جنبش قدرتمند معلمان و مکان وجایگاهش-سیما منصوری
هر کّس هر تعابیری از هویت و مکان اجتماعی و اقتصادی /سیاسی معلمان میتواند داشته باشد ، از ” فعالیت فرهنگی” و رسالت انبیائی” و “ستون توسعه ملی” ، تا کارِ بردگی مزدی در پهنه این مناسبات کالائی و جنگ منافع متضاد ِطبقات، حکومت و مردم روی زمین واقعی . مشروط به آنکه با “نیت خیر”سهم بری از “سود و غارت این مردم “نخواهند با روضه های منفعت خواهی، کارِ ارزان از گُردِه شان بِکشند و مدام دست در جیب و سُفره معاش شان کنند.
سابقا حُقنه میکردند که معلمی ” شغل انبیاست” .
اما دیری نپائید تا زندگی بگوید این “رسالت”ها همگی کشک اند و “تقدس گرائی” اسم رمز غارتگری و سرکوب است و مدام دارند از سفره معاش و زیست شان میربایند، و نه تنها معلمِانِ معترض وضعیت را در انظار شاگردان خِر کِش بر زمین میکِشند و با باطوم تا زندان ها بدرقه کرده اند، که جان و کار و نان خانوارهایشان را به گروی سکوت گرفته اند !
نهاد / “آموزش پرورش ” از پایه ای ترین ارکان مناسبات سرمایه دارانه تولید کالائی و منفعت های سیادت ِحاکمیتی سرمایه را مرتبط با سازو کارهای قدرت شان سازمان داده اند .
ده ها هزار انسان را به کارمزدی گرفته اند و از یکسو به پشتوانه مجموعه قوانین نیم بندِ تفسیر برداری که قبلا با ” مّگّر و اّگر و اما ” ساطوری کرده و رسمیت داده اند، هر جا منفعت و زورشان رسیده از همانجا اّره کرده اند و با سیاست ها و تعرضات وسیعا وقیح دولت و مجلس ” و لجستگی سرکوب شان به سفره معاش و عرصه های زیست معلم و کارگر و. بازنشسته….هجوم آورده اند و دارند سونامی فلاکت و مرگ را بر زندگی و بقایشان آوار میکنند.
به استناد کدام “حقی” یک اقلیت ناچیز در قدرت میتواند زندگی صدها هزار خانوار و در اینجا (معلمان ) را به کام بدبختی و مرگ بکشاند؟!
قلمرو اقتصادی “آموزش و….” درست کرده اید و دارید منفعت های حکومتی و سود سرمایه ای بی در و پیکر از آن میبرید و از معلمان کار میکشید، خُب مُزد و معاش و حقشان را کامل بدهید چرا مدام دّبه در میآورید و از سر و ته اش میزنید ؟!
این تورم افسار گسیخته و فروپاشی ارزشیِ چندرغاز پولی که به مُزدِ حقارت میدهید را شما دامن زده اید و همه چیز در دستان شماست!
ثروت و منابع و گنج و خاک و آب و….، این مردم و جامعه را یکجا به تملک اختیار گرفته اید و قرار بوده و باید تحصیل و درمان مان رایگان و از سهم ثروت و داشته ها و اندوخته اجتماعی مان باشد،
چه کسی و کجا این حق را به شما داده که یکجا زیر تعهد و مسئولیت و وظیفه حکومتی تان بزنید و سهم بری برحق از ثروت اجتماعی و اندوخته هامان را، هزینه تحصیل و درمان فرزندان این مردم که “قرار است” در آینده ای مبهم در قلمروهای اقتصادیِ در تملک شما کار کنند و شما سودش را ببرید بر دوش همین مردم بگذارید واز سفره معاش و مُزد ما ( معلمان ) بردارید ؟!
این بحران های اقتصادی و کسری بودجه حکومتی و رانتی را نه تنها خودتان ساخته و پرداخته و مسبب شان هستید، که علیه منفعت معلمان و این مردم بجلو رانده اید .
مگر معلمان گفته اند برای زندگی های اشرافی همه ایل و تبارتان اینگونه تصاعدی از پی هم اختلاس و غارت کنید و ثروت ها و منابع و دسترنج مردم را صرف اسلحه و موشک کنید و بدهید به دست آموزانتان در عراق و یمن تا همدیگر را بکشند و به روز سیاه بیفتند!
معلمان و کارگران و بازنشستگان و…کی و کجا گفته اند که ثروت و مُزد های نداده آنها را ببرید سوریه و افریقا …و یا خرج طالبان کنید تا مُشتی بیماران آدمکُشِ” طالب و بوکوحرام ” زن و بچه ها را اسیر کنند و بفروشند و هزار جنایت کنند .
چه “حقی” این اجازه را به شما داده که نصف معلمان دست فروشی کنند و راننده خدماتی باشند و خانواده های گرسنه هم سرویسِ بازتولیدشان را بدهند تا حکومت و دولت و اعیان انصارشان امورات سیاسی و پولی و زندگی اشرافی شان بگردد؟!
واژه “مبارزه طبقاتی” به تنهائی گویای پهنه و عمق جدال ها و کشمکش های معلم و کارگر و بازنشسته و…مردمان زحمتکش برای معاش و زندگی و موجودیت بقاعشان نیست! برای حداقل ها باید در همه عرصه های زندگی دائما جنگید و سر تا پایمان “خونی ” باشد.
