کاظم نیکخواه: شورا یا اتحادیه ؟
در نوشته دیگری در مورد شورا و حکومت شورایی بحث کردیم. اینجا میخواهم در مورد نقش شوراها بعنوان ابزار مبارزه و متحد شدن مردم صحبت کنم. نکته اصلی اینست که ما از شورا و جنبش شورایی فقط بعنوان تشکلی برای جامعه آینده و سوسیالیستی دفاع نمیکنیم. بلکه فکر میکنیم و نشان میدهیم که شوراها در همین سیستم موجود هم ابزار مهمی برای مبارزه و متحد شدن کارگران، معلمان، پرستاران و بخشهای مختلف طبقه کارگر و مردم هستند.
برای روشن تر شدن اینکه بحث چیست بگذارید بحث را اینگونه مطرح کنیم. الان در جوامع موجود در کشورهای مختلف تشکلهای توده ای مختلفی وجود دارند. انجمنها، کلوبها، اتحادیه ها و یک جاهایی هم شوراها وجود دارند یا وجود داشته اند. سوال اینست که کدام تشکل برای پیشبرد مبارزه امروز کارگران و بخشهای مختلف طبقه کارگر مناسب تر و مفیدتر است و چرا؟ اینجا بحث شورا یا سندیکاریا، شورا یا اتحادیه به میان می آید و مطرح میشود.
تفاوت شورا و اتحادیه از نظر ما فقط در کارکرد فوری آنها نیست. یعنی بحث بر یک کم بهتر و یک کم بدتر نیست. بحث بر سر اینست که ما از دو سنت متفاوت، دو کارگرد متفاوت و دو جایگاه اجتماعی متفاوت تشکلهای توده ای صحبت میکنیم. از دو تشکل صحبت میکنیم که هر کدام به جنبشهای اجتماعی متفاوتی تعلق دارند. یکی به جنبش چپ و سوسالیستی، و دیگری به جنبش رفرمیستی و سوسیال دموکراتیک تعلق دارد که میخواهد وضع موجود را حفظ کند. این را سعی میکنم توضیح دهم:
آلترناتیو سازمانی
شورا آلترناتیو سازمانی مناسبی است که ما کارگران را به آن فرا میخوانیم.اما این را هم باید ازهمین ابتدا تاکید کنم که ما در عین حال اعلام کرده ایم و عملا نشان داده ایم که از هرگونه تشکل مستقل کارگران و مردم که امر متحد کردن و عملی کردن خواستهای بحق این مردم را به هر درجه ای پیش میبرند مثل اتحادیه ها و سندیکاها دفاع کرده ایم و دفاع میکنیم. ما از هر خشتی که کارگران در زمینه تشکل روی خشت بگذارند دفاع میکنیم. بنابرین برخلاف تبلیغات مخالفین کمونیسم کارگری که ما را مخالف اتحادیه ها معرفی میکنند، بحث بر سر مخالفت و مقابله با یکی و دفاع از دیگری نیست. بحث بر سر اینست که ما کارگران و دیگر بخشهای مردم را به چه نوع تشکلی فرا میخوانیم. موضع عملی ما در برخورد با اتحادیه ها این را نشان میدهد که ما آنجا که اتحادیه ها از کوچکترین منافع و مصالح کارگران دافع میکنند ما آنها را مورد پشتیبانی قرار میدهیم. اما اینجا بحث بر سر اینست که مناسبترین آلترناتیو کمونیسم کارگری برای تشکلهای توده ای را شوراها میدانیم و کارگران و معلمان و پرستاران و کارکنان بخشهای مختلف را به تشکیل شوراها فرا میخوانیم.
اساس شوراها بر اراده مجمع عمومی کارگران یا اعضا قرار دارد. این جزو پایه ای و هویتی شوراست. بعبارت دیگر ما مجمع عمومی منظم یک واحد جمعی را شورا مینامیم. منظم یعنی اینکه توده کارگران و یا هر بخشی از مردم فقط مثل سیسمتهای بوروکراتیک یک بار جمع نمیشوند که یک رایی بدهند و به خانه هایشان بروند. بلکه منظما در سرنوشت تشکل خود دخالتگر هستند. یعنی کارگران به فواصل معینی جمع میشوند بحث میکنند و تصمیم میگیرند و تصمیمات خود را از طریق شورای خود به اجرا میگذارند. و این کار را منظما در فواصل معینی انجام میدهند. شورا یعنی دخیل کردن و دخیل شدن منظم تمام اعضا در سوخت و ساز یک واحد اجتماعی. کارخانه، مدرسه، دانشگاه، محیط کار و غیره. اساس شورا از اینجا می آید.
نکته دوم در مورد شوراها اینست که شورا خود را صرفا به مبارزه صنفی محدود نمیکند. بلکه یک تشکل اجتماعی است که در مبارزه سیاسی و صنفی و کل مسائل و گیر و گرفتهای مردم تحت پوشش خود کار دارد. یک تشکل همه کاره است.
