اول مه، جشن توده های عظیم مردم-یاشار سهندی
صدا و سیمای رژیم اسلامی سرمایه، بخشی از کنگره موسوم به “بزرگداشت سعدی” را پخش کرده است. در این بخش، سخنران تا توانسته از خجالت “مسئولان حکومت اسلامی در آمده، البته غیر از خود “نظام” یعنی شخص علی خامنه ای. سخنران با اشاره به بحرانهای گوناگون که مسبب آن را “مسئولان بی تدبیر” میداند، تاکید میکند آوار مصیبتی که بر سر مردم فرو ریخته با وجود “مسولان بی کفایت ۴۴ ساله گذشته” هیچ وقت تمامی نخواهد داشت. در انتها بر دیوار پشت سر ایشان در کمال حیرت، تصاویر معترضان و جان باختگان، از مهسا، نیکا و غزاله تا کیان به نمایش گذاشته شد. تصاویر “آسیب دیدگان چشمی” بهمراه تصاویر زنان معترض بدون حجاب روی پرده ظاهر شد، و نیز تصویر دختر مینو مجیدی که موهای بریده شده در دستانش به همراه تصویر مادر جان باخته اش، یا تصویر فرشته احمدی ؛ همه اینها نه مانند همیشه جهت تخریب و تحقیر، بلکه به روایت سخنران جهت یادآوری این موضوع است که “مردم سرافراز ایران” سزاوار این وضعیت نیستند. بی شک این نمایشی از تزویر و ریاکاری رسانه رسمی جمهوری اسلامی است که یکی از ابزارهای مهم سرکوب بوده و هست.
همزمان در نوروز ۱۴۰۳ که بی شک نوروزی تاریخی شد، همه جا، بخصوص در کردستان مرد و زن به صورت جمعیت انبوه گرد هم آمدند و به رقص و پایکوبی مشغول شدند. و مردم در سراسر ایران هر گذری را به محلی برای رقص وشادمانی تبدیل کردند. در روزی که جمهوری اسلامی فرق شکافته علی را سند محق بودن خود در تاریخ میداند، مردم با روزه خواری و جشن و شادی برای زنده شدن طبیعت، راه قبرستان را به جمهوری اسلامی نشان دادند. جمهوری اسلامی ناتوان تر از همیشه شاهد مرگ خود در شادمانی کردن مردم بود. جمهوری اسلامی با خشونت بی حد و مرز و با بیرحمی و سبعیت وحشیانه همیشه در صدد این بوده که ثابت کند یک قدم هم کوتاه نمی آید؛ و ظاهرا توانسته است اعتراضات را فرونشاند، اما این واقعا ظاهر ماجرا است.
انقلاب زن زندگی آزادی بروز خیابانی ندارد، اما تا همینجا چنان حکومت اسلامی سرمایه را تحت فشار گذاشته است که مجبور شده در رسانه رسمی خود ساز دیگری را کوک کند تا شاید جلو سونامی انقلاب را بگیرد. پخش سخنرانی فوق تنها یکی از بروزات ضعف و ناتوانی حکومت است. کمتر از یکماه به اول مه مانده است، و در همچین شرایطی باید خود را آماده این روز کنیم.
روز اول مه با خواسته ۸ ساعت کار در روز شکل گرفت. این خواسته به ظاهر صنفی اما در واقع در پی آسایش و رفاه همگانی بوده است. بیاد بیاوریم که بی بی سی جهانی در دویستمین سالگرد تولد مارکس همه خواستهای رفاهی کنونی را نتیجه دستاورد مارکس دانست. اول ماه مه یکی از مهمترین روزهایی است که میتوان بر دستاوردهای طبقه کارگر و کمونیسم تاکید کرد. النور مارکس، دختر کارل مارکس در اولین ماه مه در سال ۱۸۹۰ در یک سخنرانی کوتاه در هاید پارک لندن “به عنوان یک سوسیالیست” چنین گفته است: ” سوسیالیست ها معتقدند که اولین و مهم ترین قدمی که باید برداشته شود، مطالبه ی هشت ساعت کار در روز است، … این پایان کار نیست بلکه آغاز مبارزه است؛ …، باید مردان و به ویژه زنانی را که می بینیم برای پیوستن به مبارزه ی مشترکمان آماده کنیم.”
در ایران امروز با وجود مردان و به ویژه زنانی که در میدان مبارزه هستند، باید دایره محدودی که دور این روز کشیده شده است در هم بشکنیم و نشان دهیم روز اول مه روزی منحصر برای خواسته های رفاهی کارگران نیست. باید مانند النور مارکس در مقیاس با “تجمع دیگری”، وقتی با انبوه جمعیت روبرو شده اینگونه ابراز خوشحالی میکند: “اما من خوشحالم که می بینم توده های عظیمی از مردم در طرف ما هستند ” کاری کنیم که آرمان جنبش طبقه کارگر به خواست و آرمان “توده های عظیم مردم” تبدیل شود.
سال گذشته “شخصیتهای آکادمیک” در اپوزیسیون، “طبقه متوسط” ساخته و پرداخته ذهن شان را به کناری نهادند و از ” عاملیت طبقه کارگر درتحولات اجتماعی ایران” گفتند و امسال میتوان حتی حکومت را وادار کرد که بار دیگر خدا را به دست بوسی کارگر بفرستد، وقتی که شاهد توان طبقه کارگر برای رهبری انقلاب باشد.
گفته اند اول مه “عید کارگران است” و “جشن کارگری” است. این بیش از آنکه چیزی بر اهمیت این روز بیفزاید بیشتر بر ایزوله کردن کارگران از بقیه جامعه تاکید دارد. باید روز اول مه به روزی تبدیل شود که کل جامعه آنرا گرامی بدارد و اهمیت آنرا درک کند و جشن بگیرد. جامعه ایران تشنه آزادی و شادی است، و برای داشتن آن باید آحاد جامعه اسیر یک لقمه نان نباشند. روز اول مه باید به کل جامعه نشان دهد تنها جنبش کارگران، یعنی کمونیسم کارگری میتواند آنرا محقق و تضمین کند.
باید تصویر دیگری از اول مه را عیان ساخت که از ۸ ساعت کار در هفته تا رفع هر گونه تبعیض، تا برابری کامل زن و مرد، تا لغو اعدام، تا آزادی بی قید و شرط سیاسی، تا رفاه همگانی، تا لغو کار مزدی،…و تا توان خندیدن به وسعت دل را شامل میشود. روز اول مه باید به جشن توده های عظیم مردم تبدیل شود و این در یک صورت ممکن است که نشان داد که طبقه کارگر تنها در پی رهایی خود نیست، بلکه هدفش رهایی کل جامعه است.