کارگران و انقلاب-شهلا دانشفر
در حالیکه انقلاب با قدرت به جلو گام بر میدارد، نمیشود از کارگران و انقلاب صحبت کرد و از نقش جنبش کارگری به عنوان یک رکن مهم کشیده شدن اوضاع جامعه به انقلاب سخن نگفت. در عین حال کارگران خود بخشی بزرگی از همین مردمی هستند که در کف خیابان هر روز و هر شب فریاد مرگ بر دیکتاتور سر میدهند. بعلاوه همزمان با اعتراضات خیابانی درهمین مدت ما شاهد تحرکاتی در میان کارگران در اینجا آنجا بوده ایم .از جمله در این مدت کارگران نیشکر هفت تپه، گروه ملی فولاد اهواز، بازنشستگان فولاد، کارگران شهرداری در این هر و آن شهر، مجتمع سیتیسنتر اصفهان، ایدین تبریز، رانندگان بی آرتی تهران پارس، معدن فاریاب، فولاد ایرانیان، و اعتراضات اخطاری معلمان را داشته ایم. اما سوالی که در مقابل ما گذاشته میشود اینست که چرا کارگران با تمام وزن اجتماعی و با نیروی اعتصابات سراسری شان که بتوانند چرخ اقصاد حکومت را فلج کنند و کمر رژیم را بشکنند هنوز در صحنه نیستند؟ تلاش من پاسخ کوتاه به این سوال است.
اگر به سیر پر شتاب انقلاب نگاهی بیندازیم کارگران دارند به میدان می آیند. حتی ممکن است روند اوضاع به گونه ای پیش رود که کارگر با اعتصاباتش و با مارش عظیم و قدرتمندش مستقیم به خیابان وصل شود و شعار مرگ بردیکتاتو را سر دهد.
واقعیت اینست که سه روز اعتراضات سراسری مردمی در سالگرد خیزش آبان ۹۸ و فراخوانهای بعدی برای تداوم این اعتراضات و اتفاقاتی که در این روزها روی داد، انقلاب را وارد فاز جدیدی کرد. ما شاهد قیام های شهری و پیوستن شهرها و حتی روستاهای بیشتری به اعتراضات خیابانی هستم. در کنار این اعتراضات اعتصابات سراسری بازارها، اعتصابات سراسری دانشگاهها، پیوستن بخش های مختلف جامعه همچون پزشکان و کادر درمانی و وکلا و کشاورزان و … . به حرکت در آمدن کل جامعه زمینه را برای ورود قدرتمند طبقه کارگر با قدرت اعتصابات سراسری اش فراهم تر شده است. از جمله روز ۲۸ آبان شاهد به خیابان آمدن کارگران اعتصاب کارگران شرکت کروز ۳ (تولید کننده قطعات خودرو) در خیابان بودیم. و نیز اعتصاب و مارش قدرتمند چند هزار کارگر ذوب آهن اصفهان همزمان با اعتراضات سراسری در سالگرد خیزش آبان زنگ چنین اتفاق نوید بخشی را به صدا در آورد و اعتراضشان ادامه دارد. طی دو ماه اخیر به غیر از اعتصاب و تجمعات اخطاری کارگران پروژه ای پیمانی نفت در پارس جنوبی و پالایشگاه ۲ آبان شاهد قدرتنمایی ای این چنینی در محیط های کارگری نبوده ایم. هر کدام از این اتفاقات جایگاه خود را داشت. اعتراض کارگران پروژه ای نفت اعتراضی اخطاری بود و با فریاد مرگ بر دیکتاتور مستقیم به خیابان وصل شد. این کارگران هزینه دادند. بیش از ۲۵۰ نفرشان بازداشت شدند. اما حرکتی به موقع بود و پیامی به انقلاب و به جمهوری اسلامی بود. حرکت قدرتمند دیگر در ذوب آهن روی داد که حاصل توازن قوای امروز جامعه است و به باور من اگر اوضاع با همین شتاب جلو برود در حرکت بعد همین کارگران در مجتمع را باز کرده و با مارش عظیمشان به خیابان وصل خواهد شد و در فریاد زن، زندگی، آزادی، مرگ بر دیکتاتور با خیابان همصدا خواهند شد. آنوقت نه فقط در ذوب آهن بلکه در همین محیط های کارگری شاهد چنین اتفاقی خواهیم بود. فاصله زیادی به آن روز نمانده است. و همین امروز زمینه برای شکل گیری اعتراضات کارگری در مراکز مختلف از جمله در نفت این مرکز کلیدی کارگری با هزاران کارگر تا هفت تپه و فولاد و هپکو آذر آب این کانون های داغ اعتراضات فراهم است و همانطور که کارگران ذوب آهن تجمع کردند و فریاد زدند “افزایش صد در صدی دستمزد حق مسلم ماست” آنها نیز میتوانند خواستهایشان را فریاد بزنند.
طبعا این قابل فهم است که وقتی در کف خیابان مردم شعارهای سرنگونی میدهند کارگر در همان آغاز به خیابان نمیزند و کمی هم محافظه کار میشود. چون میداند که در این شرایط دیگر اعتراضش از چهارچوب مطالباتی فراتر رفته و فورا رنگ سیاسی میگیرد و هزینه بسیار دارد. و همه میدانیم که مکانیزم مبارزه کارگر با دانشجو و دانش آموز و آنکسی که کار آزاد دارد متفاوت است. نگرانی کارگر مساله معیشت و اجازه خانه و خرج خانواده اش است. بنابراین وقتی وارد نبرد میشود که توازن قوا ایجاب میکند و به میدان می آید که حرف آخر را بزند. اما نکته اینجاست که امروز ما در آستانه چنین روزهایی هستیم. به یک معنا وقت اعتصابات سراسری فرا رسیده است و باید به استقبالش رفت. ورود کارگران بعنوان یک طبقه اجتماعی که انتظار می رود سریعا به میدان نبرد نهایی برای سرنگونی جمهوری اسلامی به میدان بیایند، میخ آخر بر تابوت جمهوری اسلامی خواهد بود و تضمین می کند جمهوری اسلامی بدون جنایت بیشتر سرنگون شود.
برگرفته از ژورنال شماره ۲۷۲