی نوعی طغیان و اعتراض فرد مستاصل است اما چندین سال است که اقتصاددانان و جامعه شناسان، آنهایی که سعی کردند عصای دست جمهوری اسلامی باشند هشدار دادند که “آتشفشان شورش گرسنگان” در راه است. گرسنگانی که از همه جهات در زندگی روزمره به بن بست رسیده اند اما برای رهایی همگانی از این بن بست، به مبارزه برخاسته اند. انبوهی اعتصابات و اعتراضات کارگران، کشاورزان، مردم شهرهای کوچک به واسطه تجمعات اعتراضی نام شهرشان همه جا میشود، گواه برکشیدن شعله های این شورش است.
“محذوفان” در صحنه
در سال ۹۸ اقتصاددانان و جامعه شناسان، در اپوزیسیون، تصمیم به انکار حضور گرسنگان در خیزش ۹۸ گرفتند و سعی کردند هر جوری هست خیزش آبان ۹۸ را بچسبانند به “طبقه متوسطه”؛ و مدعی شدند این طبقه متوسط است که به سوی فقر رانده شده” و مدعی شدند که کارگر جماعت را آنقدر گرفتار خودش کرده اند که نای به خیابان آمدن ندارد! بعد از اعتراضات ۵ ماه اخیر، معلمان، بازنشستگان، کارگران، اعتراضات به فاجعه متروپل آبادان، بار دیگر جامعه شناس و اقتصاددان و به جمع ایشان “پژوهشگر فلسفه” اضافه شده تا منکر حضور کارگر، فرودستان در خیابان شوند. تلاش میکنند این تصویر را بسازند حضورفرودستان یعنی گسترش خشونت، چون اهل اعتراض مدنی نیستند و اصولا حوصله این کار را ندارند!
احمد علوی اقتصاددان ساکن سوئد، که این اواخر بختش باز شده و مورد مصاحبه تلویزیونهای مانند ایران اینترنشنال واقع میشود، در یادداشتی به وضعیت “شاخص فلاکت” پرداخته است. عنوان این یادداشت هست:” اقتصاد خانوار کارگری در شرایط تورم مزمن” ؛ و در طی یادداشت با آمار و ارقام و تحلیل آنها، خواننده را هشیار میکند:” تفاوت میان سبد دارایی های خانوارهای کارگری و اقشار با درآمد بالا خود را در شکاف طبقاتی در قالب نحوه معیشت و زیست، استاندارد و کیفیت زندگی نشان میدهد.”
حالا ما از یک اقتصاددان که مسئله اش چگونگی سازمان یافتن سودآوری بیشتر برای سرمایه است انتظار نداریم بگوید که چگونه کارگر میتواند از این وضعیت خلاصی یابد. اما در پاراگراف انتهای این یادداشت به یک جایی، یا به یک کسانی اطمینان میدهد که از کارگر کاری برنمی آید! توجه کنید:” البته هرچند این شاخص تا حدی بازگو کننده فشار معیشت بر دوش خانوار است ولی نمیتواند همه ابعاد تنگناهای اقتصادی خانوار کارگری را بازگو کند. چه متغیرهای دیگری همچون منزلت اجتماعی و تاثیر گذاری و نفوذ سیاسی- در سطح خرد و کلان- آنها نیز از فلاکت این خانوارها تاثیر میپذیرد…” و بعد به نتیجه گیری ایشان دقت کنید: “… بیدلیل نیست که خانواده های حاشیهنشین اقتصادی قادر نیستند بهطور موثر در زندگی اجتماعی و سیاسی و دگرگونی آن مشارکت کنند.”
آرش جودکی، که پژوهشگر فلسفه ساکن بلژیک معرفی شده در یادداشتی دیگر، البته بدون هیچ ربطی به یادداشت احمد علوی، ولی همراستا با ایشان، موضوع را البته با کلامی فاخر که ظاهرا بار فلسفی دارند بیشتر باز میکند.
ایشان بعد از یادآوری یک نمایشنامه که شخصیتی دارد از فرودستان جامعه که اسلحه ای را دزدیده، و معتقد به بکار بردن آن است، تاکید میکند: پیام هشدارآمیز این نمایشنامه … که … تابلوی اخلاق و رفتار لایههای میانی و فرادست جامعه امروز ایران را ترسیم میکند، دلنگرانی همین لایههاست: خشونتی که در نبود اصلاحات سیاسی میتواند سر برآورد، از سوی لایههای فرودست جامعه خواهد بود. همین دلنگرانی و هشدار را در نامگذاری خیزشهای خرداد ماه امسال مییابیم: شورش گرسنگان.”
از نگاه جناب پژوهشگر ساکن بلژیک، شورش گرسنگان: “از دیدگاه شهروندین (پولیتیک) نه تنها ترکیب نابجایی است، بلکه چیستی جنبش شهروندین را هم تحریف میکند. چرا که “مردم” نام کسانی است که به نام داد و به بویه داد، دربرگیرنده آزادی و برابری، برمیخیزند. گرسنگی سرشتشان نیست، قطرهای است که کاسه صبرشان را لبریز میکند.” (پرانتز در اصل مطلب است) آرش جودکی ادامه میدهد:” «ما»ی معترض، گروه اجتماعی ویژهای که بتوان آن را همچون «گرسنگان» شناسایی کرد، نیست، بلکه گروه ناشمردگان است.” و بعد از تعریفی شاعرانه از مردم و بر این بستر چگونگی شهروند شدن، خواننده را به همان نمایشنامه که فرودستان را خشونت طلب دانسته ارجاع داده و چنین حرف آخرش را میزند: “این نمایش یک سپهر همگانی میآفریند که در آن سخن و سخنپروری میباید فرمان برانَد؛ کاری که از دهان گرسنه برنمیآید.”
بیش از هر چیز باید یادآوری کنم در یادداشتهای دیگری با عناوین:” جراحی اقتصادی غارتگران؛ خود آگاهی جنبش گرسنگان” و ” شورش گرسنگان، شورشی برای معیشت و منزلت” در نشریه کارگر کمونیست ۷۲۷ و ۷۲۸ به موضوع جنبش گرسنگان پرداخته ام . اما لازم به تاکید است این تلاش همگانی اندیشمندان و مدافعان نظم سرمایه داری یک اشتباه معرفتی نیست، این تلاشی است برای حذف همان فرودستان که “محذوف شدگان” می نامند از تحولات اجتماعی و نادیده گرفتن مبارزات مردم کارکن و گرسنه. در نزد ایشان فرودستان اگر از فرط استیصال به وقت تنگدستی و تحقیر مداوم از فرادستان، دست به خودکشی از هر نوع آن بزنند، بیشتر پذیرفته تر است تا اینکه با وجود همه تنگدستی و لگدمال شدن همه عزت انسانی اش در خیابان حضور دارد و فریاد منزلت خواهی در پرتو داشتن معیشت را بر سر بهره کشان حاکم میکشد.
طبقه کارگر در ایران اگر ارزان بوده، خاموش نبوده است. یعنی نتوانسته اند ساکتش کنند. در فاصله هر خیزشی در سالهای گذشته کارگران ومعلمان و بازنشستگان مبارزات شان بی وقفه ادامه داشته است. درمقطع خیزشها بخصوص در ۹۶ و ۹۸ آن نیروی که در خیابان ها حضور داشتند گرسنه ای بود که دهانش به فریاد باز شد. “شورش گرسنگان”، بیش از هر چیزی نشانگر این است که محذوفان را نمی شود حذف کرد.