عدم ایمنی محیط کار، خشونت ساختار سرمایه داری -حمید دائمی کارگر کارگاهی
این روزها اخبار زیادی از حوادث کار و جانباختن و مصدوم شدن کارگران منتشر می شود. گاهی در مواجهه با اخبار حوادث کار، شاید عمق فاجعه روشن نباشد. اما برای ما کارگران و مزدبگیران که در قهر جهنم عقب مانده ترین مناسبات کار زیست می کنیم، کمترین آسیب در یک حادثه مساوی با فاجعه در زندگی است.
برای دریافت تصویر بهتر می توان زندگی در قتلگاه سرمایه را به ماراتنی تشبیه کرد که دونده- همان کارگر مفلوک- با کمترین تلنگر، از دور مسابقه- یا همان زندگی- عقب مانده و مسیر قهقرا را طی میکند. از اینرو نمی توان به آسیب ها و صدمات ناشی از کار که با نگاه کمی و کاسبکارانه نگریست. برای ما “مزدبران” هر حادثه ای اعم از مصدومیت های ساده، گاه قطع عضو و از کار افتادگی و در مواردی هم منجر به جانباختن کارگران در زمان کارمنتهی می شود؛ به منزله قتل عمد از سوی سیستم تولیدی و دستگاه اداری حاکم بر آن- دولت ها- است که بر زندگی کارگران و زحمتکشان تحمیل شده است.
به این تیتر دقت کنید: “حوادث کارگری در سه روز؛ ۴۶ جانباخته و ۴۱ مصدوم” (ایران وایر- ۲۶ مهر ۱۴۰۳)
آمار تعدادی از این حوادث: مصدومیت ۲۸ کارگر یک کارخانه در مقابل درب ورودی اتوبان آزادگان تهران و قطع عضو(پا) یک کارگر
مرگ ۴ کارگر و مصدومیت ۵ کارگر دیگر دراثر انفجار کوره درکارخانه چدن سازان مشفق کاشان
مرگ سه کارگر و مصدومیت پنج نفر دیگر در آتشسوزی پالایشگاه پارس پترو شوشتر
جان باختن یک کارگر راه آهن زاگرس در بیمارستان بر اثر سقوط از ارتفاع
جان باختن براثر برق گرفتگی و سقوط یک کارگر چاه کن
جان باختن یک معلم سر کلاس درس براثر سکته قلبی
جان باختن یک کارگر براثر سقوط از ارتفاع
حوادث حین کار، محصول خشونت مناسبات و ساختار سرمایه و یک جنایت آشکار است؛ و جانباختن کارگران و مزدبگیران در محیط های کار بخاطر عدم ایمنی و سودجویی سرمایه داران مفتخور در پرتو حمایت قوانین حکومتی و بساط چپاولگری حاکم، قتل عمد سیستمی است.
روشن است که اخبار و آمار مربوط به حوادث کار که پخش میشوند تنها بخش کوچکی از اتفاقاتی است که در محیط های نا امن و غیر استاندارد کار اتفاق می افتد. دلیل این موضوع هم چند گانه است. اولا بخش زیادی از نیروی کار در شرایط غیر قانونی و خارج از کنترل و نظارت جامعه و متولیان آن، وزارت کار و سازمان های تابعه اشتغال دارند. در نتیجه عمده حوادث این محیط ها انعکاس نمی یابد و یا درصد بسیار کوچکی از آن و بشکل مبهم منتشر می شوند. بویژه برای کارگران فصلی (در صنایع، کشاورزی و باغداری) و کارگران مهاجری که در صنعت راه و ساختمان و زیر ساخت ها اشتغال دارند. درثانی، بی حقوقی ای که به کارگران در مناسبات و قراردادهای فوق ارتجاعی تحمیل می شود – حتی آنهایی که مشمول بیمه و قوانین کار هستند- فرصت انعکاس وضعیت و آسیب های ناشی از محیط و حوادث کار را از آنان سلب می کند. چرا که مادام در معرض تهدید و اخراج قرار دارند. نکته دیگر اینکه نهادها و سازمان های خبری و اطلاع رسانی، یا در خدمت سیاست ها و منافع سیستم هستند و تمایلی به انتشار اخبار صحیح ندارند و مجاری آزاد و مستقل هم دسترسی کافی به منابع خبری و همچنین اجازه انتشار اخبار و اطلاعات واقعی را ندارند.
اخبار حوادث کارگاه ها در روزهای اخیر، از پالایشگاه گرفته تا انفجار در کوره و سقوط از ارتفاع و واژگونی سرویس حمل کارگران، این بحث را جدی تر می کند که مشکل اصلی در این “قتلگاه ها” که محل کار خوانده می شوند؛ چیست و چگونه می توان مانع بروز این حوادث شد؟
مهم ترین علت حوادث و اتفاقات حین کار، نا ایمن و غیر استاندارد بودن محیط های کار به خاطر سودجویی کثیف سرمایه داران و دریغ آنها از اختصاص کمترین هزینه به این امر است. جمهوری اسلامی در پناه صنعت مذهب یکی از وحشی ترین سرمایه داری در جهان است. در این حکومت بسیاری مراکز کاری در تملک باندهای مافیایی حکومت و چپاولگر است و این خود دست کارفرمایان را در ناامنی محیط کار ، این جنایت سیستماتیک در محیط های کار بازتر میکند.