همین دو جنبه را اگر در نظر بگیرید و به اوضاع سیاسی ایران نگاه کنید متوجه میشوید که شورا مناسبترین تشکل برای شرایط اجتماعی و سیاسی در ایران است. اینجا یک دیکتاتوری حاکم است. کارگران و معلمان و بازنشستگان مدام در حال مبارزه هستند و هر روز با حکومت و دستگاههای پلیسی و سرکوبش روبرو میشوند. در این کشور مبارزات کارگران و بخشهای مختلف طبقه کارگر از نظر سیاسی بودن و صنفی بودن قابل تفکیک نیست. سیاسی و صنفی به هم تینده شده اند. شما در کارخانه ای میخواهید دستمزدتان را زیاد کنید سروکله پاسدار و بسیج و حراست پیدا میشود که باید با آنها طرف شوید و مقابله کنید. این خودبخود مبارزه شما را سیاسی میکند. یعنی با دولت طرف میشوید. شرایط سیاسی در این کشور بسیار متحول است و یک جنبش گسترده سرنگونی طلبی در جامعه به اشکال مختلف جریان دارد. شورا این خاصیت را دارد که از اساس و از همان ابتدا این فرض در آن تنیده شده است که ظرف مبارزه همه جانبه اعضا است. نمیگوید من صنفی هستم و به سیاست کاری ندارم. در این جامعه تشکلهایی کارایی دارند که از همان ابتدا بگویند ما به همه امور کار داریم.
جنبش و گفتمان فعال شورایی در ایران
تا آنجا که به جامعه ایران مربوط میشود نکته مهم اینست که در این جامعه اوضاع مدام دارد به سمت یک انقلاب پیش میرود و باید برود. مردم درحال جدال هر روزه با حکومت هستند برای اینکه آنرا به زیر بکشند. این حکومت را نمیخواهند. اوضاع سیاسی ایران این را بروشنی بیان میکند که ما با اوضاع بسیار پر تحولی روبرو هستیم. اوضاعی که هر آن ممکن است به خیزشهای سیاسی و انقلابی کشیده شود و بارها کشیده شده است. تشکلی که امروز درست میکنیم باید جوابگوی این شرایط باشد. باید راه این تحول را باز کند. باید ظرف مبارزه امروز و فردا باشد یعنی برای امروز و آینده این جامعه مناسب باشد. نه اینکه بگوییم تشکلی درست میکنیم که فعلا برای اوضاع امروز مناسب باشد و بعدا یک فکری میکنیم. باید همین الان فکر کنید. این تشکل شوراست. اگر مبارزات کارگری از همان روز اول سیاسی میشود و صنفی و سیاسی با هم تنیده شده هستند، تشکلی هم که درست میکنیم باید همین خاصیت را داشته باشد. باید مناسب جدال سیاسی و تحول سیاسی و مبارزه صنفی هردو باشد. این یعنی شورا.
اتحادیه ها و “صنفی بودن”
اتحادیه و سندیکا مشکل اصلیشان اینست که خود را صنفی تعریف میکنند. یعنی صنفی بودن جزو ذات و هویت اتحادیه هاست. از ابتدا اعلام میکنند که با سیاست کاری ندارند. خود این یک نوع سیاسی بودن است اما سیاسی در خدمت وضع موجود. یعنی اتحادیه تشکلی است که چارچوب حاکم در جامعه و مناسبات و رده بندی طبقاتی را قبول میکند و به اعضایش میگوید از این چارچوب نباید فراتر بروید. بعدا توضیح میدهم که خیلی از اتحادیه ها بنا به شرایطی که در آن قرار گرفته اند از این چارچوب فراتر رفته اند و رادیکال هستند. اما این بحث دیگری است.. یک ایراد اساسی که در مورد اتحادیه وجود دارد اینست که سنتی که اتحادیه ها بر متن آن تشکیل میشوند و به آن وصل هستند یک سنت رفرمیستی و بوروکراتیک است. در سطح دنیا ما با یک جنبش اتحادیه ای مواجه هستیم که تماما بوروکراتیک است و اسیر سیاست سوسیال دموکراتیک و لیبرالی است که سیاستی برای حفظ وضع موجود یعنی سیستم سرمایه داری است. جنبش اتحادیه ای در دنیا امروز تماما بخش کارگری احزاب لیبرال و سوسیال دموکراتیک است و در خیلی کشورها خود مانعی بر سر راه گام برداشتن کارگران بر فراز نظم موجود عمل میکند. اتحادیه ابزاری برای چانه زنی در چارچوب سیستم و نظام موجود در جوامع لیبرالی و دموکراتیک است. این هم خود نکته مهمی است که باعث میشود که اتحادیه حتی انجا که سیاسی و رادیکال است نمیتواند از چارچوب وضع موجود فراتر برود و خیلی زود به سمت همان سیاستهای بورژوایی رانده میشود.
***
به همه این دلایل ما تشکل شورایی را مناسبترین تشکل توده ای میدانیم که بخواهد امر کارگران و بخشهای مختلف طبقه کارگر را پیش ببرد.یعنی هم از نظر خواص تشکیلاتی که توده کارگران و اعضا را در بر میگیرد و بطور دائمی در سرنوشت تشکل خود و جامعه دخیل میکند، و هم از نظر اهداف تشکیلاتی که مبارزه سیاسی و صنفی را با هم به پیش میبرد، شورا مناسبترین تشکل است و فراخوان ما ایجاد شوراهاست.