اینجا یک جنگ نابرابر منحصر بفرد در جریان است و جدال های طبقه کارگر و این مردم علیه این وضعیت یک نبرد مصمم “هرکولی” ست !
معلمان و کارگران و…..این مردم که هاج و واج به آسمان نگاه نمیکنند تا که زیر این آوارِ نکبتِ تحمیلی این روابط و مناسبات دفن شوند!
بیش از چهار دهه نپذیرفتن های طبقه کارگر و این مردم و جنگ برای زندگی، جدال های معلمان را به مکان بالاتری ارتقاء داده و با “جنبش مجامع عمومی”، با دخالتگری اجتماعی و اراده جمعی در پهنه سراسری به دفاع از مطالبات و هویت انسانی شان بجلو آمده است.
این حکومت و دولت و مجلس و “سهم بران “دارو دسته حسن نصراله و…حق ندارند برای ابقای امورات شان دست و پای شان را در جیب و سفره معاش معلمان کنند و صندوق ها و اندوخته های معلمان و… را مثل قُلک شان بِشکّنند و غنیمت ببرند و بخورند و موانع سّر راه زندگی معلمان و مردم ایجاد کنند.
بحران هائی که بر سّر اقتصاد وهست و نیست مردم آوار کرده اند و “کسری بودجه “های حکومتی را خودشان ساخته اند، معلمان و مردم که نباید تاوانش را بدهند.
معلمان که نمیتوانند موجودیت انسانی خودشان را منکر شوند و بروند یکجائی خودکشی دسته جمعی کنند! حق و حقوق رسمیت داده شده و مطالبات انسانی شان را میخواهند و نمیگذارند مرگ تدریجی بر خانوارهایشان تحمیل کنند!
چهار دهه جدال های بی وقفه معلمان بر متن جنبش های کارمزدی، جنبش مطالباتی/ اجتماعی شان را در مکان بالاتری به میدان آورده است.
“جنبش مجامع عمومی” معلمان ، قدرتمندترین سازو کار و بستر اعتراضی برای دیده شدن و نیرو شدن در عمل توده ای برای رسیدن به مطالبات است !
دیگر نبض نپذیرفتن و عمل حق طلبی معلمانِ مریوان و مشهد و بوشهر و شیراز و…..همزمان یک ریتم میزنند و “کانون ها و شوراهای هماهنگی ……”شان بر چنین متنی استوارند و قدرت و نیرویشان را از این “جنبش مجامع” ، از دخالتگری و اراده گام های تک تکِ معلمان ( شاغل و بازنشسته ) میگیرند !
این حکومت و “دولت و مجالس ….” دست ساز نه تنها اراده ای در پاسخ به حل و پرداخت مطالبات معلمان را نیز نشان نمیدهند و دندان قروچه میکنند، بلکه هدف شان سرشکن کردن و تعرض وسیعتر بر سفره معاش و زندگی معلمان و سایر اردوی کار مزدی و مردمان فرودست در شرایط کنونی و وضعیت های پیش روست .
سیر رویدادهای اجتماعی و تحولات سیاسی/ اقتصادی جاری و پیش رو برای طبقه کارگر و مردمان فرودست هولناک و اظهر من الشمس است. جنبش مطالباتی /اجتماعی معلمان همچون کارگران، بازنشستگان و… طبقه کارمزدی بطورکلی هیچ راه گریزی بجز گسترش اعتراضات در عمل متحدانه برای عقب راندن حکومت و دولت شان از تعرض گستاخانه و بیرحمانه تر بر سفره معاش و زندگی ودست یافتن به مطالبات شان ندارند.
این حکومت نشان داده که هر تعرضش به جیب و سفره کارگر و معلم و پرستار و بارنشسته و ….را با مجموعه “قوانین ” تفسیر بردار و سیاست های دروغ و فریب به اتکای سازو کارهای سرکوب تحمیل کرده است و از هر سیاست و عمل غیر انسانی کوتاهی نخواهد کرد.
اما توازن قوای این جدال ها تغییر کرده است و مردم در این دوره قدرتمند ترند.
جنبش مجامع عمومی “معلمان در قابلیت سازمان یافتگی اش همسو و تنیده در جنبش کارگران و بازنشستگان و….تنها نوک کوه یخی از وسیعترین و تاثیر گذارترین پتانسیل موجودش را به جلو آورده و “نمایش ” داده است.
هیچ ترفند فریب و تفرقه و سرکوبی قادر به کنار زدن این ” جنبش مجامع “دخالتگرانه معلمان که از چند دهه مقاومت و مبارزات پُر بها به میدان حق خواهی آمده نخواهد بود.
راه سومی وجود نخواهد داشت .
همسوئی و ماهیت منفعت های مشترک همه لایه ها و بخش های طبقه کارگر و خاصیت طبقاتی جدال هایشان در این دوره، ضرورت ارتباط ( کانون ها و شوراهای هماهنگی ….) مطالباتی/اعتراضی مستقل و چِفت شدن “مجامع عمومی” همه جنبش های کارمزدی، جنبش معلمان، کارگران، بازنشستگان، پرستاران و…. بافته شدن شان را حول پایه ای ترین و اساسی ترین مطالبات روی میزشان به کفِ کارخانه و مدارس و خیابان خواهد آورد .
و این آن نیروی اجتماعی تغییری خواهد بود که چشمگیرترین عمل سیاسی توده ای در مقیاس سراسری را بجلو هُل خواهد داد !
خرداد ۱۴۰۱