مبارزات متحدانه راه پیشروی انقلاب و مقابله با حکومت سرکوب-مهران محبی
جمهوری اسلامی و یک ساله شدن انقلاب “زن، زندگی، آزادی” حکومت عمیقا به وحشت افتاده است. وحشت اینبار رژیم از مرگبارترین نوع است. وحشتی واقعی و به حق است! وحشت از گر گرفتن و زبانه کشیدن مجدد شعله های آتش انقلاب علیه بالاترین طبقات عمارت جنایت حکومت است که دیگر اثری از آن را باقی نخواهد گذاشت.
به عبارت روشنتر حکومت خود می داند که با انقلاب زنانه جاری سرنگون خواهد شد و به خاطر جنایاتی که علیه مردم مرتکب شده است، چه سرنوشتی در انتظار سرانش است. سرانش می دانند که به جرم گرفتن جان صدها هزار انسان انقلابی و آزادیخواه، به جرم تحمیل فقر و گرسنگی و شرایط غیر انسانی بر هشتاد میلیون نفر، به جرم بستن دهانها و شکنجه و زندانی کردن ده ها هزار انسان معترض که جرمی غیر از حق خواهی و خواست بهره مندی از حق زندگی مرتکب نشده بودند و به جرم خیلی جنایات دیگر در فردای پس از سرنگونیشان به پای میز محاکمه در دادگاه های مردمی کشیده خواهند شد و به سزای اعمال ننگینشان خواهند رسید. از همین رو چنین در هراسند .
در عین حال همه ما مردم کارگر و زحمتکش و خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی می دانیم فضائی که در این روزهای نزدیک به ۲۵ شهریور شاهدش هستیم چیزی غیر از نزدیک شدن به مرگ نهائی رژیم و پیروزی جامعه را معنا نمی کند. فضایی که در آن از یک طرف جامعه خود را آماده یک نبرد اساسی با حکومت می کند و از طرف دیگر حکومت با وحشت و نگرانی نهایت درنده خوئی خود را به نمایش می گذارد تا شاید زمان مرگ نهایی اش را چند صباحی هم که شده عقب تر بیندازد. در نتیجه یورش گسترده ای که امروز علیه مردم شروع کرده نه از سر قدرت بلکه از سر اسیتصال و دست و پا زدنی عبث در واکنش به مجسم شدن مرگ و نابودیش در ذهن و روانش است.
از جمله رژیم درمانده، حدودا از دو هفته پیش به خانواده های جانباختگان انقلاب حمله برده و بسیاری از آنها را بازداشت کرده است. این وحشت زدگان از انقلاب، قصاوت را به حدی رسانده اند که در مواردی همه اعضاء یک خانواده دادخواه را بازداشت کرده اند. بسیاری از فعالین اجتماعی و بازداشت شدگان در جریان انقلاب مهسا را بازداشت کرده اند. ده ها نفر که بیشترشان از شهرهای شمالی، شهرهای کردستان از جمله سقز و مریوان و شهر ایذه در خوزستان بوده اند، بازداشت شده اند.
انقلاب جاری، همچنانکه از ابتدا علیه کلیت حکومت به خاطر شرایط خفقان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و مشقتهای اقتصادی و معیشتی ای که ایجاد کرده و با هر نوع روشنگری و ضد خرافه گری با مردم جنگیده، شروع شده بود، حالا خالص تر و عمیقتر گردیده است. در همین مدت یک ساله انقلاب، علیرغم پیشرویهای سیاسی و اجتماعی جامعه و تحمیل بی حجابی بر حکومت، اما از نظر معیشتی وضعیت خیلی بحرانی تر و کمرشکن تر شده است. قیمت کلیه اجناس مخصوصا اجناس ضروری چند برابر شده است و شرایط برای زندگی اکثریت مردم چند برابر سخت تر و غیر قابل تحمل تر گردیده است. این اوضاع معیشتی اکثریت مردم که باعث شدت گرفتن سطح نارضایتی و گسترده تر شدن اعتراضات توده ای شده است، بر وحشت حکومت افزوده و باعث شده که سران و مقامات دولتی از یکسو به مردم مطالبه گر چنگ و دندان نشان دهند و از سوی دیگر مانند حیوان درنده زخمی سر خود را بر دیوار بکوبند و داد و فریاد کنند.
