سقوط از قله کاذب پیشرفت به توکل کردن به خدا – مهران محبی

#کارگر_کمونیست #نشریه_کارگری_حزب

مندرج در کارگر کمونیست ۸۷۲

خامنه ای در دیدار چند روز پیش با مسؤلان حکومتی ناچار به اعتراف به افلاس و ورشکستگی در همه عرصه های سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی حکومت کرد و گفت که تنها راه نجات، توکل به خدا است و به این ترتیب اعلام کرد که کار از کار گذشته است.

این نوع اعلام “کار از کار” گذشتن های سران حکومت، مسبوق به سابقه است. هنگامی که پزشکان معالج خمینی از بازگرداندن او به زندگی قطع امید کرده بودند، نیز از مردم خواستند تا برای زنده ماندن امامشان دست به دعا بردارند و یک بازی عوامفریبانه در آوردند تا اوضاع را از نظر امنیتی به کنترل بگیرند و رسما مرگ او را اعلام کنند. در مورد احمد خمینی، رفسنجانی و رئیسی که توسط جریان غالب تحت رهبری خامنه ای حذف (ترور) شدند همین بازی ها را در آوردند و برای مردم تجربه شده که هر وقت درون حکومت یا آنطور که امروز در حال وقوع است، برای کلیت حکومت اتفاق غیر قابل بازگشتی رخ داده باشد، معتبرترین نشانه، درخواست سران رژیم دست به دعا شدن طرفداران خودشان است.

حالا که جمهوری اسلامی از هر نظر در بن بست قرار گرفته و به طور غیرقابل کنترل و بازگشت به  سراشیبی سرنگونی افتاده و امیدی برای نجات آن باقی نمانده است، خامنه ای نه از عموم مردم، بلکه هم همان طور که در صحبت هایش مشهود بود، از دارودسته های رژیم خواست تا به خدا توکل کنند. چون می داند که مردم آرزو دارند هر چه زودتر حکومت سرنگون شود و عملا هم دست بکار متحقق کردن آرزویشان هستند. از اینرو مخاطبان خامنه ای خود سران و بدنه روحیه باخته رژیم هستند که هر روز امیدشان به بقاء حکومتشان کم رنگ تر می شود.

شکست ها و بن بست های حال حاضر حکومت دیگر هیچ جوره حتی برای خامنه ای هم قابل انکار و توجیه نیستند و این دعوت به دست به دعا شدن ها با گذشته کاملا متفاوت است. اگر در گذشته توسل به موهومات و خرافات برای ادا درآوردن و عوامفریبی کردن بر بستر مردگانی چون خمینی و دیگرانی که خود قبانیشان کردند می توانست از شدت تنش های جناح های درون حکومتی بکاهد و نگذارد به بحران های نابود کننده کل رژیم تبدیل شوند، الآن دیگر کارآئی ندارند. بن بست امروز بسیار فراتر از حد تنش های درون حکومتی بر سر انحصار قدرت است. حالا موضوع مرگ کل جمهوری اسلامی در میان است و همانطور که خود خامنه ای اعتراف می کند، هیچ راهی برای نجات از آن در تصور نیست. خود خامنه ای می داند که اعتراف به بن بست های لاینحل موجود (هرچند مختصرا و با لحنی دلداری دهنده)، ضمن اینکه جامعه را منزجرتر از توهم پراکنی های خرافاتی می کند، بیشتر باعث به وجد آوردن مردم نسبت به اوضاع وخیم حکومت می شود و از این طریق روحیه سرنگونی طلبی در میان مردم را بالا می برد. ولی ناچار است برای دلداری دادن و روحیه بخشیدن به اطرافیانش بر زبان بیاورد و این نوع “جام زهرها” را سر بکشد.

