۸ مارس و زنان کارگر و مزدبگیر کارگر کارگاهی- حمید دائمی
در آستانه روز جهانی زن(۸ مارس) قرار داریم. روزی که پیشروان جنبش زنان، به نمایندگی از همه زنان مزدبگیر و محروم و مورد ظلم و ستم؛ پرچم مبارزه برای آزادی و برابری زنان در همه عزصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی را برافراشتند. اولین خواست و مطالبه جهانی زنان، مبارزه همه جانبه با تبعیض و نابرابری است و این حکم انسانی که “آزادی زنان، معیار آزادی جامعه” است را مشعل و راهنمای آیندگان قرار دادند.
با گذشت بیش از صد سال از این فراخوان جهانی؛ همچنان نابرابری ها وتبعیضات علیه نیمی از جامعه جهانی ادامه دارد. به همین میزان، شاهد مبارزه برای این خواست بدیعی به اشکال مختلف در سرتاسر جهان هستیم. در ایران اما این مبارزه بسیار عمیق تر و گسترده تر از دیگر نقاط جهان است. بیش از ۴۵ سال است که زنان در ایران تحت حاکمیت سرمایه اسلامی؛ نه تنها با تبعیض در مزد و مطالبات معیشتی، که در جدال برای رهایی از بردگی و فرودستی محض و در ستیز برای برسمیت شناخته شدن هویت خویش بعنوان انسان مبارزه می کنند. و این جنگ هر روزه زنان با رژیم جنایتکار دیکتاتوری است که زن ن را ذیل و مایملک مردان می شمارد و فردیت و هویت انسانی آنها را در همه عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، حقوقی، فرهنگی نادیده می گیرد و حتی بقاء آنان را منتسب به مردان می شمارد.
زن بودن در ایران به معنی متولد شدن در میدان نبرد است. جایی که مجالی برای طبیعی و انسانی زیستن نیست و از همان بدو کودکی با لشکری از قوانین و مناسبات مردسالار مواجهی و لاجرم در ستیز برای بدست گیری حق پایه ای انسانی خویش خواهی بود. از همین رو زنان از خانه تا کارخانه، خیابان تا ادارات و در تمامی سطوح زندگی اجتماعی، در تلاش و مبارزهای مضاعف، یکبار برای رشد و شکوفایی توانمندی و استعدادهای شان و دگر بار برای گشودن راه زندگی و پس زدن عوامل ارتجاع سیاه مردسالار حاکم بر روابط و مناسبات می جنگند. این مهم-جنگ هر روزه بر سر هویت و بقاء- چیزی است که آنان را در پیشبرد مبارزات اجتماعی سال های اخیر، به پیشروان و پرچمداران انقلاب اصیل و بی بدیلی تبدل کرد که از کانونهای هنر تا عرصه کار و تولید و مبارزه حقوقی و در نهایت پیشبرد انقلاب انسانی ای که نزد همه جهانیان و بدرستی و با احترام؛ نخستین انقلاب زنانه دنیا خوانده شد و بر پرچم آن زن، زندگی، آزادی نقش بسته است، بخودی خود بیانگر عمق مطالبه آزادی، برابری و رفاه-برای همگان، فارغ از هرگونه تبعیض-است که جامعه بر سر آن قطبی شده و به یک ذره کمتر از آن رضایت نمی دهد.
ریشه مشکلات و مسائل زنان را می بایست در دو خصلت عمومی سرمایه در ایران جستجو کرد که عبارت است از ضد کارگری و صد زن بودن آن است. ضدیت با زنان و حکومت قوانین مردسالارانه، بخودی خود میدان را برای زنان چه بلحاظ مزد و چه قوانین حمایتی و مزایای شغلی- و غیر استاندار محدود، طاقت فرسا و نابرابر می سازد. بی حقوقی زنان را تنها از زاویه مناسبات کار که به آنان تحمیل می شود نباید جست، بلکه از زاویه فقدان حق هویت مستقل انسانی و از همین بستر؛ سرکوب حقوق پایه ای هر انسان در اجتماع، که دارا بودن کار و شغل و مزد برابر، بعنوان حقوق پایه ای شهروندی ، باید نگریست.
بحث بر سر کمیت حضور زن و مرد در تولید و اجتماع نیست. بلکه موضوع مهم حق دخالتگری برابر و ایفای نقش اجتماعی زنان و مردان در مناسباتی است که در آن زیست می کنند. نحوه و گستردگی حضور- دخالت و شرکت فعال- در عرصه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و … است که سطح زندگی و همچنین کیفیت رابطه اجتماعی را تضمین می کند. رفع این تبعیض و نابرابری، ضامن آزادی و برابری و رفاه همگانی است که مد نظر ما کارگران کمونیست است. نمی توان نیمی از جامعه را از داشتن حق دخالت در تعیین سطح و چگونگی و کیفیت زندگی محروم داشت. این از اساس با آنچه ما در راه آن مبارزه می کنیم-آزادی و برابری- در تضاد است.
در نتیجه مطالبه حضور فعال زنان در عرصه اقتصاد و سیاست-تصمیم سازی در اجتماع- اولین دست آورد آن استقلال زنان در زندگی اقتصادی- اجتماعی است. حقی که پایه و بستر ساز دخالت در سرنوشت و تغییر شرایط تبعیض آمیز و نابرابر موجود خواهد بود.
