فضای جنگی، جنبش های اجتماعی و تعیین معادلات- یاشار سهندی

#کارگر_کمونیست #نشریه_کارگری_حزب

مندرج در کارگر کمونیست ۸۵۵

“بالاخره انتظار بسر رسید!”سحرگاه ۵ آبان یکی از قطبهای فاشیست منطقه خاورمیانه، دولت اسراییل برتری نظامی و تسلیحاتی خود را به رخ قطب دیگر فاشیستی، جمهوری اسلامی کشید. در این میان سلطنت طلبان آچمز شدند : “انتظارمان بیشتر بود!” اینان منتظر ویرانی وسیع بودند، نه صرفا زیر ساختهای اقتصادی، بلکه حمله دولت اسراییل باید چنان می بود که همه زیر ساخت جنبشهای اجتماعی در ایران را نابود کند، تا ایشان بتواند “خلاء قدرت را پر کنند!”؛ از سوی دیگر فلسفه وجودی فاشیسم حاکم بر اسراییل، بودن دشمنی است که “قوم یهود” را تهدید به نابودی کند. بدون این تهدید دولت فاشیست مذهبی یهودی نمی تواند یک روز هم دوام بیاورد. برای همین دولت اسراییل به جمهوری اسلامی خبر داده کجا را میزند و کی میزند!

از کله سحر روز ۵ آبان، تا نیمه های شب مفسران و کارشناسان نظامی و امنیتی با مدرک دانشگاهی معتبر، یکی یکی بر صحنه تلویزیونها ظاهر شدند تا از دست بالای ارتش اسراییل افسانه سرایی کنند. اما حمله اسراییل آنچنان نبود که وعده داده بودند، این مفسران و خبرگان امنیتی همه چیز را به گردن بایدن انداختند: ” وقتی متوجه شد همه چیز آنجوری که او میخواهد پیش رفته است، رفت و با خیال راحت خوابید!” جناب مناشه امیر، این توجیه گر جنایات دولت اسراییل از تاریخ پیدایش آن تاکنون، در پوشش متخصص کار رسانه ای وعده داد : “نه اینطوریها هم نیست. حمله اصلی مانده بعد از انتخابات امریکا!” وعده ای برای آرام کردن جریانی که به بمب های اسراییل دل خوش دارند.

چیزی که اینها نمی فهمند یا اگر می فهمند از گفتن آن ابا دارند، سرنگونی جمهوری اسلامی تنها مسئله سرنگونی یک “دیکتاتور مذهبی” و جایگزینی  با “دیکتاتور سکولار” نیست. در ایران جنبشهای قوی و وسیع اجتماعی وجود دارد که یک دم از اعتراض باز نایستاده است، بگونه ای که جمهوری اسلامی هم حتی نمی تواند به “فضای جنگی” دامن بزند. این حکومت هم از کله سحر همان روز سعی دارد بگوید: هیچی نبود، تاثیری نداشت، چند تا رادار آسیب دید که آنهم سریع بازسازی شدند. مردم حرف نزنند، چیزی نگویند و چیزی نخواهند و گر نه ما میدانیم با آنها…! اما همان روز که رسانه های رژیم سعی داشتند نشان دهند همه چیز آرومه، و همه مشغول کارهای روزمره شان هستند، نیروهای امنیتی رژیم مزار آرمیتا گراوند را در سالگرد قتل او محاصره کردند که تجمعی شکل نگیرد. پرستاران شوشتر دست به اعتراض زدند. دایه شریفه مادر زنده یاد رامین حسین پناهی برای حمایت از وریشه مرادی اعلام کرد دست به اعتصاب غذا خواهد زد؛ و شوخی مردم هم گل کرده که جمهوری اسلامی برای چهار خلبان زن جنگنده های اسراییلی در یک عملیات پدافندی موفق تذکر حجاب فرستاده است!

در جامعه ای که کشتار کارگران در محل کارشان بخاطر کارکردن، مسئله همه مردم میشود، در جایی که جنبش علیه اعدام به تلاش چند فعال و تشکل معین محدود نمانده و تظاهرات در مقابل مجلس تبهکاران اسلامی با شعار “اعدام نکنید” شکل میگیرد و این جنبش را از توان صد چندان برخوردار کرده است و بازنشسته فریادش هر هفته رساتر میشود،

در جامعه ای که زن بودن جرم شمرده میشد اما مسئله زنان، رهایی زن، حق زن به مسئله کل جامعه تبدیل شده است؛ در جایی که تا چند سال پیش حیوانات نه به عنوان یک موجود زنده، بلکه به مثابه یک عنصر مزاحم و زائد به آن نگاه میشد، اما اکنون در همه نقاط شهر حیوانات از حمایت اکثریت جامعه برخوردار هستند و محیط زیست مسئله شیک و لوکسی نیست، بلکه معضلی است که به مسئله همگانی تبدیل شده است،