نکات دیگری را هم باید به این بحث اضافه کرد که مختصرا اشاره میکنم. یک خاصیت شورا اینست که شورا رسته ای و صنفی نیست بلکه منطقه ای است. یعنی ما نمیگوییم شورا در هر منطقه ای یک بخش از کارگران معین مثلا کارگران ساختمانی یا بافندگی را در بر میگیرد. بلکه شورا همه کارگران را در بر میگیرد. نه فقط کارگران ساختمانی یا بافندگی را. خود را با صنف تعریف نمیکند. در مورد اتحادیه ها این صدق نمیکند. اتحادیه ها رسته ای هستند. اتحادیه های هر صنف با هم مجزا هستند. بافندگان، چاپگران، فلزکاران و غیره.
یک خاصیت دیگر شورا اینست که شورا به دلیل اینکه به همه امور کار دارد، در محلات و شهرها و بخشها و همه جا میتواند تشکیل شود. علاوه بر کارخانجات و محیطهای کار و دانشگاهها، ما شورای منطقه، شورای شهر، شورای بخش، شورای استان، شورای اداره جات را هم داریم که همه با هم اموری را پیش مبیرند که به هم مربوط است.
این دوجنبه که گفتم یعنی همه کاره بودن شورا و صنفی بودن و بوروکراتیک بودن اتحادیه برای این دونوع تشکل ساختاری است. همیشه استثنائاتی وجود دارد. اما تعریف شورا اینست که کل جمع را برای تصمیم گیری در همه امور سازمان میدهد. و تعریف اتحادیه اینست که تشکلی است برای چانه زنی در مورد مسائل صنفی در چارچوب سیستم موجود. که آنهم یک جاهایی لازم و خوب است و کارایی دارد. اما همانطور که گفتم اگر شورا کارایی گسترده تر و پایه ای تر و اساسی تری دارد، چرا نباید از همان ابتدا شورا را برپا کرد؟
گفته میشود که شوراهای رفرمیست هم کم نداشته ایم. این درست است. اما بحث بر سر اینست که اگر شما خودتان رفرمیست نیستید چرا باید یک تشکلی درست کنید که ماهیتا رفرمیست است؟ اتحادیه همانطور که اشاره کردم در چارچوب نظم موجود برای بهبود وضعیت کارگران تلاش میکند. نفس همین که در چارچوب نظام موجود محدود است، آنرا در معرض انواع گرایشات رفرمیستی قرار میدهد. اما شورا بنا به تعریف سیاسی است و اگر یک جریان رادیکل و کارگری و رزمنده آنها را تشکیل دهد و فراخوان دهد، از ظرفیتهای رادیکال آنها برای پیشبرد امور استفاده میکند و این جنبه بر شورا غالب میشود. نه رفرمیسم. و غیره.
همینکه امروز ما شاهد این هستیم که جریانات رفرمیست خود را طرفدار اتحادیه و سندیکا معرفی میکنند و با شورا مخالفت میکنند بیانگر همین واقعیت است که اتحادیه ظرف مناسبی برای فعالیتهای رادیکال و انقلابی وسیاسی نیست.
ما در تاریخ و در جوامع مختلف اتحادیه هایی که فعالیت سیاسی داشته اند یا دارند هم داریم. مثل مثلا کوساتو در آفریقای جنوبی. اما اینها استثنائاتی هستند که در شرایط معینی ایجاد شده اند و شرایط سیاسی و متحول روز باعث شده است که اتحادیه از چارچوب تعریف شده خود فراتر برود. اما رادیکال بودن و سیاسی بودن جزو ذات اتحادیه ها و سندیکاها نیست. در اکثر موارد اتحادیه ها مانع حرکت رادیکال کارگران میشوند. بعلاوه یک سری تشکلها بنام اتحادیه و سندیکا همین الان در ایران داریم که توده کارگران را در بر نمیگیرند بلکه تشکل شمار معدودی از فعالین هستند. بنابرین آنها را نباید با اتحادیه به مفهوم تشکل محیط کار یکی گرفت.
بطور خلاصه سوال اینست که کارگر به چه نوع تشکلی نیاز دارد؟ چه تشکلی پاسخگوی نیازهای مبارزاتی کارگران است؟
پاسخ ما اینست که شورا هم ابزار مناسبی برای شرایط امروز است و هم پتانسیل و ظرفیت این را دارد که توده کارگران و مردم را برای گام گذاشتن در تحولاتی برای آینده بهتر بسیج و آماده کند. بویژه تا آنجا که به اوضاع در کشوری مثل ایران مربوط میشود که یک جنبش رادیکال و سرنگونی طلبی در جامعه جریان دارد و فضای سیاسی جامعه بحرانی و متحول و پر التهاب است، نیاز به جنبش شورایی و رفتن به سمت شوراها صد بار بیشتر صدق میکند.