فقط خامنه ای نیست، بلکه همه سران ریز و درشت حکومت می دانند که بخشی از عموم مردم حتی اگر همچنان در “ته” ذهنشان به طور ارثی باور به خدا و دیگر موهومات در باره هستی و کائنات داشته باشند، در رابطه با زندگی زمینی و واقعی خودشان بر روی زمین برای تأمین نیازمندیهایشان تلاش می کنند و راه حل مشکلات را نیز در همین جا تکاپو می کنند و نه در دست به دعا برداشتن به سوی آسمان های دست نیافتنی می دانند و می بینند که چگونه مردم برای زنده ماندن و در دفاع از زندگی خود پا روی گلوی حکومتشان گذاشته و دارند آخرین نفسهایش را می گیرند. مهمتر اینکه می دانند که بن بست ها و شکست های منطقه ای و بین المللی شان هم ریشه در بن بست های داخلی ای دارند که مردم در مقابلشان قرار داده اند. می دانند جامعه ای که همه جوانب زندگی را طلبکار هستند و مردمی که دادخواه زندگی هستند جمهوری اسلامی را به جرم کشتن زندگی مورد یورش قرار داده و به این وضعیت مرگبار دچارش کرده اند.

درخواست امروز خامنه ای به دست به دعا شدن و توکل کردن به خدا یک تفاوت اساسی با درخواست های سابق برای بازگرداندن حیات به خمینی و دیگر سران حذف شده حکومتی که چیزی غیر از ادا درآوردن نبود، دارد. اجساد خمینی و دیگران در هزارتوهای بیمارستان ها و سردخانه های فوق امنیتی خارج از دید عموم بود که توانستند تا فراهم کردن شرایط مناسب برای اعلام رسمی مرگشان بازی های عوامفریبانه در بیاورند. ولی پیکر در حال احتضار جمهوری اسلامی قابل پنهان کردن نیست. مردمی که آن را به این روز انداخته اند، جان کندن هر لحظه اش را مشاهده می کنند و پا را محکم تر بر روی گلویش فشار می دهند.

این اعلام افلاس و ورشکستگی و ناامیدی از نجات حکومت توسط خامنه ای در شرایطی است که از هر گوشه جامعه مورد یورش واقع شده و حلقه های اتحاد بخش های معترض جامعه از کارگران، بازنشستگان، معلمان، زنان، دانشجویان، دادخواهان، مخالفان اعدام و خانواده های زندانیان سیاسی به زنجیره ای تبدیل شده و هر آن گردن حکومت را بیشتر می فشارد. هر قدر که سران رژیم عوامفریبانه با گردن کجی به تقصیراتشان در ایجاد شرایط ورشکستگی اقتصادی و تحمیل وضعیت وخیم معیشتی و فقر و فلاکت بر اکثریت مردم کارگر و زحمتکش اعتراف کردند و ضمن اعلام ناتوانی هایشان در رفع آنها وقیحانه از مردم طلب بخشش و درخواست تحمل بیشتر مشقات کردند، با تشدید اعتراضات عمومی و اعتصابات کارگری پاسخ گرفتند و نتوانستند باعث کاهش تنفر و ملایم کردن فضای ضدیت عمومی با حکومت شود.

کاملا طبیعی و به حق است که مردم به تنگ آمده از فقر و گرانی و گرسنگی، مردم به تنگ آمده از خفقان و سرکوب و اعدام های هر روزه، مردم بیزار از خرافات و ارتجاع و عقب ماندگی و مردم متنفر از تبعیض و نابرابری از دیدن وضعیت کنونی حکومت و بر زبان آوردنش توسط خامنه ای و دیگر جنایتکارانی که چنین حکومتی را که همه این ویژگی های ضد انسانی و همه کثافات دیگر را یکجا در خود دارد، بر جامعه حاکم کرده اند، خوشحال شئند و به وجد آیند.

اوضاع درمانده و رو به سرنگونی جمهوری اسلامی حاصل ۴۶ سال مبارزه مردم است که علی رغم حمایت ها و مماشات های دولت های ارتجاعی و مدافع نابرابری و تبعیض برای حفظ آن، از تلاش و مبارزه خود دست برنداشتند و بزودی بر مرگش خواهند رقصید.

 

#کارگر_کمونیست #نشریه_کارگری_حزب