اوضاع به حدی بحرانی شده است که روزنامه کیهان شریعتمداری سرسپرده خامنه ای به تضعیف شدن اقتدار حاکمیت در مدت یک ساله انقلاب و وجود عنصر بسیار مهم و چالش ساز وضع معیشتی مردم برای حکومت اعتراف می کند و هشدار می دهد که باید نگران واکنش اجتماعی و اغتشاشات در ماه ها آینده بود.
جانیان حاکم می دانند مورد چه تنفر عمیق اجتماعی ای هستند. می دانند مردمی که کمرشان زیر بار فقر و گرانی خم شده و همین روزها شاهد هزینه های هزاران میلیارد تومانی برای مضحکه اربعین بودند، چه انزجاری متوجه خود می کنند.
بد نیست به یک آمار رسمی که تنها گوشه ای از چپاول حقوق و سرمایه عمومی مردم برای تأمین هزینه های تبلیغی و نمایش حکومتی اربعین را نمایان می کند، توجه کنیم: به گفته روح الله غلامی مدیر کل گمرکات استان ایلام از ۲۴ مرداد تا ۲ شهریور امسال ۱۷۳۳ کامیون حامل کالای همراه موکب داران پس از انجام تشریفات گمرکی خروج موقت از گمرک مهران خارج شده اند.
از سوی دیگر آماری از دانش آموزان از تحصیل بازمانده در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ به این شرح است: به گفته یوسف نوری وزیر سابق آموزش و پرورش در حال حاضر ۸۲۰ هزار بازمانده از تحصیل وجود دارد و به گفته معاون آموزش ابتدائی وزارت آموزش و پرورش ۱۶۰ هزار کودک در مقطع ابتدایی از تحصیل بازمانده اند.
با در کنار هم قرار دادن این دو آمارکه مشتی نمونه خروار است می توان به عمق جنایاتی که حکومت نسبت به مردم مرتکب می شود و هزینه های حکومتی ای که به حساب مردم گذاشته میشود، پی برد. جمهوری اسلامی هر هزینه ای که برای بقاء خود می کند، آن را از زندگی مردم می گیرد، از سفره های بی رونق میلیونها انسان بیرون می کشد و از حق تحصیل دانش آموزان کش می رود. باید یک میلیون دانش آموز از حق تحصیل محروم شوند و به کودک کار تبدیل شوند و کودکی و نوجوانی و جوانیشان نابود شود تا حکومت ضد کودک بتواند آخورهای (موکب) سر راهی برای چریدن گله های مزدوران و وابستگان متحجرش تا کربلا مهیا کند. باید گرانی و فقر را بر اکثریت مردم در این ایام بیشتر از پیش کنند تا ۱۷۳۳ کامیون از اقلام ضروری خوراکی و داروئی را برای نمایش تبلیغی راهپیمایان ولائی و سینه چاکان دزد و مفتخور حسینی به عراق ارسال کنند.
در برابر این شرایط مردم خشمگینند. دیدن صحنه های چریدن مفتخوران آخوند و نعل بر پیشانی نقش بسته و خواهر زینب هایی که در آخورها سر در ظروف کرده و غذای مفت را با حرص و ولع می بلعند در کنار کودکان و زنان و مردان زباله گردی که به طرف ظروف لیس خورده توسط این انگلهای حکومتی خیز بر می دارند، برای مردم انزجار آور است و بر خشم و نفرتشان شعله میزند. این را از نگاههای مردم به همدیگر و هنگامیکه با تنفر روی از چنان صحنه هائی بر می گردانند، به روشنی می بینیم. نگاههایی که بطور واقعی پیام آماده باش مردم برای برچیدن این اوضاع و بساط چپاول و مفتخوری است. مردم با رد و بدل کردن چنین نگاههایی به همدیگر می گویند که این رژیم شایسته بقاء نیست و تنها راه نجات، سرنگونیش است.
