کار کمونیستی ما-یاشار سهندی
“کار کمونیستى را ما تعریف میکنیم چیست. و اگر ما بر مبناى عقلمان و نیازهاى سیاسى و آرمانهاى اجتماعى مان متوجه میشویم که باید به سمت معینى برویم، باید برویم و نگران این نباشیم که قبلا کسى این مسیر را نرفته است و این راه ناهموار و پا نخورده است”. منصور حکمت
در هفدمین هفته انقلاب شعار ” نه کولبری، نه سوخت بری، آزادی و برابری” در زاهدان سر داده میشود. مردمی که از یک مناسک مذهبی ( نماز جمعه) بیرون آمده اند نه شعار دینی و اسلامی بلکه شعاری را فریاد میزنند که تاکید مجددی است بر اینکه جنبش انقلابی علیه حکومت اسلامی خصلتی چپ دارد. کدام نیرو و سازمان و جنبش و شخصیت اسلامی یا ناسیونالیستی است که بتواند این شعار را شعار خود بداند؟ فشار جنبش چنان بر شخصیت های راست شدید است که امام جمعه ای که خود منصوب جمهوری اسلامی است، به بهانه سنی بودن و به همین سبب رنج بردن از تبعیض یک حکومت مذهبی شیعی برای خود حقانیتی قایل شده، هر هفته خود را مجبور می بیند “تندتر” حرف بزند اما با این وجود هیچگاه نمی تواند شعاری مانند “نه کولبری نه سوخت بری آزادی و برابری” را جوابگو باشد. نمی تواند شعار علیه نفس اعدام را هضم کند. نمی تواند هر هفته حضور زنان در خیابان را تحمل کند که زنان را به مانند برادران شیعی خود کشتزار مردان میدانند، و اکنون زنان در بلوچستان هر چند هنوز چادر به سر، فریاد برابری طلبی را با حضور و شعارهای خود سر میدهند. این مصیبتی است که کل اپوزیسیون راست با آن درگیر است. برای همین به شدت، با وجود برخورداری از امکانات رسانه ای قوی و حمایت علنی برخی دولتهای غربی در موقعیت سختی قرار گرفته اند. حرکاتی مانند پیام سال نو میلادی شاهزاده به اضافه سلبریتی ها و در شیپور کردن آن که گویا ائتلافی راه افتاده و میرود رهبری “انقلاب ملی” را بدست بگیرد، بیشتر از چند روز دوام نیاورد. چون با انقلابی روبرو هستند که همه آزادی و برابری را در دستور کار خود دارد.
ما کمونیستهای کارگری متشکل در حزب کمونیست کارگری ایران، سالهاست داریم تاکید میکنیم، جامعه چپ است. تاکید کردیم مبارزات کارگران حتی بر سر حقوق های عقب افتاده و دستمزدها تعرضی است، تعرضی علیه سرمایه است. تاکید کردیم مبارزه زنان، یورشی علیه کارکرد رژیم اسلامی سرمایه است. مبارزه برای حقوق کودک برای تزیین ویترین یک جامعه نیست بلکه مبارزه ای علیه یک وجه مهم بی حقوقی انسانها از همان اوان کودکی است. مبارزه علیه اعدام، یک مبارزه شیک و لوکس برای خوش نامی نیست. بلکه مبارزه بر علیه یکی از مهمترین ابزار سرکوب جامعه در جوامعی مانند ایران است. مبارزه علیه خرافات مذهبی جنبشی صرفا از سر تفنن نیست بلکه یورش همه جانبه علیه یکی از کاراترین ابزارهای تحمیق جامعه و حکومت اسلامی سرمایه است.
