قربانیان گمنام کار
کارگرکمونیست ۶۹۸
غلام اکبری
کسی خبر ندارد که آمار قربانیان عدم ایمنی محیط های کار در ایران چند نفرند. چه تعدادی ازکارافتاده میشوند و یا جان خود را از دست میدهند. این هفته خبری در سایت ایلنا منتشر شد که یکی از این قربانیان گمنام را، نام و نشان داد. ” به گزارش خبرنگار ایلنا، در یکی از روزهای هفته قبل (۲۲ مهر ماه)، یک کارگر ساختمانی حدود ۳۶ ساله، حین کار در یک پروژه ساختمانی در رفسنجان بر اثر نشست زمین و فرو ریختن لولههای ساختمانی روی سرش به کما رفت که در نهایت روز گذشته (۲۷ مهر ماه) دچار مرگ مغزی شد. این کارگر جوان «هادی رهبر مقدم» تقریبا ۶روز در بیمارستان علی بن ابیطالب (ع) رفسنجان بستری بود اما متاسفانه در حال او بهبودی حاصل نشد؛ در نهایت، اعضای بدن این کارگر قربانی حادثه، به واحد فراهمآوری اعضای پیوندی این بیمارستان اهدا شد.”
حالا علت ظاهر شدن و اضافه شدن نام “هادی رهبر مقدم ” به لیست قربانیان کار بر ما هم معلوم شد. اهدا شدن اعضای بدنش به بیمارانی که در صف پیوند عضوی انتظار میکشند. ظاهرا انگیزه خیلی انسانی و خوب است اما با این حواشی در واقع اصل قضیه را به حاشیه برده اند. آنهم قربانی شدن کارگری دیگر بخاطر نا امنی محیط کار است.
از این خبر که بگذریم بخش اعظم قربانیان محیط های نا امن کار اکثرا بی نام و نشان هستند. چرا؟ چرا نام این بخش از کارگران جزو آمار رسمی قربانیان کار ثبت نمیشود؟ اینها چه کسانی هستند؟ پاسخ به روشنی اینست که اینها کارگرانی هستند که همین قانون کار نمایشی هم شامل حالشان نمیشود. به این معنا که قانون کار جمهوری اسلامی شامل کارگران کارگاههایی که ۱۰ نفر یا کمتر کارگر دارند، نمیشود. اینها کارگران زیرپله ای هستند و طبق آماری از بیمه های اجتماعی حدود ۶ میلیون نفر از کارگران شامل بیمه درمانی و بازنشستگی نمیشوند. هادی رهبر مقدم یکی از این لشگر بی نام نشانان و بی حقوقان بود.
ماجرای خودکشی یک کارگر و توضیحات کارفرما
دوشنبه ۲۶ مهر ماه یکی از کارگران شرکت نفت و گاز با خودکشی جانش را از دست داد؛ طبق خبرها “جواد حجتپور” که نزدیک به بیست سال سابقه کار داشت در یاداشتی علت خودکشی اش را فشارهای اقتصادی ناشی از حقوق پایین و سیاست ها و تبعیضهای ناروای مدیران این شرکت اعلام کرده است. شرکت نفت و گاز پارس نیز در واکنش به این خبر تکان دهنده جواب داده که : ” بر اساس مستندات موجود، مجموع خالص دریافتی حقوق و مزایای شغلی مرحوم حاجتپور ماهانه نزدیک به ۱۰۰ میلیون ریال بوده و در آخرین پرداختی، حقوق شهریورماه خود را مطابق با ماههای گذشته در موعد مقرر از شرکت افق ماندگار جنوب (پیمانکار طرف قرارداد شرکت نفت و گاز پارس) دریافت کرده است، بنابراین به نظر میرسد علت وقوع این حادثه تلخ را نباید در حقوق پایین یا عوامل مربوط به محیط کار جستوجو کرد. شایان ذکر است مشارالیه زیر پوشش بیمه تأمین اجتماعی و بیمه تکمیلی بوده است.”