فضای عمومی امروز جامعه یک شرایط انفجاری و پیش رفتن به سوی زدن ضربات مهلک تر بر فرق سر حکومت را نشان می دهد. سرنگونی جمهوری اسلامی قطعی است و همانطور که اشاره شد این واقعیت را خود سران حکومت هم اذعان دارند. از خامنه ای گرفته که به سرداران سپاهش هشدار میدهد که مبادا پایشان سست شود و بلرزد تا حسین سربازجوی شریعتمداری که زوزه می کشد و می گوید اغتشاشات معیشتی چالش ساز برای حکومت در راه است، تا بر سر و صورت خود زدن دیگر سران وحشت زده، اقرار بر پایان حکومتشان است.
اما ما کارگران و اکثریت مردم باید زمان سرنگونی حکومت را جلوتر بیاندازیم. نباید اجازه دهیم که هزینه سرنگونی برایمان بیشتر شود. نباید اجازه بدهیم بیشتر از این، دستگاههای سرکوبگر به اعمال فشار، احضار و بازداشت خانواده های جانباختگان، فعالین و شرکت کنندگان در انقلاب و زندانیان سیاسی سابق ادامه دهند.
ما مردم و کارگران تجارب و سنتهای ارزنده ای در مبارزه مشترک و همبسته با حکومت را داریم. باید از تجاربمان برای تقویت انقلابمان و پائین آوردن هزینه های جانی و مالی خود در ازای سرنگون کردن جمهوری اسلامی در این شرایط حساس و تعیین کننده استفاده کنیم.
یک نمونه از آن تجارب مبارزاتی مردم و کارگران علیه حکومت چند روز پیش در بیمارستان میلاد تهران تکرار شد. پرستاران معترض و بیماران و همراهان بیماران یک صحنه زیبا و تحسین برانگیز از اعتراض و همبستگی را در بیمارستان میلاد تهران به نمایش گذاشتند. پرستاران این بیمارستان که در اعتراض به مشکلات معیشتی خود تجمع کرده بودند مورد حمایت بیماران و همراهان آنان قرار گرفتند و این همبستگی به صحنه ای شورانگیز از ابراز احساس انساندوستی و هیجان، هلهله و دلگرمی میان حضار و در عین حال قدرت بخشیدن به اعتراض پرستاران تبدیل شد. این اولین رخداد از خلق اتحاد و دلگرمی و پشتیبانی توده ای از مطالبات کارگران و بخشهای مزدبگیر جامعه نیست. این یک سنت جا افتاده از زمان اعتصابات طولانی مدت کارگران نیشکر هفت تپه است که مورد حمایت نه تنها مردم شهر شوش قرار گرفتند، بلکه وسیعا و در سطح سراسری حمایت شدند.
حالا وقتش رسیده است که کارگران در همه مراکز کارگری اقدام به اعتصاب و تجمع برای افزایش حقوق و بهبودی وضعیت معیشتی کنند و پایان دادن به فضای امنیتی، اعمال فشار، احضار و بازداشت فعالین و بازداشت شدگان در جریان انقلاب و خانواده های جانباختگان را بر خواستهای معیشتی خود بیافزایند. این روزها شاهد تجمعات بازنشستگان در سراسر کشور هستیم. کارگران و دیگر بخشهای مزدبگیر هم ضرورت دارد که اعتصابات سراسری خود را شروع کنند و مردم نیز وسیعا به این تجمعات بپیوندند. باید اعتراضات معیشتی خود را با اعتراضات سیاسی یکی کنیم. شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” را یکی از شعارهای اصلی خود در هر اعتراضی قرار دهیم. اینچنین است که خواهیم توانست حکومت را به عقب نشینی ناچار کنیم و زمان سرنگونیش را نزدیکتر کنیم. زنده باد انقلاب.