زیر فشار جنبش کارگری در قانون کار ضد کارگری و ضد انسانی جمهوری اسلامی فصلی به ایمنی محیط کار اختصاص یافته است. ولی فقط در سطح کاغذ است و حتی وقتی کارگران صدای اعتراضشان علیه نا امنی محیط کار و هر موضوع دیگری بلند میشود با تهدید امنیتی روبرو میشود. در نمونه ای مثل کشتار در معدن طبس که ۵۲ نفر جان خود را از دست دادند، کارگرانی که شرح دقیق این جنایت را دادند و یا خانواده هایشان مورد تهدید قرار گرفتند. بگذریم که در خیلی اوقات این خود کارگران هستند که تحت عنوان بی احتیاطی مقصر شناخته میشوند و اگر هم گزارشی از ناامنی از سوی کارگران گزارش بشود، آنرا پشت گوش می اندازند تا مبادا لحظه ای کار متوقف شود و اخلالی در سود اندازی کثیفشان ایجاد شود. در برابر این بساط چپاول و جنایت اولین اقدام اعتراض سراسری. از جمله باید تمامی موارد عدم ایمنی محیط کار از طرف کارگران اعلام و اولتیماتوم داده شود که تا وقتی موارد نقض ایمنی محیط کار رفع نشود، حاضر به کار نخواهند بود. و یا بطور مثال بر تعطیل کار بسیاری از معادن مرگبار تاکید شود.
روشن است که نا ایمنی محیط کار منحصربه صنایع و کارخانجات نیست، بلکه به شکل عمومی در همه عرصه ها رایج است. دلیل آنهم واضح است؛ سرمایه داری حاکم حاضر به هزینه کردن برای بالا بردن ایمنی در محیط های کار و در سطح جامعه نیست و تنها به سود و درآمد بیشتر فکر می کند. بعنوان نمونه، برخورد کامیون به مخزن در یک پالایشگاه و بروز آتش سوزی و مرگ و مصدومیت کارگران، هر انسانی را به این پرسش می کشاند؛ چگونه است با وجود شناخت از خطرات کار و بهره برداری از مرکز تولیدی مثل پالایشگاه، نکات ایمنی و حفاظتی رعایت نشده و فاجعه( و فجایع) مشابه رخ می دهد؟ یا چپ کردن و خارج شدن و واژگونی اتوبوس، نشان از نا ایمنی در جاده ها و خیابان ها و نیز غیر استاندارد بودن وسایل حمل و نقل در مناسبات عقب مانده سرمایه داری است که کسب سود و ارزش اضافه؛ تنها هدف فعالیت آن است و جان و امنیت کارگران برایشان اهمیت ندارد. این موارد در محیط هایی که از دید جامعه و متولیان امر خارج است، وحشتناک تر و تاسف بار تر است. مثل صنعت ساختمان و راه سازی که با کمترین امکانات و ایمنی در اختیار مشتی مفت خور بنام “پیمانکار” قرار دارد و تنها چیزی که در آن تعبیه نشده، امنیت و ناامتی کارگران است.
در کنار نا ایمنی محیط کار شرایط شاق کاری خستگی و فرسودگی حاصل کار زیاد، کار در محیط های کار را فرساینده تر کرده و انجام آنرا با نا ایمنی و خطر جانی بیشتری روبرو میکند. بویژه برای رانندگان و کارگران ساختمانی و نظایر آن. به این معنا که اضافه کاری، شب کاری و غیر انسانی بودن شرایط کار در محیط های کار از دلایلی هستند که ضریب خطر جانی را بالا برده و باعث بروز حوادث ریز و درشت در کار می شوند. بدین ترتیب مالکان و کارفرمان در سایه دزد سالاری حاکم، در امنیت مطلق به بهره کشی و کشتار کارگران و مزدبگیران مشغول اند. یک نمونه اخیرش، جان باختن یک معلم سر کلاس درس براثر سکته قلبی است و این مشتی است از خروارها فشار و تحمیل کار سخت به مزدبگیران این جامعه.