در جامعه ای که هنر در همه ابعاد و اشکالش در حمله همه جانبه جمهوری اسلامی به ابتذال کشیده شده بود، اکنون خود به امر اعتراضی وسیع تبدیل شده است. در جامعه ای که رسانه های اجتماعی بستری شده برای تبادل نظر وسیع سیاسی میان افراد آن جامعه و ابزاری شده برای سازماندهی حرکتهای اعتراضی و بحث و جدلهای جدی سیاسی،

در جامعه ای که آخوند، این انگل اجتماعی دیگر از ترسش جز در مساجد رویت نمی شود، سپاهی معلول جنگی، چنان از وجود یک فقره از ایشان لبریز از نفرت شده است که او را در مسجد ترور میکند و به زندگی خود نیز خاتمه میدهد،

در جامعه ای که مذهب به شدت مورد نفرت توده مردم قرار گرفته است و نقد مذهب نه یک امر روشنفکری، بلکه به یک حرکت وسیع اجتماعی تبدیل شده است….

این جامعه را با بمباران نمی توان ساکت کرد. این جامعه با سقوط یک دیکتاتور به این نتیجه نمی رسد که همه چیز روبراه شد و حالا وقت سازندگی و بستن کمربندها باید برای یک دوره دیگر بهره کشی و سرکوب سیاسی سفت تر شوند، این جامعه همه حق خود را میطلبد.

رنسانس عظیمی که در جامعه شکل گرفته است، تنها شکل فرهنگی ندارد و به آن محدود نیست، بلکه سیاست جهان را زیر و رو خواهد کرد. فشار امریکا به اسراییل برای محدود کردن عملیات نظامی از سر خیرخواهی و کشته نشدن توده مردم نیست، از سر نگرانی از سقوط جمهوری اسلامی بدست مردم است. میدانند هیچ “رژیم چنجی” نمی تواند جلودار جنبشهای اجتماعی قوی در ایران باشد. ایران، عراق صدام حسین یا افغانستان طالبان نیست. در سالهای گذشته خیلی تلاش کردند مسئله قومیتها و فرقه های مذهبی را در ایران بزرگ کنند و پر و بال به آن بدهند، اما با وجود چپ اجتماعی قوی که در ایران وجود دارد که در آن انقلابی با شعار زن زندگی آزادی را شکل گرفته است، و همه این اتفاقات این تلاشها را تا حدود زیادی از نفس انداخته است.

خطر جنگ تا حدود زیادی کنار زده شده است. این جامعه بر تهدید جنگ احتمالی هم ساکت نماند و مرعوب “فضای جنگی” نشد. برخلاف آن چپی که “تز یازدهم” مارکس، تز تغییر جهان و نه تفسیر آن، برای زینت مباحث خود میخواهد، و در یک ماه گذشته عوض اینکه در فکر سازماندهی مبارزات جاری برای امر سرنگونی حکومت اسلامی بر بستر چنین جامعه ای که خصوصیات آن را برشمردیم برآید، تنها هشدارباش و بیدار باش صادر کرد. و هر تلاشی برای سرنگونی جمهوری اسلامی را در ردیف خواست دولت اسراییل و امریکا برشمرد و جنگ احتمالی را هم نه نتیجه سیاستهای حکومت اسلامی بلکه به امپریالیسم و صهیونیسم ربط داد! آنهم در جامعه ای که فریاد میزند “دشمن ما همین جاست دروغ میگن امریکاست” ایشان مدعی هستند دروغه! دشمن امریکاست!

حال که خطر جنگ و ویرانی و کشتار کاهش یافته است، و مسایل جامعه تحت شعاع آن قرار نمی گیرد، باید هر چه بیشتر تلاش کرد که مبارزات جاری را سازماندهی کرد. در زمانی که سرمایه داری بر همه اشکال زندگی تسری یافته است، مبارزات جاری، مبارزه ای مستقیم علیه سرمایه داری است. آلترناتیو سرمایه داری کمونیسم، کمونیسم کارگری است. کمونیسمی که  در ایران متحزب است و خود را آلترناتیو میداند. وجود همین کمونیسم سبب شده است که چپ اجتماعی قوی در ایران شکل بگیرد. این خطری است که بورژوازی را به شدت تهدید میکند. برای همین به شدت دنبال این است که هر جور است جمهوری اسلامی را سر پا نگهدارد، هر چند مجبور شده است نیروهای نیابتی این حکومت را به شدت تضعیف سازد. اما همه معادلات را آنها تعیین نمی کنند، بر بستر تحولات عظیم که به گوشه ای از آنها اشاره شد و بر بستر انقلاب زن زندگی آزادی میتوان و باید معادلات را ما تعیین کنیم.

 

#کارگر_کمونیست #نشریه_کارگری_حزب