بنابراین اگر از این منظر به ستمی که به زنان تحت حاکمیت ضد زن سرمایه حاکم در ایران رخ می دهد، نگاه کنیم، زنان تقریبا از مناسبات حذف شده اند. آنجایی هم که حضور دارند، با هزاران بی حقوقی و تبعیض و سرکوب مواجهند. بماند اینکه این حضور، با اتکاء به تلاش و مبارزه هر روزه خودشان صورت گرفته است. آمار زنان از کل شاغلان در ایران کمتر از ۱۴ درصد است. یعنی از حدود ۲۵ میلیون شاغل-ثبت شده رسمی- کمتر از ۴و نیم میلیون زنان هستند. این یعنی سیستم سد محکمی در راه اجتماعی تر شدن زنان ایجاد کرده و هر ساله سخت تر و بدتر می شود. آمار بیکاری زنان آماده به کار بیش از ۷۰ درصد است که عمده این زنان جویای کار تحصیل کرده و دارای تخصص و مهارت هستند.
این آمار نشان دهنده ماهیت سیستم و نظامی است که برای زنان نه تنها در تولید و اقتصاد که در قوانین هم جایگاهی قائل نیست و به صراحت زنان را فرودست می شمارد. این بی حقوقی عاملی برای تحمیل کارهای سیاه و سخت برای زنان، از جمله دست فروشی، تولید خانگی، کارهای پاره وقت و خارج از شمول قانون کار که دستمزد بسیار پایین بدون بیمه و مزایای شغلی به آنان تحمیل می کند. شرایط سخت و دشوار زندگی برای بسیاری از زنان سرپرست خانوار، کار تن فروشی را بعنوان آخرین گزینه بقا به آنان تحمیل می کند. آنهم در شرایطی که قوانین و مناسبات فرهنگی جامعه با آن در تعارض و مادام از هر سو مورد تعرض و سرکوب قرار می گیرند.
بدلیل محدودیت و فقدان فرصت برابر شغلی، زنان مجبور به تن دادن به همه مناسبات و قوانینی می شوند که از ابتدا حق برابر برای کار برابر را از آنان سلب می کند. دستمزد زنان با مدرک تحصیلی برابر، از مردان کمتر است. مزایای شغلی که مردان از آن بهره مندند، نظیر عیدی، پاداش، بن و مزایای رفاهی … با زنان یکسان نیست. حق مسکن، عائله مندی و کودک به زنان تعلق نمی گیرد. به فرزندان و همسر زنان شاغل حق خدمات بهداشت و درمان تعلق نمی گیرد. با اینکه زنان همچون مردان ماهیانه معادل یک سوم حقوق شان بابت بیمه و تأمین اجتماعی به صندوق واریز می شود. جالب اینکه مردان در زمان بازنشستگی از حق عائله مندی بهره مندند ولی برای زنان این حق پرداخت نمی شود.
همزمانی ۸ مارس با روزهای پایانی سال و مواجهه با “ابر غول” گرانی ها و تورم و در سوی دیگر، کوهی از نیازها و مطالبات معیشتی که مزدبگیران و بخصوص زنان جامعه با آن دست و پنجه نرم می کنند؛ بار دیگر موضوع مهم مبارزه بر سر جایگاه انسانی مزدبگیران را در دستور ما کارگران قرار می دهد. جدال بر سر مزد و معیشت که به یک معنا جنگ بر سر بقاء نام دارد؛ در کنار دیگر جبهه های نبردی که زنان و همه مزدبگیران با آن روبرو هستند، سنگینی وظیفه این جنگ را بر شانه های ما سنگین تر می کند. جنگ بر سر رفاه و زندگی انسانی مصادف است با جنگ با قوانین و سننی که تنها یک تعبیر دارد و آن به بردگی کشیدن و سرکوب هر روزه خواست مطالبات زنان و مزدبگیران.
جایی که قوانین و مناسبات در تعارض با زنان و کارگران و مزدبگیران است، مزد برابر برای کار برابر اتفاق نمی افتد. چرا که مزد عادلانه و برابر جایی می تواند معنای حقیقی خویش را بیاید که قاعده ای استاندارد بر آن حاکم باشد. نه در مناسباتی که استثمار فوق سود و دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر وجود دارد. برابری زمانی اتفاق می افتد که آزادی زنان در آن تضمین شده باشد. تبعیض جنسی و جنسیتی محو شده باشد. در نتیجه پیوند زدن این خواست با مطالبه همگانی آزادی و برابری وظیفه ما کارگران و مزدبگیران، اعم از زن و مرد است.
پاسخ همه این بیعدالتی ها و نابرابری ها در یک خواست و مطالبه جامعه تبلور می یابد، که آنهم سرنگونی کامل نظام آپارتاید جنسی و حاکمیت جنایتکاران سرمایه اسلامی است. جامعه در جوش و خروش برای بدست گیری حقوق انسانی خویش که با شعار “معیشت، منزلت انسانی” مشخص می شود و این مهم از آغاز انقلاب زن زندگی آزادی، با سرنگونی رژیم دزدان همسان گرفته شد.
کارگران، زنان و همه مزدبگیران آگاه چاره کار را در سراسری کردن و پیوند زدن اعتراضات و اعتصابات یافته اند. راه برون رفت از این فلاکت و سیاهی که به شکل فقر و فساد و گرانی و بی حقوقی و محرومیت و سرکوب، بویژه بر زنان و سرنوشت همه جامعه حاکم شده است، گسترش و سراسری کردن مبارزات برای سرنگونی کل نظام دزدان و غارتگران حاکم است.
آرمان های جنبش انقلابی زنان ۸ مارس، همانا آرمان های آزادی خواهانه و برابری طلبانه انقلاب زن زندگی آزادی است و پیروزی آن مصادف با تحقق آزادی و رفاه و ایجاد یک دنیای بهتر برای همگان است.