سئوال پیش میاد که چه شده که شرکت نفت و گاز فورا اطلاعیه و تکذیب نامه داده است؟ اینطور حق بجانب و با “دلیل و مدرک” علت خودکشی را “مالی” ندانسته است؟ مساله روشن است. از نظر اینها کارگر دستمزدش ۲میلیون و ۷۰۰ هزارتومان باید باشد که با بقیه دریافتی هایش، حق اولاد، حق مسکن بن کارگری میتواند در بهترین حالت نزدیک به ۴ میلیون تومان بشود، تازه اگر با هزار و یک کلک و نیرنگ بخشی از آنرا ملاخور نکنند. (حداقل دستمزد مصوب شورای عالی کار برای سال ۱۴۰۰) و حالا که کارگر جان باخته نزدیک به ۱۰ میلیون تومان دریافتی داشته، پس به زعم این جانیان لابد زیادی هم میگرفته . در حالیکه خودشان بارها از خط فقر ۱۲ میلیونی سخن گفته اند و این درحالیست که در این جامعه نه خبری از درمان رایگان هست و نه تحصیل رایگان و نه تسهیلاتی برای تامین مسکن. آنوقت کارگر نفت در گرمای وحشتناک تابستانی، در شرایط نا امن و ساعات طولانی کار سنگنین و دور از خانواده و دور از هر گونه شهریتی کار میکند و فقط ده میلیون میگیرد و وقتی از شدت فقر و محرومیت جانش به لب میرسد و به اعتراض دست به خودکشی میزند.هنوز زبان این جنایتکاران دراز است. حقتیقا شرم بر این جانیان چپاولگر و مفتخور.
از نظر شرکت و کلیه کارفرمایان و پیمانکاران و رژیم دزد سالارشان، ۴ میلیون تومان حقوق ماهانه از سر کارگران هم زیاد است. از نظر اینها کسی که ۱۰ میلیون تومان دریافتی داشته اصلا هیچ مشکل مالی نمیتواند داشته باشد. حقوقهای نجومی کاربدستان رژیم دزد اسلامی اصلا به ذهنشان نمی آید. چون این درجه از تبعیض و نابرابری خصلت پایه ای نظام سرمایه داری آنهم از نوع وحشتی ترینش یعنی سرمایه دار اسلامی است. این زالوهای خونخوار (کارفرمایان و پیمانکاران) به خاطر این فربه شده اند که توانسته اند به کمک رژیم مافیاهای دزد سالار اسلامی و دم و دستگاه سرکوب و اختناقش، بیش از ۶۰ درصد مردم کشور را به زیر خط فقر پرتاپ کنند. این حضرات با حقوقهای نجومیشان عامل فلاکتی هستند که امروز بر زندگی ۹۹ درصد مردم سایه انداخته است. بیکاری، گرسنگی، اعتیاد، تن فروشی، گورخوابی و کودکان کار و خیابان، نتیجه دزد سالاری حکومت سرمایه داری اسلامی حاکم است. در مقابل چنین بربریتی است که کارگران نفت هر روز گسترده تر دارند به میدان میآیند. کارگران پروژه ای پیمانی نفت در اعتصاب سراسری خود اعلام کردند که هیچ کارگری نباید کمتر از ۱۲ میلیون حقوقش باشد. تازه با این تورم و گرانی لحظه به لحظهٔ مایحتاج مردم، حتی ۱۲ میلیون تومان هم کفایت یک زندگی حداقل انسانی را برای ما فراهم نمیآورد. چرا باید سهم ما از این دنیا با تمام امکاناتش فقط کارکردن باشد و کار؟ چرا نباید کودکان ما از یک زندگی کودکانه و شاد و مرفه برخوردار باشند؟ چرا نباید ما با خانواده مان حداقل سالی یکبار به یک سفر دو هفته ای سیاحتی برویم؟ چرا باید همیشه دلهره این را داشته باشیم که پیمانکار قرارداد کار را تمدید میکند یا بیکار میشویم؟ تنها را ه خلاص شدن از دست این همه بیحقوقی و فلاکت سرنگون کردن رژیم دزد سالار سرمایه داری اسلامی است. آنوقت ثروتهای مملکت صرف این مافیاهای دزد و دستاندرکاران رژیم و تروریستهایش نمیشود. اگر میخواهیم زندگی انسانی داشته باشیم باید این جانیان را از اریکه قدرت پائین بکشیم. آنوقت انسانیت مرکز توجه سیستم جامعه میشود، ثروت های جامعه صرف رفاه و خوشبختی همه شهروندان میشود و زندگی و معیشت کسی گرو گرفته نمیشود. و کسی هم بخاطر فشارهای مالی عذاب نمیکشد، تا حدی که مثل امروز دست به خودکشی بزند.