ما گفتیم اگر انسانها را آزاد بگذارید، آنجا که در خلوت خود فارغ از دغدغه های روزانه بسر می برند، آرزو نمی کنند که شاهی بر آنها حکومت کند، بلکه به این می اندیشند که چگونه میتوانند به بغل دستی خود یاری برسانند. گفتیم و باور داشتیم و داریم اساس سوسیالیسم انسان است. گفتیم و باور داشتیم و داریم که انسانهایی با هویت های کاذب مذهبی و قومی پا به دنیا نمی گذارند. اینها داده های جامعه است که سانسور میشد و میشود. خرافات مذهبی و قومی و ناسیونالیستی را بر سر جامعه آوار کردند تا تک تک افراد جامعه باور کنند که باید ” گرگ باشی تا دریده نشوی!”؛ در مقابل یک همچین تصویر هولناک، ما بر جنبش انسانی و انقلاب انسانی و حکومت انسانی تاکید کردیم. اگر امروز جنبش انقلابی خصلت چپ دارد نتیجه مبارزه بی تخفیف و بی تعارف جنبشی به نام کمونیسم کارگری بوده که درک صحیحی از مکانیسم مبارزه طبقاتی در جامعه دارد.
ما، کمونیستهای متشکل در حزب کمونیست کارگری، اگر در میانه سالهای دهه ۸۰ در انعکاس تجمع اعتراضی یک گروه جوان در میدان آریا شهر تهران، که در یک تجمع خود جوش و گذرا علیه تعرض ماموران حکومتی علیه یک زن، شعار “جمهوری اسلامی نمی خواهیم نمی خواهیم” را فریاد کردند، تاکید کردیم این نشان از چپ بودن جامعه است، بر کار و روش خود مطمئن بودیم. اگر همیشه تاکید کردیم چپ اجتماعی از چپ متحزب وسیع تر است، چپ اجتماعی را در نظر داشتیم که مسئله اش نجات انسان بود نه ساخت سوزن به قدرت صنعت خودمان. ما این راه ناهموار را کوبیدیم.
بسیاری از چپ ها این روزها بالاخره قبول کردند، جنبش انقلابی جاری چپ است، اما هنوز تا حرکتی از اپوزیسیون راست که تو بوق میشود دچار پریشانی می شوند که نکند “باز دست را ببازیم!”؛ نمی خواهند بپذیرند که چپ سال ۵۷، چپ جنبشی بود که ایران را صنعتی میخواست و سوسیالیسم اش ایجاد صنایع مادر و حمایت از بورژوازی ملی و مترقی بود، و تا بیاید بفهمد که اینها رویاهای سرمایه رانده شده از حکومت سلطنتی است، بخاطر سرکوب سبعانه، هزینه ای بسیار سهمگین و فاجعه بار را متحمل شد.
این روزها بحث رهبری انقلاب جاری به بحث مهمی بین چپ و راست تبدیل شده است. کسانی مانند شهریار آهی و نوریزاده، به این رسیده اند که دوره “رهبر کاریزماتیک ” گذشته؛ احزاب، دیگر نقشی ندارند. بلکه این شخصیتها ( البته منظورشان هر شخصیتی نیست، بلکه فقط شاهزاده) و ایضا سلبریتهای که با ایشان همراه میشوند حرف آخر را میزنند! اما دربحبوبه انقلاب جاری شعارهایی مانند آنچه در زاهدان سر داده شده دست اپوزیسیون راست را تو حنا می گذارد، برای همین نمی توانند حول هیچ چیزی ائتلاف کنند مگر تبریک سال نو! نمی توانند “رهبر کاریزماتیک” برای خود بتراشند که حرف آخر را ایشان بزند.
در این میان کمونیستهایی هم پیدا میشوند که بعضا خود قبلا مبلغ فعلیت حزبی بودند. از نبود حزب کمونیستی در سال ۵۷ بعنوان یکی از دلایل مهم به یغما رفتن آن انقلاب صحبت میکردند، ولی اکنون به نوعی همنوا با اپوزیسیون راست بحثشان اینست که اکنون جامعه نمیرود احزاب را هرچقدر هم مدعی باشند و یا بزرگ یا کوچک باشند، انتخاب کند. و جنبش کارگری باید برود و فکری به حال خود کند. و با استدلال اینکه چپ بودن جامعه به معنای این نیست که چپها برنده هستند، نتیجه گیری شان اینست که چپها باید حول یک پلاتفرم گرد هم بیایند تا شاید یک اتفاقاتی برای چپ بیفتد!