یکی دیگر ازعللی که بستر ساز غیر استاندارد شدن محیط های کار است، عدم نظارت خود کارگران بر شرایط کارشان و بویژه بر وضعیت ایمنی محیط کار و در مواردی است که به جان و سلامتی کارگران آسیب میرساند. ابعاد تکاندهنده کشتار در محیط های کار بخاطر نا امنی و فاجعه تکاندهنده ای مثل معدن طبس تاکیدی بر ضرورت فوری مقابله با شرایط مرگبار کار در محیط های کار است. مجمع عمومی کارگران در محیط های کار ابزار مناسب این نیاز فوری است. دولت دزدان اسلامی، سال هاست با باجگیری و بی توجهی به امنیت محیط های کار و پشت گوش اندازی همان اندک قوانین ایمنی به لفت و لیس و غارت جامعه مشغول است و تصمیمی هم برای برخورد با این موارد نداشته و تنها بدنبال دریافت حق حساب خود از مالکان محیط های کار است. از جمله در صورت بروز حاددثه ای با زد و بند و دریافت “باج” یا حق حساب از مسئول حادثه، به هزار حیله و بهانه از رسیدگی و پرداخت غرامت و حمایت از حادثه دیده سر باز زده و با طولانی کردن جریان دادخواهی، موضوع رسیدگی به احقاق حق را اصطلاحا “به وقت گل نی” محول می کنند.
فقدان بیمه های اجتماعی و قوانین حمایتی برای حادثه دیدگان یکی دیگر از مواردی است که می توان به مشکلات محیط های کار اضافه کرد. منظور عدم تأمین مناسب و حمایت همه جانبه از کارگران و مزدبگیران حادثه دیده است. در این مورد نیز، کارفرما و دولت همه ابزارهای خویش را برای دوری جستن و اصطلاحا “پیچاندن” قضیه به نفع خویش به کار میبرند. حال آنکه بیمه و تأمین اجتماعی همه جانبه از حقوق پایه ای هر کارگر مزدبگر است.
بنابراین باز هم تاکید میکنم که نبود مراجع و نهادهای نظارتی از سوی خود کارگران و جامعه بر روند و شرایط کار در ایران یک معضل اساسی است. سرکوب فعالان و تشکلها و ممانعت از ایجاد تشکلهای واقعی کارگری که ناظر بر شرایط کار و مدافع منافع کارگران باشند، مفری است که دست جمهوری دزدان اسلامی و کارفرمایان غارتگر را باز گذاشته و انواع و اقسام شرایط غیر انسانی و طاقت فرسا را به کارگران تحمیل کرده است. بگیر و ببند و تهدیدهای مختلف و گروگان گیری از موقعیت ضعیف نیروی کار، با اخراج و نپرداختن و معوق کردن دستمزدها در ایران، باعث کندی و ضعف در احقاق شرایط استاندارد و انسانی کار در همه عرصه ها است. این وضعیت بر ایجاد تشکلهای کارگری با اتکا به قدرت مجمع عمومی و دخالت حداکثری کارگری از جمله ایجاد نهادهایی چون شوراهای سازماندهی اعتراضی که نمونه هایش را داریم و تکثیر آنها تاکید میکند.
آخرین نکته برخوردهای امنیتی و ممانعت از فعالیت نهادهای اجتماعی مدافع حقوق نیروی کار و محدود کردن دسترسی آحاد و نهادها به بستر حمایتی و دفاع از نیروی کار، ابزاری است در دستان جنایتکار جمهوری اسلامی تا در سایه این فقدان به استثمار و قتل و غارت کارگران بی دفاع ادامه داده و حساب های شخصی و جیب هایشان را پر کنند. اتحاد سراسری علیه اعدام و زندان و سرکوب قدم مهمی در مقابله با جنایت در محیط های کار و تعرضات معیشتی و کاری هر روزه جمهوری اسلامی به کارگران و کل جامعه است.
رفقای هم سرنوشت!
پاسخ این همه فجایع و شرایط غیر انسانی، بر هم زدن بساط کل این غارتگران است. کسانی که کمترین ارزشی برای ما؛ آفرینندگان ثروت و رفاه در جامعه قائل نیستند. جمع کردن بساط این دزدان و غارتگران، اول گام برای رهایی از شرایط اسارت بار و مرگ آفرین کار در ایران است. برای ما که بدون کار و با وجود کار کردن در حال دست و پنجه در افکندن با مرگ- چه تدریجی و چه یکباره و در حوادث کار- هستیم؛ شرط رهایی و گذر از این منجلابی که سرمایه داری برای ما رقم زده است، بخصوص از نوع دیکتانوری مذهبی آن، اتحاد و تشکل یابی است. صدای ما در کنار هم رساتر و اثر بخش تر است. چاره ما سرنگون ساختن از طریق تشکل و اعتراض و اعتصاب علیه کلیت نظامی است که همه چیز آن بر علیه ما کارگران و مزدبگیران و علیه همه انسانیت است.
به ثمر رساندن انقلاب ما که با شعار اصلی زن- زندگی- آزادی آغاز و به سوسیالیسم منتهی می شود، نزدیک ترین راه رهایی و تحقق آرمان های ما است. این امر با پیوستن به صفوف حزب کمونیست کارگری، مطمئن ترین راه برای پیروزی انقلابی است که بر پرچم آن آزادی و برابری و رفاه برای همگان حک شده است.
زنده باد انقلاب زن زندگی آزادی
زنده باد حزب کمونیست کارگری