مرگ فجیعی دیگر در شاهرود
روز سه شنبه ۲۷ مهر، عرفان علی محمدی ۲۲ ساله ، در حین کار در کارگاه معدن شن و ماسه ای واقع در روستای دیزج شاهرود به دلیل نداشتن امکانات ایمنی، دستش در غلطک نوار نقاله دستگاه سنگشکن گیر میکند که در نتیجه آن با کشیده شدن سایر بدن وی درجا جانش را از دست میدهد. در خبرها آمده است که از قرار معلوم کارفرما و مالک این کارگاه شن و ماسه، پدر مقتول بوده است. این تراژدی جان باختن عرفان علی محمدی را دوچندان میکند. با شنیدن این خبر که پدر مقتول صاحب شرکت بوده فکرهای زیادی از مغز آدم عبور میکند، اینکه از خسیسی این پدر بود که امکانات ایمینی را در اختیار کارگرانش نگذاشته؟ و یا از روی نادانی و بی اطلاعی از خطرات کار در کارگاه بوده که شیوه های بالابردن ایمنی کار را بکار نبرده؟ به هر حال این وسط دولت ، قانون کار وحفاظت فنی و بهداشت محیط های کار چه میشوند؟! هیچ کنترل و بازرسی ای بر محیط های کار وجود ندارد که این کارگاهها قتلگاه کارگرانند؟ چندین هزار کارگاه دیگر مشغول کارند که بازرسان اداره کار هیچ کنترل نمیکنند؟ چندین هزار انسان دیگر باید قربانی شوند تا رعایت اصول ایمنی کار شرط لازم راه اندازی کارگاه ها و محیط های کاری باشد؟ این وظیفه ما کارگران است که همواره موارد نقض ایمنی را در محیط های کار در کنترل داشته باشیم و هر جا که نقضی بود فورا جمع شویم. صورت جلسه کنیم و اعلام کنیم که تا وقتی که این مورد که خطرات جانی و جسمی در بر دارد بر طرف نشود، سر کار نخواهیم رفت. موضوع جدی است و نباید اجازه دهیم که محیط های کار و سودجویی های سرمایه داران مفتخور بیش از این قربانی بگیرد.
سقوط کارگر آرماتوربند در اهواز
روز دوشنبه ۲۶ مهر یک کارگر آرماتوربند در شهر اهواز بعلت نداشتن کمربند ایمنی از ارتفاع سقوط کرد و جانش را از دست داد. در خبر آمده که این کارگر با تجربه هم بوده است. اما چرا اصول ایمنی را رعایت نکرده سئوالی است؟ فورا در پاسخ ما میگویند علت بی احتیاطی خود کارگر بوده است. و طبق همین خبر با تجربه بودن او را هم به رخ ما میکشند. اما نمیگویند که فشار کار آنقدر زیاد است و سرعت کارگر برای انجام کارآنقدر بالاست که مجالی برای فکر کردن به ایمنی و حفظ جان خود ندارد. بعضا اتفاق می افتد که کارگر بخاطر گرما، بخاطر سختی کار کنترل خود را از دست میدهد و از ارتفاع سقوط میکند. اما بعد همه اینها را به حساب “بی احتیاطی” خود کارگر میگذارند تا موضوع شرایط سخت و دشوار و برده وار کاری را از تیررس خشم و اعتراض کارگران دور کنند. اما جواب روشن است و بطور واقعی باید در سیستم سرمایه داری وحشی حاکم بدنبال پاسخش بود. در رژیم جمهوری مافیاهای دزد سالار اسلامی تنها چیزی که ارزش و اهمیت ندارد، جان انسانهاست. در دنیای حکومتیان ، کارفرمایان و پیمانکاران، کارگران تنها وظیفه شان کارکردن است. اگر هم در اثر سانحه، کارگری ازکار افتاده بشوند یا جانش را از دست بدهند زیاد مهم نیست. هستند کارگرانی که التماس میکنند که بکار گرفته شوند. ایمنی کار هم برای کارفرمایان هزینه اضافی دارد. بنابراین کارفرمایان و پیمانکاران از وضع موجود راضی هستند. اما این کارگران و خانواده هایشان هستند که قربانی میشوند. باید به این بردگی کاری خاتمه داد. باید این رژیم ضد کارگر و انسانیت را از اریکه قدرت بزیر بکشیم و قوانینی درجامعه ایجاد کنیم که تضمین کننده یک زندگی انسانی و ایمن برای همه شهروندان باشد.*