اما بطور واقعی تشکیل و قوام حزب کمونیست کارگری نتیجه یک ضرورت مهم به پاسخگویی برای رهایی کل جامعه بود و برای این حزب جامعه اصل بوده است. “…آنچه که به فعالیت کمونیستى ما معنى مى بخشد، دقیقا همین ایجاد یک حزب کمونیستى کارگرى است که در مقیاس کل جامعه، در صحنه جدال بر سر تعیین تکلیف قدرت سیاسى در جامعه، قد علم کند. حزبى که کارگر، و هر انسان مدافع آزادى و برابرى، بتواند به آن بپیوندد و مطمئن باشد که از طریق آن میتواند عملا و واقعا بر جامعه خود، محیط پیرامون خود و بر سرنوشت انسانهاى معاصر خود تاثیر بگذارد.”؛ ” اساس حرف مارکس این بود که گفت جامعه اصل است. جامعه است که روح ما، فکر ما، عواطف ما، شعور ما، زیبایى شناسى ما و همه چیز ما را شکل میدهد، و حال درست همان کسانى که جامعه قرار است در تعقل شان این مکان تعیین کننده را داشته باشد، بیتفاوت ترین گروه نسبت به قوانین حرکت و مکانیسم هاى خود جامعه از آب در آمده اند.” (منصور حکمت-حزب و جامعه)
ما ( کمونیستهای متشکل در حزب کمونیست کارگری) همیشه تاکید کردیم چپ اجتماعی قوی وجود دارد و بستر اصلی جامعه چپ معترضی است که در پی هویت انسانی است. ما تاکید کردیم برای پیروزی نیاز به یک حزب کمونیستی است تا بتواند رو به حکومت نماینده کل جامعه باشد، و رو به جامعه نماینده طبقه کارگر. این نیاز، این روزها بیش از پیش احساس میشود تا رهبری انقلاب جاری را برای به کف گرفتن قدرت سیاسی بدست گرفت. “… پیروزى بر بورژوازى را باید در زمین او انجام داد. .. بنابراین باید برویم به زمین آنها، و داریم میرویم به زمین آنها. ما باید خود را براى ایفاى این نقش آماده کنیم… بعنوان شخصیتهاى زنده جنبش سوسیالیسم و کمونیسم کارگرى یک کشور قد علم کنیم و حرف بزنیم، با همه جامعه حرف بزنیم.” (منصور حکمت- همان منبع)
نکته مهم امروز اینست که اگر دیروز در تجمعات کارگری و بازنشستگان و معلمان شعار داده میشد معیشت و منزلت حق مسلم ماست، که این خود بیان ساده و روشن سوسیالیسم است، امروز انعکاس آنرا میتوان در شعارهایی یافت که بر آزادی و برابری تاکید میکند. و اگر انقلاب جاری خصلتی چپ دارد نتیجه کارکرد جنبشی و حزبی است (حزب کمونیست کارگری) که با همه جامعه حرف زده است و بر آزادی و برابری بدون هیچ تخفیفی تاکید کرده است. سخن آخر اینکه یک راه مهم تامین رهبری انقلاب جاری از سوی کمونیستها اتکاء به خصلت چپ اعتراضات و عمق بخشیدن به شعارهایی مانند زن زندگی آزادی است. بدانگونه که اپوزیسیون راست را در بن بست کامل قرار دهد. و این تلاشی است که حزب کمونیست کارگری کرده است و آن کار کمونیستی ای است که باید در دستور کار کمونیستها باشد.